eitaa logo
کانال اطلاع رسانی روستای سرگلان
140 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
7.3هزار ویدیو
18 فایل
به حق هم احترام بگذاریم واز هر گونه توهین به دیگران بپرهیزیم تا از تجربیات یک دیگر به نحو احسن استفاده کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جهاد مقدس
با افرادی معاشرت کنید که عادت‌هایی دارند که دوست دارید خودتان داشته باشید! انسان‌ها با هم رشد می‌کنند!🌱✨ رفاقت با شهدا،عاقبت بخیری میاره :)) ┄┅═✧☫✧ 🛑‍@lashkarejahani
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷🌷 پیکر شهیدی که با صحبت‌های همسرش اشک ریخت! همسر شهید مرتضی عطایی: وقتی بهش گفتم سلام خوبی؟ دلمون برات تنگ شده بود، یهو رَگِ چشمش سبز شد و...
هدایت شده از خادمان ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 💢فرمانده شهیدی که کمک آشپز بود...! 🥀🥀🥀 🆔@Khademan_Zohoor313 ┈┉┅━━━━❀💌❀━━━━┅┉┈
😂 رانندگی مقام معظم رهبری!!!! صرفا جهت یه لبخند حلال ...✋ محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد؛میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید... توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره بگذارید کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم و حضرت آقا پشت ماشین نشستند و شروع به رانندگی کردند. میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود و تا آقا رو دید هل شد.😃 زنگ زد مرکزشون گفت: قربان یه شخصیت اومده اینجا... از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !! گفت نمیدونم کیه اما خیلی آدم مهمی هست خیلیییی گفتن:چه شخصیت مهمی هست که نمیدونی کیه؟؟؟ سرباز گفت:نمیدونم؛ولی گویا که آدم خیلی مهمیه که حضرت آقا رانندشه!!😂😂😂 این لطیفه رو حضرت آقا توجمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود. "برگرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله لثارات الحسین علیه السلام" •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾•••┈ @yazahrmadada313 •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••
هدایت شده از 🌺🌺 یاعلی 🌺🌺
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─┅┈┈┈┈┈•᯽•┈┈┈┈┈┅─ 🍃🌷پیکر مطهر شهید مدافع حرم "مهدی مکرمی" پس از ۶ سال تفحص پیدا شد. صورتش از انسان زنده شاداب تر است. اَللهُ اَکْبَر 🍀 این است معامله با خدا... ─┅┈┈┈┈┈•᯽•┈┈┈┈┈┅─ 〖 〗 ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ 𑁍▹ ڪپی‌آزادباذڪرصلوات ◃𑁍 𑁍▹ @ghoran_va_etrat ◃𑁍 ╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯
♥️↓ عاشق حضرت سلام‌الله‌علیها بود. یک ماه قبل‌از شهادتش که باهم رفته بودیم دمشق، زیارت حضرت رقیه (سلام‌اله‌علیها)، وقتی می‌آمدیم بیرون، چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. آن‌قدر گریه کرده بود که انگار داشت برای همیشه خداحافظی می‌کرد. چند روز آخر زندگی‌اش هم که‌ در دمشق اقامت داشت. مکرر به زیارت حضرت رقیه (سلام‌اله‌علیها) می‌رفت. شب آخر، چند ساعت قبل‌از آن انفجار هم به زیارت رفته بود؛ شاید هم حاجت بیست و پنج‌ساله‌اش را از دختر سه‌ ساله امام حسین علیه‌السلام گرفت که در همان روزهای شهادت حضرت رقیه شهید شد‌.... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ خیلی از همرزمان شهید میگفتند شهید همیشه بوی عطر میداد و خوش بو بود، خیلی وقت ها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی؟ اما هر دفعه جواب سر بالا می‌داد یا بحث را عوض می‌کرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی عطر خیره کننده اش بود که هیچ جا نبود.... تا اینکه شهید شد و راز بوی خوشی که داشت فاش شد. در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر وقت می خواستم بوی خوش داشته باشم، می گفتم ؛ السلام علیک یا اباعبدالله ... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ چهار ساله بود، مریضی سختی گرفت. پزشکان جوابش کردند گفتند : این بچه زنده نمی ماند! پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد. به نیت آقا به فقرا غذا می داد. تا اینکه به طرز معجزه آسایی شفا یافت ! هر چه بزرگتر میشد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم بیشتر میشد. تاریخ تولدش را تغییر داد و به جبهه رفت و انقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل ع از لشگر امام حسین ع شد. شانزده سال بیشتر نداشت .آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربــــــــــــــلا که باز شد برمیـــــگردم !شانزده سال بعد پیکرش بازگشت... همان روزی که اولین کاروان به طور رســــمی به سوی کربـــــــــــــــلا می رفت !!! آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود :زمانش رسیده که من برگـــردم !!! مــــــحل حضور پیکرش را هم گفته بود !!! مدتی بعد او را آوردند ، روزی که تشییع شد روز تاســوعا بود . روز اباالـــفضل(ع)... 💌پایان آخرین نامه اش نوشته بود : به امید دیدار در کربلا_ حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره ... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♥️↓ محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم.... اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم ، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم... -سرباز روح الله 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa