#خرمشهر
ما به چند دسته کوچک تقسیم شدیم و در حالی که سخت زیر آتش دشمن بودیم به طرف پادگان حرکت کردیم. با سوت خمپاره ها دراز میکشیدیم و پس از انفجار دوباره پیش میرفتیم. در آن لحظات من به فیلم های جنگی که قبلاً دیده بودم فکر میکردم و صحنه های جالب آنها در ذهنم تداعی میشد اما بعدها پی بردم که فداکاریها و از خود گذشتگی های بچه ها چیز دیگری است و ریشه در فرهنگی اصیل تر دارد و فراتر از آن است که به تصویر کشیده شود.
نیروهای دشمن زیاد بودند و نمی توانستیم آنها را عقب بزنیم. ناگزیر به طرف کشتارگاه و ساختمانهای پیش ساخت، عقب نشستیم و در سمت چپ پلیس راه به همراه تعدادی از سربازان که به خاطر نداشتن فرمانده پراکنده بودند محلی را برای مقر انتخاب کردیم. تعداد نیروهای ما در مقابل دشمن بسیار کم و ناچیز بود می گفتند: توپخانه فلان در راه است... ! در کیلومتر چهل...
دیگر کیلومتر چهل در دهان همه بچه ها افتاده بود اما کسی به دادمان نمی رسید و از توپخانه خبری نبود. گاه پیش می آمد که بچه ها در طول روز به هفت - هشت جبهه سر میزدند و دهها کار انجام میدادند طوری که هنگام شب دیگر قوایی برایشان باقی نمیماند. با این حال خدا دشمن را کور کرده بود و نمیدید که ما نیرو نداریم.
یک روز با رضا دشتی و ستوان «خلیلیان» و چند تن دیگر تصمیم گرفتیم به شناسایی برویم این اولین اقدام جدی ما بود. قرار براین شد که به دو گروه تقسیم شویم. من و رضا دشتی در یک گروه و ستوان خلیلیان و غلام آبکار در گروه دیگر قرار گرفتند و حرکت کردیم. گروه ما باید به دنبال گروه دیگر وارد منطقه میشد اما از بی تجربگی در همان اوایل کار یکدیگر را گم کردیم. با هر قدمی که بر میداشتیم خمپاره ای در کنارمان منفجر میشد. ساعت پنج و نیم بود که وارد منطقه شدیم. حدود یازده کیلومتر را به صورت هلالی طی کرده بودیم و میبایست کیلومتر ۲۵ پشت دشمن را شناسایی میکردیم. پس از پنج ساعت پیاده روی دیگر، چند ساختمان از دور نمایان شد. در اطراف ساختمانها بشکه های نفت یا گازوئیل شعله ور بودند و میسوختند. شعله های آتش به حدی بود که زیر نور آن میتوانستیم جاده خرمشهر اهواز را به خوبی ببینیم. تعدادی تانک در فاصله دویست متری ما مشغول جابه جایی بودند و صدای زنجیرشان به وضوح شنیده میشد. نمیدانستیم از نیروهای خودی هستند یا از دشمن! بدون اینکه به طرفشان شلیک شود جلو میآمدند. پس از مشورت برای فهمیدن موضوع به طرف تانکها حرکت کردیم. وقتی به جاده نزدیک شدیم صدای نفراتی را که به عربی با هم حرف میزدند به راحتی میشنیدیم. خطر در چند قدمی ما بود با دو قبضه آرپی داشتیم. نمی توانستیم بیشتر از دو سه تانک را بزنیم. پس از مشورت با بچه ها دوباره آن همه راه را برگشتیم.
به خاطر پیاده روی زیاد پاهایمان در پوتین میسوخت و زخم شده بود. در میان راه به پیشنهاد رضادشتی تیمم کردیم و بدون در آوردن پوتین نمازمان را خواندیم. پس از خوردن نان خشک هایی که از اطراف جمع کرده بودیم به عنوان شام، دوباره حرکت کردیم. وقتی به مقر رسیدیم بلافاصله موضوع را به سرهنگ مسئول منطقه گزارش داده و گفتیم که: اگر نجنبید فردا ضربه سختی از دشمن خواهیم خورد.
مسیر شناسایی را نیز توضیح دادیم اما آتشی روی دشمن انجام نشد. آن شب را کنار خیابان دراز کشیدیم و از خستگی زیاد بلافاصله به خواب رفتیم.
راوی:سیدصالح موسوی
#ناگفته_های_دفاع_مقدس
در اوایل جنگ #خرمشهر
سید صالح موسوی
همگی خسته بودیم و وسیله ای برای پیشروی نداشتیم. «احمد شوش» و "محمد نورانی" با دست خالی جلو میرفتند. روز عجیبی بود. تعدادی از نیروهای پیاده دشمن در همان جا و بقیه در بیابان به دام افتادند و سلاحهای زیادی را به غنیمت گرفتیم. سه تانک دشمن در دست بچه ها اسباب بازی شده بود.
وقتی وارد بیابان شدیم به "رضا دشتی" گفتم: "تو مستقیم برو، ما هم از کنار ریل راه آهن میریم. امروز هر طور شده باید پیشروی کنیم."
کمی جلوتر، از فاصله ای نسبتاً دور، دو خودرو سنگین دشمن دیده شدند. به بچه ها پیشنهاد کردم که از پشت حصار و زیرریل راه آهن که تپه مانند بود حرکت کنند و خودم به همراه خسرو خیاط و شیرعلی جلو رفتیم. یک آرپی جی داشتیم و چند نارنجک و دو قبضه ژ- ۳ که یکی از آنها مدام گیر میکرد. کمی جلوتر هر سه کمین کردیم تا با نزدیک شدن خودروهای عراقی آنها را به گلوله ببندیم. به محض این که ماشینها به پنج متری ما رسیدند با رگبار شیر علی راننده به هلاکت رسید و کمک راننده مجروح شد. چون مهمات زیادی داخل ماشین بود و ما به آنها احتیاج داشتیم از شلیک آرپی جی صرفنظر کردیم. کمک راننده میدوید و در حین فرار گاهی برمی گشت و به طرف ما تیراندازی میکرد. بچه ها خنده کنان و الله اکبر گویان دشمن را به مسخره گرفته بودند. گلوله "شیر علی" به سر عراقی که در حال دویدن بود اصابت کرد اما او را از پا در نیاورد. کمی بعد وقتی خشاب اسلحهاش خالی شد، اسلحه اش را انداخت و دستمال سفیدی را بلند کرد. سر و پاهایش تیر خورده بود. وقتی رسیدیم درون باتلاق افتاده بود و داشت خفه می شد. دستاش را گرفتیم و او را بیرون کشیدیم. وقتی شعار "دخیل خمینی" و "انا مسلم" را سر داد چشمهایمان پراشک شد. صورت اش را بوسیدیم و او را به پشت جبهه انتقال دادیم. آن گاه با روحیه ای سرشار از پیروزی بچه ها، یکدیگر را در آغوش گرفته و با خوشحالی در حالی که
اشک شوق میریختیم، خودروهای پراز مهمات دشمن را به شهر بردیم و پساز عبور از فلکه شهدا و مسجد جامع به سپاه رفتیم. در آن جا محمد جهان آرا، محمد نورانی و رضادشتی با شادی و شوق ما را در آغوش گرفتند و تبریک گفتند. از این که با دستهای خالی دشمن را تا آن حد ذلیل کرده بودیم احساس خوشحالی می کردیم.
آن شب پس از صحبتهای جهان آرا، برای شرکت در جنگ پارتیزانی به سه گروه تقسیم شدیم. گروه ها زیر نظر «علی هاشمیان» و "رضا دشتی" بودند. من در گروه سوم قرار گرفتم. هر چند که نمیخواستم از دوستانم جدا شوم اما به هر حال باید سازماندهی میشدیم. هر گروه بین پانزده تا بیست و پنج نفر نیرو داشت. گروه رضا دشتی در پل نو و گروه هاشمیان در بندر مستقر بودند. مقر گروه ما نیز در پلیس راه بود و باید با نورانی آنجا را زیر نظر میگرفتیم.
#شهیدی که بعد از عمری مجاهدت تا کرانه ها #پروازکرد
وبه ملت ایران هم پرواز هدیه کرد
شهید طهرانی مقدم
پدر موشکی ایران
#پرواز_فتاح ها و#خرمشهر ها را مدیون توهستیم ای #شهید
🖌سیّد اخلاص موسوی
@jAmAndgA90ZA
#هنگ_سوم
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
♦️ در جریان حمله ایران کلیه فرماندهان هنگها کشته شدند. فرمانده تیپ نیز زخمی و تعدادی تانک تی ۷۲ منهدم شدند. تنها چند تانک از هر هنگ سالم ماند. سیزده دستگاه آمبولانس نیز از بین رفت. من این اطلاعات را از طریق فرمانده واحد پزشکی صحرایی تابع تیپ ۱۰ زرهی که به منظور دیدار با برادرش سروان صباح المرایاتی نزد ما آمده بود، گرفتم. ظاهراً عدم هماهنگی واحد پیاده با تیپ ۱۰ موجب گردید که این تیپ توسط واحد پیاده #بسیج ایران، تار و مار شود. در پی این نبرد تیپ مذکور جهت سازماندهی به منطقه «دریهمیه» عقب نشینی کرد.
