هدایت شده از کانال سید مقدام حیدری
🔻آن سه نفر
✍️سید مقدام حیدری: در شأن نزول آیهی 117 و 118 سورهی توبه آمده است که در جنگ تبوک، که شرایط بر مسلمانان سخت شد، غیر از منافقینِ نام و نشاندار، سه نفر، مؤمنِ بدون سوء سابقه که خط و ربطی با جریان نفاق در مدینه نداشتند هم از حضور در جنگ شانه خالی کردند. رسول خدا(ص) از دستشان ناراحت شد و تصمیم گرفت به آنها بیمحلی کند، بقیهی اصحاب رسول خدا(ص) هم موظف شدند بیمحلی کنند.
رسول خدا(ص) که از جنگ برگشتند، برخی از پیرمردها و زن و بچهها و ناتوانها که معذور بودند، به استقبال رسول خدا آمدند. این سه نفر هم، به نام کعب بن مالک، مرادة بن ربيع و هلال بن أمية به استقبال رسول خدا(ص) آمدند و به او سلام گفتند. اما رسول خدا(ص) قهرش گرفته بود و جوابشان را نداد. بناچار و به رسم عادت همیشگی به بقیهی نیروهای مسلمانِ بازگشته از جبهه سلام کردند. ولی با کمال ناباوری هیچ کس پاسخشان را نمیداد. چند روزی طبق عادتشان، به هنگام نماز به مسجد میآمدند، اما برنخوردند با کسی که تحویلشان بگیرد؛ نه کسی با آنها همصحبت میشد، نه به آنها سلام میکرد و نه جواب سلامشان را میداد. بازار که میرفتند هم همین طور؛ کسی به آنها چیزی نمیفروخت. همسرانشان نزد پیامبر(ص) آمدند و درخواست طلاق دادند. پیامبر(ص) نپذیرفت ولی دستور داد با شوهرانشان رابطه نداشته باشند. و آنها نیز امتثال کردند.
کمکم، کوچهخیابانِ شهر بر آنها تنگ آمد و دیگر هوایش را هم نمیشد نفس کشید. صد البته پشیمان شده بودند، ولی همهی درها به رویشان بسته شده بود؛ حتی درِ خانهی پیامبر(ص)! گویا این گناه، جنس متفاوتی داشت و توبه از آن، مراحل سخت اداری خودش را میطلبید. تصمیم گرفتند به کوه بزنند و همان جا اینقدر گریه و زاری کنند تا ندایی صدایی وحیی چیزی بیاید و تکلیفشان را یکسره کند، یا این که همان جا بمیرند. چون این زندگی را هم نمیشد ادامه داد. مدتها شب و روزشان را به روزه و عبادت و گریه و زاری گذراندند. اهل و عیالشان میآمدند و برایشان فقط غذا میگذاشتند، بدون این که با آنها حرفی بزنند. روزها و شبها میگذشت و اتفاقی نمیافتاد. آخر یک شب به هم گفتند: خدا و رسولش از دست ما ناراحتند، رفقا و اهل و عیالمان هم همین طور. خب پس ما چرا همدیگر را تحویل بگیریم و با هم حرف بزنیم؟! این حرفها را شبهنگام داشتند میزدند و همان شب هم از همدیگر جدا شدند و قسم خوردند که دیگر هیچ کسی با آن یکی حرف نزند تا وقتی که خدا توبهشان را بپذیرد، یا مرگ به سراغشان آید. کل این پروسه بیش از چهل شب طول کشید. شاید خود پیامبر(ص) هم بیش از این سه نفر، چشم انتظار وحی خدا بود. و بالأخره وحی خدا سررسید و توبهی آنها قبول شد.
حالا خودمانیم؛ خدایی اگر بعضی از مسئولین و شخصیتهای نظام، آن روز بودند، آن قدر به بهانهی فوت مادر و فوت خواهر و سالگرد فلان و یادبود بهمان، با پیامِ تسلیت و دست دادن و روبوسی و لبخند زدن و احوالپرسی و انواع تحویلگرفتنها، قهرِ پیامبر(ص) را ضایع میکردند که آن سه نفر، هیچ وقت توفیق توبه پیدا نکنند. اساسا ولیّ جامعه اگر با کسی قهر کند لابد راهی برای مهربانی با او نیست. معنی ندارد او کسی را طرد کند و دیگران تحویلش بگیرند. باز هر جور صلاح است.
https://eitaa.com/sayedmeqdam
✍️ سید مقدام حیدری: در سالهای گذشته، شاید هر بار که میخواستم به #زیارت_اربعین بروم تا لحظهی آخر، یک گیر و گوری در کارم بود که معلوم نبود آخرش میشود یا خیر؛ یا مشکل مالی بود، یا گیر قانونی بود، یا مرز را بسته بودند، یا برنامههایم در آن گیر و دار به هم پیچ خورده بود. خلاصه هر بار، اوضاع جوری بود که هر کس میپرسید امسال چه کارهای، میگفتم: اگر به دلم باشد، خیلی دوست دارم بروم، دعا کنید جور شود... و غالبا جور میشد.
غلط نکنم این طراحی خود امام حسین(ع) باشد که میخواهد زائرانش چند روزی در تب و تاب زیارت باشند و نذر و دعا کنند و تا لحظهی آخر مطمئن نباشند که چه میشود. انگار خود حسین(ع) دوست دارد، وقتی از مرز رد میشویم با ذوق و شوق استوری کنیم و به خانواده خبر بدهیم که بالأخره رد شدیم؛ بعد به رفیقمان زنگ بزنیم و بگوییم: تا گنبدِ حسین و عباسش را نبینم باورم نمیشود؛ باز دعا کنید برسیم! لابد این از خوشذوقی و باسلیقگی خود حسین(ع) است که حتی اگر هر سال ما را دعوت کند، در هر سالش باید سناریویی غافلگیرانه طراحی کند؛ یعنی قشنگ جانبهلبمان کند و آخرِ سر بکشدمان سمت خودش. این اخلاقِ عاشقکش حسینجانِ ماست که از بین دو رفیق، اسباب سفر یکی را فقط جور میکند، تا آن دیگری با حسرت و اشک و گریه رفیقش را در بغل بگیرد و بدرقهاش کند، آن وقت چند روز دیگر، وسط آن شلوغی هر دو را در بین الحرمین به تور همدیگر بیندازد. عجب سلیقهای دارد حسین!
#گذرنامه_کربلا #کربلا #اربعین
https://eitaa.com/sayedmeqdam
وقتی گفته میشه کثیفی کار بدیه، معناش این نیست که هر آدم کثیفی از هر آدم تمیزی بدتره. معناش فقط و فقط اینه که کثیفی از تمیزی بدتره.
حالا تو هی داستان و جمله بساز از یه آدم کثیف خوشاخلاق، پسر بدبوی خانوادهدار، دختر چرک راستگو، مرد حموم نرفتهی مهربون، آدم کثیف بیآزار... و از اون طرف برو تا دلت بخواد داستان و جمله بساز از آدم تمیز مغرور، دختر خوشپوش بداخلاق، جوون خوشبوی بیعار، دختر آراستهی خائن، پسر تروتمیز چشمهیز... این مثالها نمیتونن اصل قضیه رو زیر سؤال ببرن، و اون این که کثیفی بده و تمیزی خوب!
این دوگانهی بیحجاب خوشاخلاق و باحجاب بداخلاق، یا بیحجاب اهل خیر و آخوند اهل شر که هر از گاهی عزیزی یه داستان ازش بازنویسی میکنه، باز همینه. اینها هم نمیتونه ثابت کنه بیحجابی خوبه و دین و رفتار دینی بد! همان طور که دوگانهی تمیز بد و کثیف خوب نمیتونست ثابت کنه کثیفی خوبه و تمیزی بد.
✍️سید مقدام
https://eitaa.com/sayedmeqdam
بهترین نوع لجبازی، لجبازی با خود است؛ این که خودِ کوچکت، یعنی همان نفست هی دم به ساعت از تو بخواهد کارهای کوچک و بیارزش بکنی و تو با آن لجبازی کنی و مقاومت کنی. شیطان هم هر چه وسوسه میکند، با زبان نفس میکند. جوری وسوسه میکند که انگار خودت خواستی و خودت طالب بودی.
