eitaa logo
دو بیتی ناب ۳۱۵
156 دنبال‌کننده
107 عکس
87 ویدیو
1 فایل
حسینم در اوج بی سوادی ام استاد می شوم وقتی که می شود همه ی دانشم حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کجایی نام زهرا هست مَعْبَد می‌شود خاک آنجا همجوار عرش ایزد می‌شود از نگاهی که به سلمان کرد با ایمان شدیم بی‌نگاهش ، مستجاب‌الدعوه مُرْتَدّ می‌شود فاطمه آئینه حق است، پس هرجا که هست روبروی غاصب حق علی سَدّ می‌شود یک دعا کرد و تمام خلق روزی خور شدند پس یقینا هرچه این بانو بخواهد می‌شود 😭😭😭 @sed_ali_315
دختری در این مقام و منزلت بی‌رتبه است اینکه تنها هم فقط ، او اُمّ‌احمد می‌شود خانه‌ای که فاطمه آنجاست از کعبه سر است چون نبی با احترام از پیش او رد می‌شود... هیچ کس جز فاطمه همتای حیدر نیست،نیست با امیرالمؤمنین زهراست ، هم قد می‌شود آخرش پای ضریح او به سینه میزنیم آخرش دربین صحنش رفت و آمد می‌شود 😭😭😭 @sed_ali_315
در جهان تا زنده ام گويــــم ثناي دست حاجت مي برم سوي خداي فاطمه گر براي درد بي درمـــان مداوا طالبــــي رايگان درمان كنـد دارالشــــــفاي فاطمه 😭😭😭 @sed_ali_315
ای تمام حاصلم گشتی درو یاس آغشته بخون من مرو ماندنت چون شمع آبم می کند رفتنت خانه خرابم می کند بهترین رزمندهء راه علی در خسوفی خونی ای ماه علی ای تمام آرزوی مرتضی رخ مکن پنهان ز روی مرتضی چشم سیلی خورده ات را باز کن درد دل را با علی آغاز کن 😭😭😭 @sed_Ali_315
🖤 🖤 آقا سلام روضھ‌ مادر شروع‌ شد باران‌ اشـڪهای مڪــرر شـروع‌ شد آقا اجازه‌ هستـ‌ بخوانمـ‌ برایتان این‌ اتفاق‌ از دم‌ یڪ‌ در شروع‌ شد...😞😞 😭😭😭 @sed_Ali_315
صاحب عزای روضه های فاطمیه برگوش جان آید صدای فاطمیه بر غربت تو من بگریم یا که مادر؟ ای داغدار گریه های فاطمیه من هر چه بودم آمدم اینجا گدایی داراییم آقا فدای فاطمیه من زنده ام از نوکری آلِ احمد قربان این عشق و صفای فاطمیه مزد رسالت را زما اینگونه میخواست باشیم تا محشر گدای فاطمیه زهرا دلیل خلقتِ خلق است و افلاک درکم کجا؟ قدر و بهای فاطمیه لعنت به هرکس منکر رخت سیاه است بر داغ زهرا در عزای فاطمیه نه خیرِ دنیا را ببیند نه که عقبا هرکس که افتاده جدای فاطمیه من هر چه دارم از دعای مادر توست دار و ندار و من برای فاطمیه هر نوکری دیدم به من میگفت هستم دلتنگ اشک و ضجه های فاطمیه یاد در و دیوار افتادم دلم سوخت وای از غم و سوز و جفای فاطمیه آتش گرفته مادرت از شعله ی در عالم عزادار نوای فاطمیه روی کبود مادرت داغ دلِ من وای از غم و داغ و بلای فاطمیه زهرای هجده ساله را پیرش نمودند باید که مُرد از غُصه های فاطمیه باشد ندای حشر ، این الفاطمیون؟ آنجا پناه من لوایِ فاطمیه از ناله ی مادر به ما تکلیف شد که مهدی بیا هم شد دعای فاطمیه 😭😭😭 @sed_Ali_315
😭😭😭 فدای دردِ پنهانِ تو که این گونه آرامی جهانی مات و مبهوت از تماشای وقارِ تو تو را امّ ابیها خوانده پیغمبر از آن هنگام تمامِ شیعیان گشتند بانو ، جان نثارِ تو 😭😭😭 @sed_Ali_315
روز محشر ریشه های چادری که سوخته مایه‌ی آسایش ما را فراهم ساخته هر زمان در روضه‌ها مادر صدایش می‌کنیم کیسه‌ی ما را پُر از فیض دمادم ساخته 😭😭😭 @sed_Ali_315
زبانحال حضرت زهرا(س)باحضرت علی(ع) میون یک کوچه منو حسن تنها حسن بابغض میگفت کجای ای بابا به صورتم تا زد راهم و گم کردم غصه نخور حیدر دور تو میگردم ببخش اگه چندروز معجر روی رومه کاری اگه مونده از درد پهلومه نگفتم دردامو چون تورا میشناسم گریه نکن حیدر من رو تو حساسم پشت وپناه من ای خانوم خونم بدون تو یک لحظه من نمی مونم میون این غربت منو نزار تنها امید من هستی بعد خدا زهرا داری میری اما به تو بدهکارم اینو بدون زهراخیلی دوست دارم 😭😭😭 @sed_Ali_315