♦️ همان روز یکی از پزشکان که در دانشکده با من هم دوره بود به ملاقاتم آمد و در مورد انهدام تیپهای دهم و نهم نیروهای مرزی و سرهنگ دوم «جموع» که آن سرباز بیچاره را در تاریخ ۲۰ آوریل / ۱۰ اردیبهشت در جنوب اهواز اعدام کرد با من سخن گفت. پس از انجام این نبردها حملات ایرانیها متوقف گردید و شهر #خرمشهر تقریباً در محاصره قرار گرفت. اکنون خرمشهر فقط از طریق شلمچه با سرزمینهای عراق ارتباط داشت و یک ارتباط آبی نیز از طریق جزیره ام الرصاص عراق به بندر خرمشهر برقرار بود.
♦️ نیروهای عراقی در خرمشهر
ارتش عراق در بهار سال ۱۹۸۱ میلادی با همکاری وزارتخانه های آبیاری و راهها و پلها و با نظارت نیروهای مهندسی رزمی عراق اقدام به ساختن یک خاکریز عظیم و مستحکم کرد. این خاکریز موسوم به خاکریز بین المللی در آن بخش از خط مرزی ساخته شد که قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر ترسیم کرده بود. روزهایی که صدها دستگاه وسیله موتوری سنگین به طور شبانه روزی سرگرم ساختن آن خاکریز بودند، ما در اطراف شهر اهواز و سوسنگرد استقرار یافته بودیم.
♦️در آن زمان از آنجایی که ایران حاضر به پذیرش شرایط صلح عراق نبود صدام در اراضی اشغالی ایران در خواستهای توسعه طلبانه خود را مطرح می کرد. به همین خاطر ما نمیدانستیم چرا این خاکریز مرزی را احداث میکند!؟ واقعیت این است که روند تحولات آتی جنگ و پیش بینی های دولت عراق خصوصاً پس از ناکامی از تحمیل شرایط خود بر دولت ایران، آنها را وادار به ساختن این خاکریز مرزی به عنوان یک خط دفاعی مستحکم و پناهگاهی مناسب برای نیروهای عراقی کرد اما وقتی که با سپری شدن روزها و ماهها، چرخشی در جریانات جنگ پیدا شد و نیروهای ما و با هر ضربه ایرانیها عقب نشینی کردند، و به موقعیت کنونی خود رسیدند،
♦️ متوجه شدم که فرماندهان عراقی در بهار سال ۱۹۸۱ چه می کردند. در حقیقت وجود آن خاکریز مستحکم به صورت یک خط دفاعی برای نیروهای عراقی در آمد تا حملات پیروزمندانه نیروهای ایرانی را در نقاط مرزی متوقف کنند.
♦️ گمان دارم چنان که این خاکریز ساخته نمیشد به طور حتم نیروهای ایرانی در همان زمان وارد سرزمینهای عراق می شدند. خاکریز بین المللی عبارت بود از یک سد خاکی مستحکم از جنوب هورالهویزه تا مرزهای بین المللی در حوالی خرمشهر.
♦️وقتی حرکت عملیات منطقه طاهری (بیت المقدس) به طور موقت ایستاد، سد خاکی، تحت کنترل نیروهای عراقی بود و تنها چند کیلومتر در منطقه پاسگاه مرزی «زید» در اختیار نیروهای ایرانی قرار داشت. خود پاسگاه زید در محدوده منطقه ممنوعه قرار داشت. نیروهای سپاه سوم در پشت خاکریز بین المللی به شرح زیر تقسیم میشدند.
لشکر ۱۱ پیاده و نیروهای پشتیبان آن در داخل و شمال خرمشهر.
لشکر ۳ زرهی در شمال غربی خرمشهر تا دریاچه ماهی.
لشکر ۹ زرهی از دریاچه ماهی تا مردابهای «کتیبان».
