eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
3.8هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
7.3هزار ویدیو
74 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🥀 پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔 🙏 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ        🙏التماس دعا   🙏 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀 تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود😔 جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود...💔 🥀امروز است... گذشتگانمون رو چشم انتظار نزاریم😔 یاد کنیم از همه عزیزانمون با صلوات و فاتحه ای😔🙏 روحشون قرین رحمت الهی🖤😔 به یاد پدران و مادران آسمانی بخوانیم و 🙏 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 کلیپی پرافتخار از پیروزی دختر باغیرت ایرانی 🇮🇷 ناهید کیانی ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
🔰 "راه قدس از کربلاست " 👤باحضور: استاد ارجمند حجت‌الاسلام والمسلمین ماندگاری 📆  پنج شنبه ۱۸ مرداد ماه ۱۴۰۳ 🕗 ساعت ۱۸:۰۰ 📲 پخش زنده از کانال بصیرت در پیام رسان روبیکا 👇👇👇 🆔https://rubika.ir/baseeratt 🔸قرارگاه فضای مجازی ناحیه سیدالشهدا علیه السلام شهرستان کهک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🥇رکوردهایی که ناهید کیانی شکست 🔹اولین تکواندو کار زن تاریخ ایران که به فینال المپیک صعود می‌کنه. 🔹اولین ورزشکار زن تاریخ ایران در المپیک که به فینال صعود می‌کنه. 🔹اولین ورزشکار زن تاریخ ایران که مدالی بالاتر از برنز می‌گیره. (طلا/نقره) 🔹 به پرافتخار ترین تاریخ ایران در تبدیل شد. 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تأثیر شگفت آور خیرات برای اموات 🎙 آیت الله مجتهدی (ره) 📣تویی که امروز یادی از پدر و مادر آسمانیت نکردی، اونا منتطرن و محتاج یادتون😭😭 شادی روح اموات بد وارث و بی وارث صلوات🥀 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
🛑🇮🇷 آخرین رده بندی مدال‌های المپیک و ارتقای جایگاه ایران تا این لحظه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220906-WA0019.
8.43M
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام... هواتو کردم... شب جمعه شب زیارتی صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🏴(صرم نیوز) @sarm_news ⚫️●⚫️●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#رمان_آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت چهل و دوم: الی اوفی کرد و همانطور که دفتر را میگرفت و آن را می ب
زن، زندگی، آزادی قسمت چهل و سوم: یک هفته از مستقر شدنمان در استانبول میگذشت، یک هفته ای که در خفا گذشت و ما حق بیرون رفتن از خانه را نداشتیم، انگار ما اسیری در بند بودیم ، اسیری که از ماهیت زندان بانشان چیزی نمی دانستند، فقط نام جولیا برای هر چهار نفرمان آشنا بود. درست سه روز از آمدن ما گذشته بود که سه دختر وچند پسر به ما اضافه شد. پسرها را به خوابگاه پسران که ساختمانی کوچک تر بود و روی حیاط روبه روی ساختمان ما میشد بردند ، مثل اینکه اینها از ما مسلمان تر بودند و قانون های اسلامی را سخت تر از ما رعایت می کردند. در برخوردی که با دخترها داشتیم، متوجه شدیم که آنها اصلا ایرانی نیستند، من از لهجه های عربی چیزی سر درنمی آوردم، اما الی که واقعا باهوش بود، با اطمینان میگفت که اینها از دختران فلسطینی هستند،حالا چرا به اینجا منتقل شدند؟ نمی دانیم.. امروز بعد از یک هفته بی خبری، به ما اطلاع دادند که ساعت ۱۲ شب، با هواپیمایی که واقعا نمی دانیم از کجا پرواز میکرد و چه نوع هواپیمایی بود به سمت مقصد اصلی یعنی انگلیس پرواز می کردیم. حالا دیگه اون کورسو نور امیدی هم که به بازگشت به وطن داشتم ،خاموش شده بود. من هنوز به مقصد نرسیده، پشیمان شده بودم و یک حسی درونم به من تلنگر میزد که این راه، تو را به قهقرا می کشد، اما نه راه پس داشتم و نه راه پیش... سحر غوطه ور در افکارش بود که درب حمام باز شد و الی درحالیکه با حوله ای صورتی رنگ موهایش را بالای سرش نگه داشته بود گفت: آخی...چسپید...و بعد چشمکی به سحر زد و گفت: تو هم برو یه دوش بگیر،معلوم نیست اونجایی که میریم ،همچی ساختمان مجلل و حمام خوشگلی در اختیارمون قرار بدن...برو حالش را ببر.. سحر تکانی به خود داد و‌گفت: اصلا حالش را ندارم یه حسی دارم که... الی همانطور که سرش را تکان میداد گفت: قراره نیست از احساساتت بگی، پاشو دو سه ساعت دیگه پرواز داریم...پاشو تمام افکار منفی را از خودت دور کن...ببینم چمدانت را بستی؟ سحر اوفی کرد و همانطور که روی تخت می‌نشست گفت: مگه اصلا چمدونم را باز کرده بودم که ببندم؟! دو تا تیکه لباس بود که گذاشتم داخلش.. گوشی و ساعتم هم که ندادن... یعنی واقعا دیگه هیچ وقت به ما موبایلامون نمیدن؟؟ آخه مگه اسیرشونیم؟! الی به طرف آینهٔ قدی که کنار در ورودی داخل دیوار تعبیه شده بود رفت و همانطور که خودش را توی آینه برانداز میکرد گفت: برو دوش بگیر، به این چیزا هم فکر نکن...باید به آینده امیدوار بود.. ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