از میخ خون جاری شد و دیوار لرزید عرشِ خدا در کوچه‌ها انگار لرزید روزی که ناموسِ خدا نقشِ زمین شد در اوجِ غربت مخزنِ اسرار لرزید از ناله‌ی پشتِ درِ یک قد خمیده چشمِ بشر با حالتی خون‌بار لرزید یک‌بار سیلی خورد زهرا، در ازایش هِی شانه‌های حیدرِ کرار لرزید هم روز گریان بود، هم شب، در مصیبت آن چشم‌های دائما بیدار لرزید دیدند مردم موقعِ غوغای کوچه شیرِ دلیرِ عرصه‌ی پیکار لرزید جریانِ آن قامت‌کمان، واژه به واژه در آسمانِ ابریِ اشعار لرزید شاعر: 😭😭😭 @sed_ali_315
جوری زدند آینه از چند جا شکست در بین خلق حرمت شیر خدا شکست ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد در پیش چشم های علی سینه خورد شد تا دست های حیدر کرار بسته شد گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی آتش گرفته بود در خانه ی علی سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود یک شهر روبه روی علی ایستاده بود از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت یاس علی! بریده بریده نفس نکش با قامتی که سخت خمیده نفس نکش بودی به دور حیدر کرار در طواف شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو آتش دخیل بسته به چادر نماز تو شاعر: 😭😭😭 @sed_ali_315
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید سرت سلامت اگر غصه سر نمی آید رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟ به تو گرفتن دست از کمر نمی آید گره گشای همه دست های بسته علی به دست حیدری ات بند و پر نمی آید ‌‎سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند ز دست و بازوی من کار برنمی آید میان شعله من و در بهم گره خوردیم علی ز پهلوی من میخ در نمی آید 😭😭😭 @sed_ali_315
سوی تو رو کرده‌ام تا بنگری بر حال من خوب می‌دانم که دلخور هستی از اعمال من کاش امشب بر گرفتاری من فکری کنی بد گره خورده به معصیت همه امیال من ‌ 😭😭😭 @sed_ali_315
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه، آقای غریبم به دلت غم داری دردِ بی مادری ای کاش دوایی میداشت فاطمیّه شده و اشک دمادم داری 😭😭😭 @sed_Ali_315
غزل آمد به‌لبم خون بہ قلم جارے‌ڪرد مقتلے بـاز نمـودم و چہ اقـرارے ڪــرد میخ در، قامٺ در، ضرب لگد، پاے عدو مانده ام مـاٺ ڪه دیـوارچـرایارےڪرد 😭😭 😭 😭😭😭 @sed_Ali_315
😭😭😭 فکر کردن به غم‌ و غصه‌ی مادر سخت است خواندن روضه‌ی در ، چند برابر سخت است از حسین‌ این همه اصرار ؛ حسن‌ حرف بزن از حسن‌ بغض پی بغض ؛ برادر سخت است 😭😭😭 @sed_Ali_315
یا علی بنشین کنارم شد زمان احتضارم غصه ها در سینه دارم اشک غم از دیده بارم (می روم با قلب شکسته_سینه و پهلو شکسته) پیش چشم این یتیمان گریه کمتر کن علی جان پیش از این با اشکهایت قلب زارم رو مسوزان (می روم با قلب شکسته_سینه و پهلو شکسته) منزل قرآن و عترت بوده این کاشانه من زد به ماًوای من آتش دشمن دیرینهً من قتلگاه محسنم شد آستان خانه من (می روم با قلب شکسته_سینه و پهلو شکسته) فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان 😭😭😭 @sed_Ali_315
غزل آمد به‌لبم خون بہ قلم جارے‌ڪرد مقتلے بـاز نمـودم و چہ اقـرارے ڪــرد میخ در، قامٺ در، ضرب لگد، پاے عدو مانده ام مـاٺ ڪه دیـوارچـرایارےڪرد 😭😭 😭 😭😭😭 @sed_Ali_315
🖤 ﻓـﺎﻃـﻤـﻴــﻪ ﻣــــﻮﺝ ﺁﻩ ﺷﻴـﻌـﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻴـﺖ ﺍﻻﺣﺰﺍﻥ ﻧـﮕـﺎﻩ ﺷﻴـﻌـﻪ ﺍﺳﺖ ﻓـﺎﻃـﻤـﻴــﻪ ﺗـﺎ ﺭﻭﺍﻳــﺖ مـی شـود ﺩﺭﺏ ﺳــﻮﺯﺍﻥ ﺑﺎ ﻟـﮕــﺪ ﻭﺍ مـی شـود ﻓﺎﻃـﻤﻴﻪ ﻓﺼـﻞ ﺑـﻴـﻌـﺖ ﺑﺎ علی ﺳﺖ ﺟﺮﻡ ﺯﻫـﺮﺍ ﮔﻔﺘﻦ یک ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ست 😭😭😭 @sed_Ali_315
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست،از این کوچه سریعتر بگذر😭😭😭 دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد : دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر😭😭😭 ...
هر شب حسن در خواب می گوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را...