سرهنگ بهاالدین عارف یکی از قدیمی ترین اسرای عراقی و لحظه ی اسارت در شوش در سال 1982(1362) و بازگشت به عراق در سال 200 2
ایشان در بخشی از خاطراتش
می گوید
در یکی از حمله های ایران تصمیم گرفته شد در آخرین سنگرهای کمین از مسلسل های ضد هوایی چهار لول برای زدن سربازان ایران استفاده شود ؛ تا بیشتر کشته شوند حتما می ترسند وعقب نشینی میکنند
اما در یکی از حمله ها یک اتفاق عجیب مارا تکان داد وخودمان وحشت کردیم 👇
وقتی ایرانی ها در حین بالا آمدن از تپه بودند با وجود آتش سنگین ما
ناگهان فرمانده من فریاد زد
زخمی شدم زخمی شدم سریع ایشان را بلند کردم .در کمال تعجب دیدم در کنار او یک#دست_قطع شده افتاده به ایشان گفتم زخمی نشدید
آنچه که بصورت شما برخورد کرده
دست #قطع شده ی یک سرباز ایرانی ست که بسوی ما پرت کرده
این بود که ما را وحشت زده میکرد
وباعث عقب نشینی ما می شد !
#آری_اینچنین_بود_برادر
برگرفته از خاطرات اسرای عراقی
🖌سید اخلاص موسوی
گزارشی از#عملیاتِ_بدر(1)
شرق دجله
♦️ با شروع عملیات، نگهبانان عراقی هوشیار شدند و یکی از آنها بطرف دوشكا رفت و سطح آب را به رگبار بست و بی هدف شروع به شلیک کرد.
♦️ در این وضعیت تعدادی از بهترین ها را هدف گرفت. از جمله داود علی پناه که فرمانده گروهان بود و اهل خرم آباد. حالاتش راقبل از شروع عملیات دیده بودیم و خودش گاهی از شهادتش در این عملیات خبرهایی در لفافه داده بود.
♦️یکی از اتفاقات این لحظات اصابت تیر به مچ دست فرمانده گردان بود که مچ دستش در همین ابتدا #قطع گردید ولی او کوچکترین توجهی نکرد و از #دست دیگر بعنوان پارو استفاده کرد و همه را به پیشروی تشویق نمود و خود را به ساحل رساند تا بعد که به عقب انتقال پیدا کرد.
♦️نیروهای سوار بر قایق ها، بی امان به سمت سیل بند دشمن آتش کردند و آنقدر این آتش پرحجم بود که غواصان که روی سیل بند دشمن و در جوار عراقی ها هدایت و راهنمایی قایق ها را به عهده داشتند به پشت این خاکریز پناه گرفتند تا از آتش خودی در امان باشند.
♦️تمام حواسها به دوشکای دشمن بود که ناگهان شهید علی حساموند با آرپی جی از روی آب شلیک کرد و دوشكا را برای همیشه #خاموش نمود.
ادامه دارد
@seYed_Ekhlas🇮🇷