eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
674 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
چه مینگری ؟🥀🍁🍂 مرا این خاک بهشت است 🍃🍃🍃 💧سفر کرده ‏ام تا بجویم سرت را و شاید در این خاکها پیکرت را من اینجایم ای آشنای برادر همان جا که دادی به من دفترت را همان جا که با اشک و اندوه خواندی‏ برایم غزل واره‏ ی آخرت را کجایی که چندی است نشنیده‏ ام من‏ دعاهای پر سوز و درد آورت را تو را زنده زنده مگر دفن کردند که بستند دستان و پا و سرت را پس از این من ای کاش هرگز نبینم‏ نگاه به درمانده مادرت را… 🥀🍁🍂💦💧
🥀در چهل و سومین سالروز گرامیداشت هفته‌ی دفاع مقدس یادی کنیم از پدر و پسری از لشکر ویژه ۲۵ کربلا که باهم بشهادت رسیدند . 🍃 شادی روح صلوات... . 🥀🍁🍂💧
سلام دلاور یه عکس دیگر از کانال واقعی بذار این کانال هیچ شباهتی به کانال های زمان جنگ ندارد .
🍁🍂💦💦💦💦💦 احساس باران خورده 💧💧 در دلم احساس باران خورده دارم، می خری؟ یک گلستان من گل پژمرده دارم، می خری؟🥀🍁🍂 در فراقش سوخت احساس نجیبم ای رفیق!🍃 توی سینه، یک دل افسرده دارم، می خری؟🥀 آری هر روز و شبم درگیر جنگ و ماتم است💥 🥀صد شهید نوجوان بر گُرده دارم، می خری؟ نه... نگفتم عاشقم؛ ای دوست! من وابسته ام🥀 🌾من هزاران شعر پیکان خورده دارم، می خری؟ کودکی از سر گذشته، بی خیال خاطرات🍂 یک قلم، یک دفتر دلمرده دارم، می خری؟ 🍂گفتم از یاران، هزاران زخم دارم یادگار🍂 🍂یک زمستان بغض سرما خورده دارم، می خری؟ عمر کوتاه است آری در حد و اندازه نیست من هزاران حسرت نشمرده دارم، می خری؟🌾🍁🍂🍂💦💧
جاماندگان از قافله عشق 🦋
سلام دلاور یه عکس دیگر از کانال واقعی بذار این کانال هیچ شباهتی به کانال های زمان جنگ ندارد .
سلام بر بقیه الشهدا خدا خیر دنیا و آخرت به شما مجاهد مخلص عنایت فرماید که یاد آوری فرمودین علی عین
ما تو کانال هستیم 🥀🍁🍂💧 تا ابد این دروازه بهشت را ترک نمی کنیم بقول امروزیا در فضای مجازی کانالی که هیچ کس از آن لفت نداد بزبان ساده هیچ کس کانال را ترک نکرد شماهم متونید از کانال لفت ندین همراه شهدا باشین 🥀🍁🍂🍁🍂💦💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یاور
از فرزند شهید اكبر زوار جنتى خواستن شعر بخونه؛گفت ميشه دعاى فرج بخونم؟آخه من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! اینقدر‌ می‌خونم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كنه.ميگن اگه آقا بياد، شهدا هم باهاش ميان.شاید يه بار دیگه بابامو ببینم... تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
✅مجموعه نمایشگاهی وصایای شهدای استان اردبیل (۲) ✨ایشیقلی یول (راه روشن) 🥀شهید والامقام شاپور برزگر 🍃 تولد: اردبیل ۱۳۳۶ 🥀شهادت: ۱۳۶۲/۰۸/۱۳ 🥀محل شهادت: پنجوین عراق 🥀🍁🍂💦💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه ای که دنیارا لرزاند! زمان یک لحظه از حرکت ایستاد! اتفاقی که شرف مردان ایرانی رابه دنیانشان داد. درمیان شعله های جنگ وخون وجنون، بعثیها درخرمشهربه مرزدیوانگی رسیده بودند، شجاعت تکاوران دریایی امانشان رابریده بودکماندوهای ایرانی باشجاعتی افسانه ای به میان آنهانفوذکرده بهترین نفراتشان رابه هلاکت رسانده ودوباره باجنگ وگریزسالم برمیگشتند! عدنان الطفلاح پسردایی صدام حسین و وزیردفاع وقت وقتی مطلع شدکه ارتش بعث درچه باتلاقی گیرکرده مستقیمادستورصادرکرددرصورت مشاهده هرتکاور آنهارامستقیما باگلوله تانک وتوپ موردهدف قرارداده واصلابه آنهاهم نزدیک نشوند «چون تکاوران درفنون رزمی وجنگی بسیارمتبحروحتماآنهاراشکست میدادند» درهمین اوضاع ناخداهوشنگ صمدی فرمانده تکاوران ایرانی به بیسیمچی خودسروان غلام قالندی دستورداد تاقرارگاه راوصل کندتاتقاضای تجهیزات ومهمات برای ادامه جنگ نماید، غلام درکارمخابراتی نظامی ورزیده ترین بوداما...وصل بیسیم مدت زیادی طول کشید ولی بالاخره انجام شد... بعدازتماس ناخداصمدی روبه غلام کردتاعلت تاخیررابپرسد امابادیدن صحنه روبرویش برق ازسرش پرید اشک درچشمان وبغض درگلویش فشرده شددست غلام ازبازو قطع شده بودودرکناری افتاده بودو اوگوشی بیسیم رابادندانش گرفته وبادست سالمش فرکانس راوصل کرده بوداصلا انگارنه انگار!!! ناخداگفت: غلام چکارمیکنی پسر؟! تودستت قطع شده؟ غلام جواب داد: بادستم کاری نداشته باش فرمانده توکارت رابکن! دست که هیچ من اگرتمام ذرات بدنم هم تکه تکه شوندحاضرنیستم حتی یک وجب ازخاک کشورم دست اجنبی بیفتد دیدار این دلاور مردان بصورت اتفاقی در استان اردبیل
عشق به زندگی مگه میشه !🍃🍃🍃 با بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدند و من هم کشته شدم. اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!» بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم. دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه، جا خوردم. گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز می ری توی آتش و من هم چشم به راه تو. اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمی ذاری من گریه کنم حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟» سرش رو آورد بالا و گفت: «فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه بر نمی گردم». مذهبی ها عاشق ترند 🍃🍃🍃 منبع: کتاب نیمه پنهان ماه 🌜 🥀🍁🍂💦💧