هدایت شده از شاعرانه
مثل رودی که گذر بر دل دریا زده است
دل من نزد شما حس حقارت دارد
حرم پاک تو چون گوشه ی نابی ز بهشت
نفس تند من از عشق حکایت دارد
این همه شور که در عالم فانی بر پاست
از فدا کاری بی مثل تو نشئت دارد
(کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت)
عاشق از نوکری یار سعادت دارد
(نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست )
از ازل پارس به تو عشق و ارادت دارد
بنده ی عشق حسینیم و ز غم آزادیم
خارج از بند حسین حس اسارت دارد
میشود اذن دهی تا که بیایم حرمت
دل بی تاب معین شوق زیارت دارد
#شعر #ارسالی_مخاطب #معین_غلامی_نشلجی #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
واینک وقت رزم است، تو سرباز وطن باش
برای دین و میهن تو با چادر سپر باش
طنین گامهایت چو تیری در کمان است
ومحکمتر قدم زن چو موشک پرثمر باش
تمام اقتدارت حیا و چادر و دین
که دشمن را شکسته شریف ومعتبرباش
امانت همچو گنج است نشانی ازگل یاس
برازنده به زهراست مرید آن گهر باش
ترا عزت بباید وقار و هم متانت
چودریا پاک وزیبا چو گوهر در صدف باش
#منتظر_عبدی #شعر #ارسالی_مخاطب #حجاب
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
چشـمـت پیالهای که ز جنت رسـیده است
دل،خونِلالهایکه به زحمت چکیده است
چون مـاهِ مـهـر پرورِ تو جلوه گر شود
هـر آینه که روی تو را برگزیده است
بگـذار تا جنون به دلم رخـنهای کند
باعقل،کی دلی به مرادش رسیده است؟
این مرغِ دل که در قفس سینهام فسرد
عمـری ز شوق، با تب و تابی تپیده است
شعری شریف،طبعِ لطیفی به دل نگاشت
آن پنجهای که نقش خیالی کشیده است
#رشوند #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
من که در آغوشِ مهرت قید دنیا را زدم
در پی نام حسینت وصل مولا را زدم
کربلایت را که دیدم، قلب من ویرانه شد
در دل صحرای تو من قید دریا را زدم
عشق مولا در دلم، پایانِ بی آغاز غم
من به قلبم تا قیامت اسم زهرا را زدم
گر همه یاران تو دیدم، ولیکن من فقط
سردر صحرای قلبم نام سقا را زدم
تا دو چشمم بر سرایت روشن و مستانه شد
جان به قربان تو رفت و قید فردا را زدم
#زینبسادات_محمدپور_نارنجی #غزل #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
🏴 با گرامیداشت یاد استاد بهمنی
و عرض تسلیت به جامعه ادبی🏴
ا🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴ا
دراستقبال از غزل #محمدعلی_بهمنی
که گفت:
"گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را"
♦️گله ها
🔹باید بنشینم بنویسم گله ها را
یا فاش بگویم همه ی مسئله ها را
🔸ای عشق اگر دست تو باشد به سر من
شاید که فراموش کنم من گله ها را
🔹بر پای دل از زلف تو صد دام تنیده ست
باز آی و ز پا باز کن این سلسله ها را
🔸من شاعر گیسوی توأم، زلف پرستم
تو شاهی و شاهانه ببخشا صله ها را
🔹می آیی و می آوری از پشت زمستان
آرامش طوفان زده چلچله ها را
🔸"بعد از تو پر از آهم و افتاده ز پایم
باز آ، بدوم با تو همه فاصله ها را
#مظاهر_زمانی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
نمیدانم که این شوریده حالی
کجایم می کشد با دست خالی
شده سرریز جام طاقت من
شدم پیر و خمیده قامت من
گل باغ دلم بویی ندارد
نگاه خسته ام سویی ندارد
مرا این دل ندارد قصد یاری
دگر دارد سر ناسازگاری
دلا تا کی چنین چشم انتظاری
به سیلاب غم و اندوه زاری
تو ای دل در پی امداد من باش
در این اتمام استمداد من باش
تمنا کن به هر صبحی و شامی
که شاید، آید از کویش پیامی
به نیمه شب به اشک و خون وضو کن
سحرگاهان به سوی دوست رو کن
ز هر چه بودی و هستی تهی شو
ز من خالی و بر او منتهی شو
ز مرداب منیت ها گذر کن
به اقیانوس معناها سفر کن
طلب کن شهد معنای صمد را
ببین راز قل هو الله احد را
#سعید_سعادتی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
تا چند کوچه
دورتر از کوچه ما
درخت ها میوه داده اند و سبز شده اند
نه اینکه بهار آمده باشد
نه...!
تنها به خاطر توست
که با رفتنت
کوچه را شهید کرده ای!
#اصغر_رضایی_گماری #شعر #ارسالی_مخاطب
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هر وقت آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه رسیده ایم .
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از شاعرانه
بسیجی زینت کشور بسیجی
بسیجی حافظ رهبر بسیجی
به گوشش چون رسد هل من معینی
شود بر آن ندا یاور بسیجی
چو افتد بر وطن انبوه محنت
شود غمخوار چون مادر بسیجی
به راه عشق و ایثار و شهادت
پیاپی می کشد ساغر بسیجی
میان معرکه با خیل دشمن
بود چون فاتح خیبر بسیجی
برای حفظ خاک پاک میهن
شود چون لالهٔ پرپر بسیجی
چو می خواهد ولایت را سلامت
به غربت می شود بی سر بسیجی
چو آید موسم آباد کردن
شود احیاگرِ کشور بسیجی
«غنی» رو بوسه بر رخسار او زن
که دارد گلِ رخِ عنبر بسیجی
#عبدالغنی_دهقانی_زاده #شعر #ارسالی_مخاطب #هفته_بسیج
📜 @sheraneh_eitaa
ای داد که دیده هایشان کم سو شد
انگار جهان ندیده زیر و رو شد
در مبحث سوریه سخن می گویم
هشیار که غفلت اسد الگو شد
ما اهل مرام و مردی و ایمان ایم
تکلیف به وقت خویش را می دانیم
در جای خودش سکوت و خشمیم ولی
در لحظه به اذن ،شرزه ی میدانیم
ما بیرق عقل و عشق در کف داریم
مفتاح در دمشق در کف داریم
فرمان ولی اگر که روزی برسد
صد لشگر شرزه شیر در صف داریم.
#اعتمادی #شعر #ارسالی_مخاطب
❣