فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✿✵✨🍃💚❈﷽❈💚🍃✨✵✿
🟣 چگونه برای اموات هدیه بفرستیم؟!
(یک خرما اونجا هشتصد تا میشه!!!)
✨شب جمعه به یاد اموات
پنجشنبه های دلتنگی😔
🌤پنجشنبہ است
آنهایے ڪہ مهلت دنیایشان تمام شدہ
دریغ نڪنیم #فاتحه و #صلوات
از تمام اموات
مخصوصا آنهایے ڪہ حق بہ گردن ما دارند
🌸🌱خــــدایــــا
به نیت تماماموات
وشهدا در طول تاریخ
والدین بی اولاد
و آمرزش همہ پدر و مادرائے ڪہ
بینمون نیستن خصوصا اونائیکہ
وارثے ندارن ڪہ واسشون طلب آمرزش کنہ😔
🌸🌱یا ارحم الراحمین
روحشان را قرین رحمت خود قـرار بـده
و با شهدای کربلا محشور بگردان
روحشون شاد و یادشون گرامی💔
🌺🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸🌱
🏴#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨بحران جمعیت از آنچه فکر می کنید، به شما نزدیک تر است...
#بحران_جمعیت
#ایران_جوان
#رویش
💠💠💠💠💠💠💠💠
🏴#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶مشاعره روسای جمهور ایران و تاجیکستان
پزشکیان در نشست تجاری، سرمایهگذاری و گردشگری ایران و تاجیکستان، شعر «بوی موی جولیان» از شاعر پارسیگو (رودکی) را خواند.
رئیسجمهور تاجیکستان هم در جواب قطعه شعر «هیچ شادی نیست اندر این جهان، برتر از دیدار روی دوستان» از رودکی را خواند.
#پزشکیان
#شعر
...............................................
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
51.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شادی مردم مقاوم غزه پس از ۴۶۷ روز موشک باران
🔹صدها نفر از مردم غزه با تجمع مقابل بیمارستان شهدای الاقصی در خان یونس در مرکز این باریکه پس از اعلام رسمی خبر آتش بس، به جشن، شادی و پایکوبی پرداختند.
🔹یکی از حاضران در این تجمع که خودش سالها توسط صهیونیستها اسیر شده بود در این زمینه گفت: خیلی خوشحال هستم، چون خودم هم اسیر آزاده هستم و اکنون خوشحالم که دوباره به شمال(غزه) برمیگردم. خوشحالم چراکه بعد از آتشبس گرسنگی و سختی مردم کمتر میشود و این قتل عام تمام میشود و از همه کشورهایی که به این آتشبس کمک کردند، تشکر میکنم.
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جواب امثال آقای پزشکیان که برای گفتن انتقام از ترامپ قمارباز و قاتل شهید سلیمانی ترس دارند😐
⭕️ رهبر انقلاب: قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند. اگر چه به گفتهی یک عزیزی، کفش پای سلیمانی هم بر سرِ قاتل او شرف دارد و سرِ قاتل او هم برود، فدیهی کفش سلیمانی هم نمیشود؛ امّا بالاخره غلطی کردند، بایستی انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل بدانند که در هر زمان ممکن باید انتقامشان را پس بدهند. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پویانفر از پیرغلام اهل بیت حاج غلامرضا سازگار(میثم) میپرسه:
حاج آقا اگه بهتون اجازه بدن یه جای کربلا رو پاک کنید از تاریخ...! کجاست؟💔🥀
ـــــــــــــــــــــــ
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
باکسی نباش
که ازبی کسی می خواهد
باتوباشد...
باکسی باش
که بین همه می خواهد
باتو باشد!
این رو آویزه ی گوشت کن رفیق:
"اعتماد المثنی ندارد"
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
20.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | حلبی؛ از ادّعای غیر سیاسی بودن تا ارتباط با جلّادانِ ساواک
❗️انجمن حجتیّه؛ معتمدِ ساواک و رکن دوم ارتش
💬عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
🗓 بازنشر به مناسبت ۲۶ دی؛ سالروز فوت شیخ محمود حلبی، موسس #انجمن_حجتیه
💡حق پژوهی؛ مرکز تخصّصی نقد و بررسی فرق، ادیان و جریانات انحرافی
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
♨️ مهلت سنجش نوآموزان تا پایان اسفند
🔹قاسمی، رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور: سنجش نوآموزان اول ابتدایی که سال آینده به کلاس اول میروند، اسفند به پایان میرسد؛ البته این زمان در صورت نیاز تمدید میشود.
🔹حدود یک میلیون و ۳۱۸ هزار و ۶۵۰ نوآموز باید سنجش شوند؛ از این تعداد تاکنون ۵۷۸ هزار و ۱۳۶ نفر نوبتگیری کردهاند.
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️امشب افزایش ابر و وزش باد را در قم شاهد خواهیم بود | فردا به طور موقت از میزان ابر کاسته خواهد شد | عصر فردا افزایش ابر و رگبار پراکنده را انتظار داریم
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
✅ ایرانیها اجازه ورود به سوریه را ندارند!
خطوط هوایی ترکیه:
🔹طبق تصمیماتی که مقامهای جمهوری عربی سوریه اتخاذ کردهاند، قوانین خاصی برای مسافرانی که وارد سوریه میشوند، تعیین شده است. شهروندان تمامی کشورها به جز اسرائیل و ایران اجازه ورود به سوریه را دارند.
💟#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
🔴🔷🔴🔷
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۵۳ و ۵۴ یک شب از ورود دوباره روح الله
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۵۵ و ۵۶
روح الله که اصلا قصد نداشت به فتانه با اینهمه خباثتش بی احترامی کند، کمی دستپاچه شد و همانطور که دستمال داخل جیبش را به طرف فتانه میداد گفت:
_وای ببخشید، به خدا من نمیخواستم...