لشکر ۵ مکانیزه از مردابهای کتیبان تا «منطقه کوشک».
لشکر ۶ زرهی از منطقه کوشک تا منطقه طلاییه در جنوب هور الهویزه.
♦️از نتایج اولیه عملیات بیت المقدس و همچنین رسیدن نیروهای ایرانی به مرزهای بین المللی شرق بصره، میتوان به محاصره شهر خرمشهر که از نخستین روزهای شروع جنگ به اشغال نیروهای عراقی در آمد، اشاره کرد.
♦️ نیروهای ایرانی با استقرار در شرق رود کارون و ضلع شرقی و شمال غربی خرمشهر توانستند این شهر را ۲۷۰ درجه به محاصره خود در آورند. همان طور که گفتم تنها گذرگاه زمینی برای نیروهای عراقی جاده خرمشهر شلمچه بود که به سوی بصره میرفت.
#هنگ_سوم
@seYed_Ekhlas🇮🇷
💢29 فروردین ؛ روز ارتش جهوری اسلامی
♦️ آیا میدانید
ترکیب پرتحرکی سپاه و تشکیلاتی ارتش مکمل هم در دفاع مقدس بودند.
♦️ارتش جمهوری اسلامی ایران وسپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس سبکهای متفاوتی در عملیات داشتند. سپاه با پرتحرکی، انعطافپذیری و روحیه جهادی خود در عملیاتهای چریکی و غیرمتعارف موفق بود، در حالی که #ارتش با تشکیلات منظم، #تاکتیکهای کلاسیک و پشتیبانی لجستیکی در عملیاتهای بزرگمقیاس #تأثیرگذار بود. این #دونیرو در کنار یکدیگر و با هماهنگی نزدیک توانستند #موفقیتهای بزرگی مانند آزادسازی #خرمشهر را رقم بزنند.
♦️ترکیب سبک پرتحرکی سپاه و تشکیلاتی عمل کردن ارتش نتایج قابلتوجهی در دفاع مقدس داشت. این ترکیب موجب موفقیت در عملیاتهای بزرگ، انعطافپذیری در میدان نبرد، تقویت روحیه نیروها، پاسخ مناسب به شرایط متغیر، و #همافزایی بین نیروهای نظامی شد. این همکاری مؤثر بود و باعث شد که نیروهای ایرانی بتوانند استراتژیهای متنوع و موفقی اجرا کنند.
#ارتش_سپاه_دوبازوی_قدرتمند
بمناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی
@seYed_Ekhlas🇮🇷
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پُلِ_آزادی
#عملیات_بیت_المقدس
وبکار گیری تاکتیک عبور از آب بعد از 30قرن
♦️آیامیدانید؟
بزرگترین عملیات عبور از آب در تاریخ، یکی از شگفتانگیزترین لحظات جنگی را رقم زده است!
در سال ۴۸۰ پیش از میلاد، خشایار شاه، پادشاه هخامنشی، برای حمله به یونان، دستور داد کشتیهای زیادی را کنار هم بچینند تا سپاه عظیم ایران بتواند از آب عبور کند. این کشتیها با طنابهای محکم به یکدیگر متصل شدند و مسیر عبور نیروهای ایرانی را فراهم کردند. این عملیات یکی از بزرگترین عبورهای نظامی از آب در تاریخ باستان بود که به ایرانیان امکان داد تا به خاک یونان وارد شوند.
♦️و این استراتژی، در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱، نیز توسط نیروهای ایرانی در عملیات بیتالمقدس برای آزادسازی #خرمشهر، رویداد و با عبور از رودخانه کارون دشمن را غافلگیر کردند.
♦️ این عبور، یکی از مهمترین تاکتیکهای جنگی بود که باعث شد نیروهای ایرانی بتوانند به سرعت به سمت خرمشهر پیشروی کنند و در ۳ خرداد ۱۳۶۱ این شهر را از اشغال عراق آزاد کنند.
✅ هر دو عملیات، با وجود تفاوتهای زمانی و تکنولوژیکی، نشاندهنده #نبوغ_نظامی و قدرت اراده فرماندهان، سربازان و بسیجیان در عبور از موانع طبیعی برای رسیدن به اهداف بزرگ بودهاند!
#سوم_خرداد
سالروز آزادی خرمشهر
#کهن_سرزمین
#ایران_سربلندمقتدر
@seYed_Ekhlas 🇮🇷