راه علاجش لجبازی با خود است. این که آدم باور کند دو نفرند که در وجودش هی از او چیزهایی میخواهند. یکی خود عاقل و خردمند اوست و دیگری خود شیطان و هوسبازش. ما هر کداممان دو نفریم. وقتی میگویی دلم میخواهد، ببین کدام دلت میخواهد؟ آن دلت که با او رفیقی و خیر تو را میخواهد، یا آن یکی که با او لج و کلکل داری و هر چه به تو پیشنهاد داده فریب بود؟!
✍️سید مقدام
https://eitaa.com/sayedmeqdam
هدایت شده از افرا (اقتصاد فردای روشن ایران)
قبل از نماز صبح در ایوان نجف مداحانی اقامه عزا کردند.
یکی از این مداح کلبیهای تفرقهای هم خواند..
پس از آن نوبت این پیرمرد رسید و در مدح حضرت ابالفضل خواند و از رهبری نیز نام برد.
مداح کلبی با بیادبی قطع کرد و اهانتی به رهبری نمود..
حرم امیرالمومنین یکصدا میگفتند:
«عشق فقط عشق علی
رهبر فقط سیدعلی»
از این حجم غیرت و عشق و ولایتمداری حقیقتا لذت بردم.
✍سیدامیرحسین حسینی
✅به افرا بپیوندید:
@afra_eco
🔻لذتی که از دور پیدا نیست
✍️سید مقدام حیدری: زیارت اربعین را نمیشود زیاد توضیح داد. اگه بنا بر توضیح باشد باید توضیح بدهیم که اصلا چه معنی دارد آدم از شهر و خانهاش هلکهلک این همه طی طریق کند که قبر یک شهیدی را زیارت کند؟! گیرم آدم خوبی بوده باشد و مظلوم کشته شده باشد. و گیرم کار خوبی باشد این زیارت؛ چه لذتی دارد آن وقت؟
خستگی، کوفتگی، معطلی، آفتابسوختگی، عرقسوز شدن، تاول زدن کف پا، درد کمر و کتف و پا، تشنگی و احیانا گرسنگی و گاهی بیمکانی چه لذتی میتواند داشته باشد؟! اصلا تو بگو موکبهای عراقی و ایرانی سرتاسر طریق الحسین آب و غذا به زوار میدهند. دمشان گرم، ولی در خانهی خودمان اگر بمانیم جایمان نرمتر و غذای مامانمان که گرمتر است! تخت گرم و نرم خانه کجا و موکت خاکی کنار خیابان کجا؟ چه کاری است آخر؟!
ولی واقعیت را که نمیشود حاشا کرد؛ زیارت اربعین هر چه سخت و پررنج و مشقت باشد، اعتیادآور است. خیلی نمیشود توضیح داد چرا، ولی هر که آمده نتوانسته سال بعدش نیاید. خدا یک شیرینی عمیق و دلچسبی را در همین پیادهروی سخت و سفر پرمشقت پنهان کرده است. و البته الباقی اقسام دین هم همچین وضعی دارد. خیلی نمیشود از دور قضاوت کرد سبک زندگی دینی را. از دور رنج و مشقتهایش را فقط میشود دید، ولی شیرینی و لذتی دارد که از دور پیدا نیست.
https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻انسانیت، مفهومی تقریبا بیمعنی
✍️سید مقدام حیدری: من که دقیقا نمیدانم انسانیت به چه معنی است و چه مصداقی دارد. نمیدانم مرزهایش چیست و تیررسش تا کجاهاست. مثلا آیا لازمهی انسانیت پرورش سگ در خانه است یا نیست؟ با دین چه نسبتی دارد؟ رابطهی انسان را با خدا چگونه تعریف میکند؟ معیار در این که بفهمیم کاری لازمهی انسانیت است یا نیست چیست؟ اگر بر سر انسانی بودن کاری اختلاف کردیم، مرجع و داور کیست؟! گزارهها و بایدها و بایدهای مکتب انسانیت کجا جمعآوری شده؟... و خیلی سؤالهای بیجواب دیگر که نشان میدهد، این مفهوم انسانیت خیلی بیمعنیتر و پوچتر از این حرفهاست.