فتانه دست روح الله را پس زد و دستش را جلوی دهانش گرفت و گفت:
🔥_با این دندان شکسته و اینهمه خون، فکر نمیکنی این دستمال خیلی کوچکه
و با زدن این حرف به سمت دسشویی رفت. روح الله که انگار خیلی ناراحت شده بود و قصد چنین برخوردی نداشت به دنبال فتانه راه افتاد و همانطور که فتانه دهانش را داخل روشویی میشست و در سرویس ها باز بود، به دیوار روبه رو تکیه داد و فتانه را از داخل آینه چسپیده به دیوار نگاه کرد و گفت:
_به خدا من نمیخواستم..
فتانه آب دیگه ای توی دهنش زد و گفت:
🔥_خیلی خوب نمیخواد اینقدر قسم بخوری برو سر سفره غذات را بخور شتر دیدی ندیدی...
روح الله اصلا باورش نمیشد، یعنی از فتانه بعید بود همچی سعهٔ صدر و بزرگواری، فتانه ای که همیشه نزده میرقصید، الان خیلی عجیب بود که به این راحتی از کنار همچی موضوع بزرگی بگذره،
روح الله خیلی مشکوک شده بود، مغزش داشت سوت میکشید اما آدمی نبود که جواب رفتار خوب را بد بدهد هر چند که پشت اون رفتار خوب حیله ای پنهان باشد، پس رو به فتانه گفت:
_بیا با هم برگردیم سر سفره..
فتانه که میخواست عذاب وجدان روح الله را بیشتر کند، اشاره ای به دندان شکسته اش کرد و گفت:
🔥_با این دندان میشه..
روح الله دوباره اصرار کرد و گفت:
_برات له میکنم بیا سر سفره
و بعد هر دو به اتاق برگشتند، اما خبری از سعید نبود، بابا محمود که اصلا انتظار برگشت فتانه و روح الله را نداشت، با لبخندی حاکی از تعجب گفت:
_به به میبینم هم فتانه آدم شده و هم این خونه یه ذره شبیه یه خانواده شده..
همه مشغول غذا شدند و انگار برای رودربایسی بود، چون نه روح الله میلی داشت و نه فتانه با اشتها میخورد و فتانه دوباره سر حرف را باز کرد و رو به روح الله، گفت:
🔥_باشه، هر چی تو بگی، تو بگو کی را میخوای؟! دست روی هر کس که بگذاری من برات آستین بالا میزنم.
روح الله همانطور که با دانه های برنج پیش رویش بازی میکرد گفت:
_من که اصلا از پیشنهاد یکباره ای شما جا خوردم، شخص خاصی هم مد نظرم نیست، فقط دوست ندارم آشنا باشه، یه دختر غریبه اما با ایمان مثلا...
فتانه وسط حرفش پرید و گفت:
🔥_مثلا کی؟!
روح الله ارام تر گفت:
_مثلا یکی از دخترای حوزه باشه خوبه...
محمود قهقه ای زد و گفت:
_عجب زبلی هااا، آفرین، کار درستی میکنی، از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز، بزارید یه آخوند مثل خودش بگیره که شبانه روز یا زن به منبر بشینه و یا مرد.. با این حرف بابا محمود، سعیده و مجید زدن زیر خنده.. فتانه همانطور که خیره به نقطه ای نامعلوم روی سفره شده بود گفت:
🔥_پس، فردا منو ببر قم برم حوزه خواهران برات یه دختر خوب گلچین کنم
و روحالله نمیدانست که فتانه از اضطرارش این کار را میکند، میخواست برای خود و اهدافش یارکشی کند و در وقت معین، روح الله و همسرش را از بین ببرد.....فتانه وارد خانه شد، لبخند مضحکی روی لب نشانده بود، روح الله از پشت پرده توری سفید رنگ هال، حیاط را دید میزد، با دیدن فتانه ،به سرعت به طرف در ورودی رفت، قلبش مثل گنجشککی بی قرار میزد،
از صبح که فتانه رفته بود حوزه، حال روح الله همین گونه بود، حسی درونی به او نهیب میزد که یار دلت را خواهی یافت، روح الله هنوز نمیدانست آیا فتانه دست پر آمده یا نه؟! اما قلبش به تلاطم بود و با وجود این حس، مطمئن بود خبری هست.
قبل از رسیدن فتانه، روح الله در هال را باز کرد و سپس با صدای بلند سلام کرد.
فتانه که مشخص بود دست پر آمده همانطور که محمود را به کناری میزد، کفشهایش را در اورد و وارد هال شد و با لبخند نگاهی به روح الله کرد و گفت:
🔥_یعنی دختر نگو و پنجهٔ آفتاب بگو، صورت مثل قرص ماه، ابروها کشیده و مشکی ،چشمها درشت و سیاه، اصلا با همون چشمای خوشگلش مطمئنم هزار نفر جذبش میشن، بینی قلمی و لبها غنچه، رنگ پوستش هم گندمی خوشگل یه ذره سبزه
و بعد خنده ای صدادار کرد و همانطور که سعی میکرد با گوشه های چادرش برقصد ادامه داد:
🔥_سفید سفید صد تومان، سرخ و سفید، سیصد تومان، حالا که رسید به سبزه، هر چی بگی می ارزه..
و بعد رو به روح الله گفت:
🔥_دختر از این بهتر و ماه تر نمی تونی پیدا کنی، دیگه چی میخوای؟!
محمود با تعجب حرکات فتانه را نگاه میکرد، او خوب این زن مکار را میشناخت و تقریبا میدانست که فتانه چرا اینقدر خود عزیزی میکند. روح الله که مثل لبو سرخ شده بود آهسته رو به فتانه گفت: