هدایت شده از اشعار سید مرتضی هاشمی
هلال ماه محرم دوباره باز آمد
دوباره پرچم ماتم در اهتزاز آمد
به کربلا پی تکمیل حج ذبیح الله
برای دادن قربانی از حجاز آمد
حقیقتی که سراسر شکوه و زیبایی است
به جلوه در پی رسوائی مجاز آمد
دوباره خون گلوی رضیع شش ماهه
بجوش در رگ چشمان اهل راز آمد
صدای ناله جانسوز ذوالجناح آید
که بی سوار و پریشان و بی جهاز آمد
✍️سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
(( به کانال اشعار سید مرتضی هاشمی بپیوندید :
(( @sayyedmortezahashemii
هدایت شده از اشعار سید مرتضی هاشمی
زبان حال حضرت رقیه با سر مطهر امام حسین علیه السلام در خرابه شام
بابا صورتت چرا خاکی شده
باعث یتیمی من کی شده؟
چرا خون و خاکیِ موی سرت
تو بابا غریب تری یا مادرت؟
بابا جون لبات چرا کبود شده
چرا ریشت بابا خون آلود شده
بعد تو بابا منو کتک زدن
هی به زخم دلمون نمک زدن
بابا نه آب نه به ما غذا دادن
نه به ما تسلیتِ عزا دادن
بابا توی گوش ما سیلی زدن
ما را بی بهونه هر جا می زدن
بابا اسباب بازی آم و دزدیدند
از تو گوش گوشواره ها مو کشیدن
بابا خیمه هامونو آتیش زدن
هی به ما زخم زبون و نیش زدن
چرا نیمه بازه چشمات بابا جون؟
حالا که اومدی پیش ما بمون
دیگه بابا جون منو تنها نذار
یا نرو یا که منو اینجا نذار
کی یتیم کرده بابا دختر تو؟
کی برام هدیه آورده سر تو؟
✍️سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
👇👇👇
(( @sayyedmortezahashemii
هدایت شده از اشعار سید مرتضی هاشمی
ادبنامه ای به ساحت مقدس شهید شش ماهه کربلا حضرت علی اصغر علیه السلام
سوره ی شش آیه ی قرآن سرخ کربلا
پاره شد در هجمه ی طوفان سرخ کربلا
جوهر آیات را بغضِ شفق بالا کشید
تا بجوشد چشمهٔ باران سرخ کربلا
می نوازد حنجرش را زخمهٔ آهِ رباب
در حجازِ دایهٔ دامان سرخ کربلا
کیست تا چون کوثر قرآن مهجور عراق
سرکشد پیمانه ی پیمان سرخ کربلا ؟
جوهر اشک است در تفسیر آیاتش، رسول
نیست پایانی بر آن پایان سرخ کربلا
✍️سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
(( به کانال اشعار سید مرتضی هاشمی بپیوندید :
(( @sayyedmortezahashemii
هدایت شده از اشعار سید مرتضی هاشمی
من بدم آری ولی من هم دلی دارم حسین
دست های خالی بی حاصلی دارم حسین
نیست در خورد توچیزی در بساط عمر من
پیشکش تنها، سر ناقابلی دارم حسین
خورده ام نان و نمک در روضه هایت سالهاست
در غم عشقت حق آب و گلی دارم حسین
اهل همت بار خود بستند سوی کربلا
می خورم حسرت که پای کاهلی دارم حسین
گرچه در دریای غم افتاده دور از ساحلم
من به امدادت امید ساحلی دارم حسین
مشکلات من دلیل از تو دور افتادن است
حل کن ای مشکل گشا هر مشکلی دارم حسین
تا بخواهی نقص دارد دین و ایمانم ولی
در غم داغ تو سوز کاملی دارم حسین
باغ و بستان بهشت ارزانی فرزانگان
دوزخ است آنجا که با تو فاصلی دارم حسین
✍️سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
(( به کانال اشعار سید مرتضی هاشمی بپیوندید :
(( @sayyedmortezahashemii
بدون شرح
اساساً هرکه مسعود است نامش
لزوما آدمی خوش عاقبت نیست
بسا خوشبخت آدم، می شناسم
که در نامش نشانی زین صفت نیست
نه هر مسعود و عارف، اینچنین اَند
بسا عارف که در وی معرفت نیست
بسا محمودِ خاطر مُشمئز کن
که او را هیچ شأن و منزلت نیست
حَسن در خاطر ما نام شخصی است
که جز معنای زجر و مسکنت نیست
خوشا مسعود بودن چون رجایی!
سعادت صید دام مصلحت نیست
سعادت بی شهادت، خوش خیالی است
شهادت رزق اهل عافیت نیست
نه هر بالا نشین، والا مقام است
نه هر دون پایه صاحب مرتبت نیست
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
میرسد پیوسته بوهای بد از جاهای خاص
بوی رانت و ویژه خواری ، پورسانت و اختلاس
سفره ای پهن است و برخی ویژه خوار مشتهی
لقمه می گیرند و می بلعند بی شکر و سپاس
در دل سنگ رییس بانک بی تاثیر بود
هرچه کردم گریه زاری هر چه کردم التماس
وام فرزند آوری و اشتغال و ازدواج
می شود صرف ادا اطوار بیجای خواص
باغبان با آفت اینجا دست در یک کاسه اند
نیست این باغ ایمن از شر خیانتهای داس
در پناه و سایه ی اسلام اربابان زَر
باج خواهی میکنند از مردمان آس و پاس
رفت و آمد های پر تکرار ما سودی نداشت
لیک می گیرند برخی وام ها با یک تماس
آی جمهوری اسلامی کمی هشیار باش
ویژه خوارانند با تو بیشتر، حق ناشناس
این جماعت ویژه خوار سفله ،خالی میکنند
پشت تو روز خطر، پرواز اوکی، با اِیْر باس
این صدای استخوان ماست می آید به گوش
جور دیگر می دهند این ناله ها را انعکاس
کاش آن گوشی که باید بشنود سنگین نبود
تا سبک بازی نمی کردند مشتی بی اساس
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
هی رجز خواندیم و گفتیم این وَ یا آن میکنیم
ضربه های خورده را گفتیم جبران میکنیم
انتقام سخت می گیریم از صهیون به خشم
جملگی آن خِطّه را با خاک یکسان می کنیم
هر چه ما هِی وعده دادیم او بجا آورده است
توی تهران ناگهان تشییعِ مهمان میکنیم
او غلط های زیادی مرتکب شد، ما چه وقت؟
سرزمین کفر را نابود و ویران میکنیم
با شهیدان عهد بستیم این که ما با انتقام
دشمنان را از جنایت ها پشیمان میکنیم
پس چه شد آن وعده های جِدّی پر طمطراق
تا به کی امروز و فردا ،ترک میدان میکنیم ؟
داد پاسخ بر سوالاتم جوانی هوشمند
می زنیم، اما نه با فریاد عنوان میکنیم
آنچه حزب الله لبنان میزند آن کار ماست
هفتم اکتبر این ماییم طوفان میکنیم
موشک هایپرسونیک ماست از خاک یمن
می خروشد ،چشمها را مات و حیران می کنیم
این شکوه اقتدار ماست در دریای سرخ
ما به کشتی های او تحمیل فرمان می کنیم
در بلندیهای جولان کیست جولان میدهد
ما دفاع از مردم مظلوم لبنان میکنیم
ما به حوثی ها و سوری ها و لبنان و عراق
مشق جرأت داده و صهیون پریشان میکنیم
امپراتوری ایران سایه خواهد زد به شرق
باز چون اشکانیان احیای ایران می کنیم
رهبر ما گفت دوران بزن در رو گذشت
آنچه موسی کرد با فرعون ما آن میکنیم
وعده موعود ما حتمی است بی صبری مکن
ما نه با بی صبری و تحریک طغیان میکنیم
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
https://eitaa.com/sayyedmortezahashemii
میرسد روزی که دینداری تمسخر میشود
زیر پای اهل ایمان راه دین سُر میشود
مالداری عدّه ای را میکند ایمان ستیز
دین نمی ماند ولی ایمان تظاهر میشود
آنچنان رایج شود بی غیرتی در بین خلق
بینشان ناموسِ بی عفت تهاتر می شود
هرکه را ناموس عریانتر، تفاخر بیشتر
بر چنین امری در آن دوران تفاخر میشود
می شود از غیرت و ایمان تهی دل ها ولی
از حرام و مالِ مردم ،سفره ها پر میشود
زندگی با سگ به انسان می دهد شأن و کلاس
نان برخی سکّه و یک عدّه آجُر میشود
از به خلوت رفتن وعّاظ دارد توی ذهن
آنچه شرم از گفتنش دارم تبادر می شود
میشود بازیچه لهو و لعب ستر و عفاف
بی حجابی زینت! و تکفیر، چادر میشود
دورهٔ آخر زمان، فصل هجوم دیوهاست
آن زمان دارد همین حالا تصور میشود
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
https://eitaa.com/sayyedmortezahashemii
دلی از سفره ی بی نان شبم پُر دارم
قدِّ یک کوه از این سفره تشکر دارم
ثبت باید بکنم شرکت احداث بنا
جای نان اینهمه وقتی که من آجر دارم
صحبت خانه شد، از مسکن ملی چه خبر؟
گرچه بی خانه ولی ، شکر که چادُر دارم!
