بسم الله
✍کشف حجاب یکی از دردهایی است که تا بن استخوانم را می سوزاند؛ دختری که موهای خویش را پریشان کرده و آنچنان با فخر راه می رود، انگار که به یک موفقیت دست نایافتنی، دست یافته است، خراشی همچون خراش ناخن بر گچ را بر روح جامعه می کشد؛
دهنهای وامانده ی زانوان شلوارها اما حکایتی دیگر است، حکایتی از خلاهای روانی پسران و دختران است که می خواهند با کشیدن شلوار پاره به پایشان، سری در سرا شوند، اما دریغ؛ نمی دانند که خود را ملعبه عام و خاص کرده اند.
شلوار کوتاه، بلوزی که هر روز بیشتر آب می رود، شالی که آویزان برگردن مانده، همه از حال کسی خبر می دهند که خودِ انسانی اش را به پستوی درون رانده و قفلی سنگین بر عقل زده و با خودِ حیوانیش در کوی و برزن این دنیا لجام گیسخته می تازد!
کسی از او بپرسد، به کجا چنین شتابان؟؟ 🙄
✍اوراق تاریخ را که ورق می زنم، صفحات قطور کتاب زندگی بشر به تندی باد مرا به صفحه ای می کشاند که قلدری به نام رضا خان به زور و دست به چماق می خواست چادر و چارقد از سر زنان این سرزمین بکشد؛
سالها پاسبانهایش دلهره به جان زن ایرانی انداختن و منتظرش ماندند که در کوچه پس کوچه ای چادر از سرش بکشند!
زن با حیا و نجیب، با اضطراب و با محافظانی باغیرت از محارمش، مخفیانه گام به کوچه و خیابان می نهاد تا مبادا دست نحس سرباز پهلوی به چادرش برسد.
✍زنی را سراغ دارم که هفت سال درب خانه به روی خود بست و تمام بوی کاهگلهای در و دیوار کوی و برزن شهر را به فراموشی سپرد تا چادرش یعنی بخشی از جانش، از سرش کشیده نشود و وقتی از این دنیا هجرت کرد، امام زمانش بر سر جنازه او حاضر شد و فرمود مثل این زن باشید، ما به دیدنتان می آئیم. 👉🏼👉🏼 👉🏻👉🏻
✍اما امروز را که می نگرم، عده ای غافلِ سر در برف کرده، به آسانیِ دریافت پیامی از خراب آباد فضای مجازی، به اختیار سرپوش از سر برمی دارند تا خودی نشان دهند!
امروز به زور چماق رضاخانی چادر از سر نمی کشند، بلکه با چوب نادانی، عقل به کناری می رانند و با اختیار جاهلانه، خود را متمدن و متجدد نامیده و روسری را لباس از مُد افتاده می خوانند و کنارش می نهند.
✍فریب خوررگان پُستهای دروغین نمی دانند که هر قدر برهنه تر شوند، قیمتشان به اندازه کالای ارزان دستفروش کنار خیابان تنزل خواهد کرد.
خود را بقدری ارزان می فروشند که کم کم کار به جایی خواهد رسید که دیگر مفت هم نخواهند ارزید.
✍دخترک نوجوان، یا بانوی جوانی که خود را به مانکن مغازه ها مبدل کرده است و هر روز لباسی را به انتخاب دیگران برتن می کند؛ نمی داند که بازیچه کاسبان منفعت طلب این صحنه شده است!
کاسبانی که برای سود خودشان حاضرند دختر باحیای ایرانی را با پوشاندن هر لباس جِلفی، به ویترین مقاصد کثیفشان مبدل کنند.
اما حیف که بعضی دخترکان ایرانی با پوشیدن شلواره پاره یا با پریشان کردن موهای خود، متوجه نیستن بازیگر فیلمی شده اند که فقط نقش سوخته به آنها داده اند و بی مزد و مواجب او را اجیر ساخته اند، و این کاسبان وقتی سودشان را از این تظاهر بی حیایی ها ببرنند، دخترک نوجوان و جوان را به کناری گذارده و مانند مهره سوخته تمامش می کنند.
✍ایکاش دختران بفهمند که به کجا چنین شتابان می روند!
این واقعیت را گذر زمان به آنها نشان خواهد داد.
# ۲۱ تیر؛ اعتراض مردم به کشف حجاب و تجمع در گوهر شاد
#حمله سربازان رضاخان به تجمع مردم
#شهادت ده ها نفر
#قیام علیه بی حجابی
#غیرت
#حیا
✍م.م