هدایت شده از عجیب ولی وحشتناک
اعظم خانومو سه چهار سالی هست که میشناسم اولین بار تو یکی از دورهمیهای #بیماران_اماس دیدمش. بیمار اماس نبود و توسط یکی از اعضای گروه وارد جمعمون شد. وقتی دیدمش خوشاخلاقیای که دربارهاش شنیده بودم رو تونستم تو وجودش بیابم.
اعظم خانوم یه پارچه خلوص و مهربونی و دلسوزی بود و خیلی سریع تو دل همه بچههای گروه جا گرفت...
اما خیلی زود فهمیدیم که اعظم خانوم...😳👇
🧐👈 ادامه ماجرا ادامه ماجرا