ولی فعلا یک کارکرد پرکاربرد و کثیف دارد این مفهوم به ظاهر تمیز. و آن این که رسانههای کثیف و تبهکار، هر جای دین را بخواهند بزنند، فعلا آن را در برابر انسانیت قرار میدهند، آن هم با این جملات تکراری و نخنما و حالبههمزن که: «حجاب مهم نیست، مهم انسانیت است.»، «گریه بر امام حسین(ع) چه اهمیتی دارد، مهم انسانیت است.»، «نماز خواندی نخواندی مهم نیست، انسانیت داشته باش»، «تولید مثل را هر جانوری بلد است، انسانیت به یادگار بگذار.»، «به جای ظرف نذری، انسانیت پخش کن»، «چه اهمیتی دارد مرد با مرد ازدواج کند یا زن، مهم این است که یک انسان با کسی ازدواج کند که انسانیت داشته باشد»، «اصلا ازدواج چه اهمیتی دارد، نیمهی گمشدهی انسان، انسانیت اوست نه همسرش».
ذره ذره دین و ایمان و نسل و جمعیت و فرهنگ و آداب و عناصر قدرت و عزت و استقلالمان را میگیرند و یک بستهی فیک بیخاصیت پوچ و خالی تحویلمان میدهند به نام انسانیت! تا حالا دیدید این رسانههای خاکبرسری که هی دم از انسانیت میزنند، به موقع نیاز، در موسم درختکاری، نیکوکاری، امداد به سیلزدگان و زلزلهزدگان و دهها مناسبت دیگر از این اسم رمز استفاده کنند؟ شده تا حالا از شهدای ما که جانشان را برای امنیت و دین و عزت و استقلالمان دادند تقدیر کنند؟ کارشان انسانی نبود یعنی؟! شده از مظلومیت بچههای یمن و عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و فلسطین بگویند؟ دلسوزی برای آنها از انسانیت نیست یعنی؟! جز برای بیدینی و بیناموسی کجا از انسانیت دم زدهاند این انساننماهای پلشت؟!
https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻کدام غربت را میپسندی؟
✍سید مقدام حیدری: غرور، آفت مؤمنان و ولایتمداران است. مؤمن و انقلابی و ولایتمدار و مجاهد که شدی، حالا اول ماجرا است؛ مواظب غرورت باش اگر مردی. آن وقت هم عاقبت خودت را نجات دادهای و هم سدّی نمیشوی در برابر مسیر انقلاب. یک انقلابی مغرور، خوبیهای دیگران را نمیبیند، مگر خوبی کسانی که به دک و پز او چیزی اضافه کنند. برای یک انقلابی مغرور صرف نمیکند انقلابیها زیاد شوند، چون تک و تنها بودن برایش کلی کلاس دارد. او بیشتر دوست دارد به عنوان تکمدافع انقلاب و ولایت شناخته شود نه یک سرباز از سپاه بیشمار جبههی حق. چنین آدمی انقلابیهای همتراز خود را رقیب خود میداند نه همسنگر! و سعی میکند به شکلی آنها را از سر راه خود بردارد، که مبادا صدایشان در دفاع از حق، کمی از بلندی صدای او بکاهند و مزاحم شنیدن صدای او شوند.
نکتهی باریکتر از مویی در این میان هست که مدافعان حق هر چه زیاد شوند، از غربت حق میکاهند و به غربت خودشان میافزایند. اگر در شهر، یک عالم اسلامشناس باشد و بس، اسلام در این شهر غریب میشود، اما در عوض دور و بر آن عالم شلوغ میشود. از آن سو، هر چه علمای ربانی و اسلامشناس بیشتر شوند، غربت اسلام کمتر میشود و غربت خود علما بیشتر و دور و برشان خلوتتر. مسیر انقلابیگری وقتی به اینجای کار میرسد، که بین عزت و نایاب بودن خود، و بین عزت و قدرت و پرطرفدار شدن اسلام و انقلاب، یکی را باید انتخاب کنی، انقلابیهای مغرور تسمه پاره میکنند. مثلا به بهانههای مختلف، دیگر فعالان انقلابی را از صحنه دور میکنند و به هر کدامشان انگی میچسبانند تا خود، تک و تنهای میدان باشند و در سایهی غربت اسلام و انقلاب، عزیز شوند. به این راحتیها نمیشود از گیر این مرض رها شد؛ خدا نجاتمان دهد.
https://eitaa.com/sayedmeqdam