خون من سرخ تر از خون کسی نیست ولی
صورتم را چو هلو سرخ تظاهر دارم
آتش آهم اگر سوخت پر و بال غزل
چه کنم ؟ شعله ورم، در جگرم گُر دارم!
آبی از آتش این بخت نخواهد جوشید
یک چنین وضعی از این کوره تصور دارم
من سبک صحبتم و گوش تو سنگین شنواست
قصد یاد آوری و طرحِ تلنگر دارم!!!
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
اگر گاوی پرید از روی میله
به هر ترفند و فنّ و شیله پیله
وَ وارد شد به قصر پادشاهی
نگردد شاه و سلطان قبیله !
ولی با ضرس قاطع می توان گفت
که قصر شاه را کرده طویله!
به مقصد نیست امکان رسیدن
به جز تمهید اسباب و وسیله
رئیس بی سیاست مثل گاو است
سیاست هوش می خواهد نه حیله
رئیس بی سیاست ورشکست است
شبیه تاجر بی مایه تیله
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی
سر به دیوار صبوری بغض می کوبد مدام
لشگری از اشک کرده پشت چشمم ازدحام
نیستم قانع به کمتر چیزی الا هَدْم و هَضم
غدّه ی بدخیم اسرائیل را در انتقام
ماجرای خیبر و مرحب شود تکرار باز
ذوالفقار خشم ما بیرون جهد تا از نیام
روی حلقومش ببین آثار دست شیعه را
کار او را میکند این دست پر قدرت تمام
نیست این کودک کُشی ها مانع نابودی اش
می کِشد نیل مکافات عمل او را به کام
برمدار حق جهان پیوسته گردش می کند
نیست با ظلم آنچه را با کفر می پاید دوام
جان در این بازار نقد رایج بیع و شراست
گو نیاید سوی این بازار اهل ننگ و نام
«کُلُ اَرضٍ کربلا»یعنی فلسطین کربلاست
با حسین بن علی یا با یزیدی ! با کدام؟
خون مظلومان غزه مرز حق و باطل است
مرز از این شفاف تر دیگر نیابی، والسلام!
میچکد خون علیِ اصغر از حلق رفح
با شهید کربلایی؟ یا سپاه شوم شام؟
زجه های زینب کبراست می آید به گوش
همچنان اهل قعودی ای مسلمان، یا قیام؟
آن صراطی را که باید محشر از آن بگذریم
آن فلسطین است، بشتابید دنبال امام!
بر اُجاق دین اگر خونت نمیآید به جوش
لااقل از غیرت و مردی بگیر اندیشه وام
میرسد فریاد «هل من ناصر» از لبنان به گوش
چند چندی با خودت؟ هستی کجای این قیام؟
هستی اهل یاری مظلوم اگر ،با ما بیا
نیستی گر اینچنین، بدرود، عزت مستدام!
سید مرتضی هاشمی شیخ شبانی 👇👇
https://eitaa.com/sayyedmortezahashemii