eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
4هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
74 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 #بعد‌_از‌_عاشورا_چه‌_گذشت ( قسمت ۲ ) ⚫️ در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اس
🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ( قسمت۳ ) 🖤 بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب سلام الله علیها که باعث هوشیاری مردم در آن مجلس شد ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله(ع) پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود ♨️ دستور داد سر مبارک امام حسین علیه السلام و سایر شهدا را در کوچه های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست! ♨️ منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب... 💢 زید ابن ارقم می گوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر امام حسین علیه السلام را بالای نیزه در کوچه ها می گردانند 💢 شنیدم که آیه ای از سوره کهف می خواند: " آیا گمان می کنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست" 💢 از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله(ع) مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم: یابن رسول الله! 💢 حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیب تر است! 💢 پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه السلام پنج سال برخوردار بودند از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان می رسید 💢 دشمنان ابی عبدالله (ع) بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند 💢 چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی می کرد گفت: هیچ کس نزد خانواده اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته ام از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم... 💢 بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیک ترین بستگان : 💢 عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمی نشست 💢 مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت ، پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشتی به خدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد 💢 معقل ابن یسار بشدت از عبیدالله انتقاد می کرد و از او کناره گرفت 💢 مردم هرگاه عمربن سعد را می دیدند اورا لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد می شد از مسجد خارج می شدند 💢 حصین ابن عبدالرحمن می گوید: چون خبر قتل حسین(ع) به ما رسید سه روز به حالت بُهت باقی ماندیم گوئی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است 💢 خواجه ربیع ۲۰ سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین(ع) به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین(ع) را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود : بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا آنها رابسیار دوست می داشت و با دست خود لقمه بر دهانشان می نهاد.. سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت 💢 حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنا زاده فرزند پیغمبرش را بکشد به خدا قسم جد و پدر حسین (ع) از پسر مرجانه انتقام می گیرند 💢 حتی عده ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در آن شهید می شود سکنی نمی گزینیم... ✍ادامه دارد... 📔 حیات الحسین ج ۳ ص ۱۱۹ 📗 ارشاد مفید ص ۲۲۹ 📗 بحار ج ۴۵ ص۱۸ 📔 طبری ج ۷ ص۳۸۵ 🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ▪️کانال خبرگزاری صرم👇👇👇 🏴@sarm_news 🏴@sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 #بعداز‌عاشوراچه‌گذشت(قسمت ۴) 🔥عبیدالله ابن زیاد سرهای مقدس را به سمت شام و برای یزی
🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ( قسمت۵ ) ◾️ چون اهل بیت علیه السلام وارد شهر شدند ام کلثوم علیها السلام به شمر گفت: حاجتی دارم ممکن است آنرا انجام دهی؟ ◾️ ما را از دروازه ای وارد کنید که تماشاچی کمتر باشد و به کسانی که سرها را حمل میکنند بگو سرها را از محفل زنها دور کنند که در معرض دید اینهمه تماشاچی نباشیم! 🔥 شمر پست فطرت دقیقا برعکس دستور داد سرها را بالای نیزه ها نصب کنند و در کنار محمل زنها حرکت دهند و آنها را از دروازه بزرگ شهر وارد کردند... ◾️ سهل ابن سعد می گوید: برای زیارت بیت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد ◾️ دیدم تمام شهر آذین بسته شده و مردم به رقص و پایکوبی مشغولند! با خودم گفتم آیا برای مردم شام عیدی هست که من بیخبرم؟! ◾️ ناگهان دیدم در گوشه ای چند نفر به آرامی مشغول صحبت هستند گفتم: آیا برای شما شامی ها عیدی است که ما بی خبریم؟ ◾️ گفتند : پیرمرد غریبی؟ گفتم من سهل از صحابه رسول خدایم گفتند: سهل تعجب نمی کنی چرا از آسمان خون نمی بارد و زمین اهلش را فرو نمی برد؟ گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: سر مبارک حسین فرزند رسول خدا را برای یزید هدیه آورده اند! ◾️ گفتم: الله اکبر! سر مبارک حسین را می آورند و مردم این چنین خوشحالی می کنند؟!! ◾️ جلوی دروازه آمدم سواری را دیدم که نیزه ای در دست دارد که سری روی آن است که شبیه ترین انسانها به رسول خدا است 🍃نزدیک یکی از زنان اهل بیت رفتم و گفتم: آیا حاجتی داری که من بتوانم انجام دهم؟ ◾️ حضرت سکینه سلام الله علیها فرمودند: ای سهل به کسی که این سر را حمل می کند بگو اندکی جلوتر برود تا مردان کمتر مارا نگاه کنند... ◾️ جلوتر رفتم و به آن مرد گفتم: اگر سر را جلوتر ببری چهارصد دینار به تو می دهم مرد پذیرفت و سر را جلوتر برد ◾️ از علی ابن الحسین علیه السلام روایت شده: هنگامیکه مارا بر یزید وارد کردند دوازده جوان و اطفال ذکور که همه را به ریسمان بسته بودند جلو یزید قرار گرفتیم و گفتیم: 🔥 یزید تو رو به خدا چه فکر می کنی اگر رسول خدا ما را به این حالت ببیند؟ ♨️ یزید دستور داد بند از ما برداشتند ◾️ فاطمه دختر ابی عبدالله فرمودند : ای یزید! دختران رسول خدا و اسیری...؟ ◾️ ناگهان زنی از بنی هاشم و دوستداران اهل بیت(ع) که در قصر یزید بود شیون کشید و گفت: ◾️ ای حبیبم حسین ای سید اهل بیت رسول خدا... ای پسر رسول خدا..ای کشتهٔ اولاد زنا... ◾️ ندبه و گریه های این زن همه زنان اهل مجلس را گریانید ♨️ مردی از اهل شام که فکر می کرد اهل بیت (ع) پیغمبر از خوارج هستند فاطمه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام را دید و از یزید خواست دختر را به او ببخشد ◾️ زینب سلام الله علیها دختر علی علیه السلام غضبناک شد و با پرخاش گفت: دعوی دروغ کردی و پست تر از آنی که چنین خواهشی کنی که نه برای تو و نه امیرت جایز نیست! 🔥 یزید از گفتار حضرت زینب سلام الله علیها خشمگین شد و گفت: ادعای دروغ می کنی! اگر بخواهم می توانم! ◾️ زینب سلام الله فرمودند : چنین نیست! خدا چنین اختیاری به تو نداده مگر اینکه از دین ما خارج بشی و به دین دیگری در آئی! 🌑 مرد شامی دوباره درخواستش را تکرار کرد و گفت این دختر را به من ببخش 🔥 یزید نتوانست جوابی به حضرت زینب سلام الله علیها بدهد و چون سرشکسته شده بود به مرد شامی گفت: خفه شو خدا مرگ حتمی به تو ببخشد... ✍ادامه دارد ... 📔بحار ج ۴۵ /ص۱۲۹ 📗حیات الحسین ج۳/ص ۳۷۱ 📔نفس المهموم ص ۴۳۳ 📗طبری ج ۷ ص۳۸۱ 📔ارشاد ص۲۴۶ 📗کامل ج ۴ ص۸۶ 📔روضه الواعظین ص ۱۶۴ 🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤 ▪️کانال خبرگزاری روستای صرم👇👇👇 🏴@sarm_news 🏴@sarm_news