eitaa logo
صدای کتاب
1.3هزار دنبال‌کننده
392 عکس
58 ویدیو
29 فایل
کتاب رسانه ی دانایان و فرهیختگان ارتباط با مدیرکانال: @sedaketab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆شتردوانی 🔸مسلمانان به مسابقات اسب دوانى و شتردوانى و تيراندازى و امثال اينها خيلى علاقه نشان مى دادند؛ زيرا اسلام تمرين كارهايى را كه دانستن و مهارت در آنها براى سربازان ضرورت دارد سنت كرده است . به علاوه خود رسول اكرم (ص) كه رهبر جامعه اسلامى بود، عملاً در اينگونه مسابقات شركت مى كرد. و اين بهترين تشويق مسلمانان خصوصا جوانان براى ياد گرفتن فنون سربازى بود.رسول اكرم گاهى اسب و گاهى شتر سوار مى شد و شخصا با مسابقه دهندگان مسابقه مى داد. 🔸رسول اكرم (ص) شترى داشت كه به دوندگى معروف بود، با هر شترى كه مسابقه داده بود برنده شده بود. كم كم اين فكر در برخى ساده لوحان پيدا شد كه شايد اين شتر، از آن جهت كه به رسول اكرم تعلق دارد از همه جلو مى زند. بنابراين ، ممكن نيست در دنيا شترى پيدا شود كه با اين شتر برابرى كند. 🔸تا آنكه روزى يك اعرابى باديه نشين با شترش به مدينه آمد و مدعى شد حاضرم با شتر پيغمبر مسابقه بدهم. اصحاب پيغمبر با اطمينان كامل براى تماشاى اين مسابقه جالب ، مخصوصا از آن جهت كه رسول اكرم شخصا متعهد سوارى شتر خويش شد، از شهر بيرون دويدند. رسول اكرم و اعرابى روانه شدند و از نقطه اى كه قرار بود مسابقه از آنجا شروع شود، شتران را به طرف تماشاچيان به حركت درآوردند. هيجان عجيبى در تماشاچيان پيدا شده بود. اما برخلاف انتظار مردم ، شتر اعرابى شتر پيغبر را پشت سر گذاشت . 🔸آن دسته از مسلمانان كه درباره شتر پيغمبر عقايد خاصى پيدا كرده بودند، از اين پيشامد بسيار ناراحت شدند. خيلى خلاف انتظارشان بود، قيافه هاشان درهم شد. رسول اكرم به آنها فرمود:اينكه ناراحتى ندارد، شتر من از همه شتران جلو مى افتاد، به خود باليد و مغرور شد، پيش خود گفت : من بالا دست ندارم . اما سنت الهى است كه روى هر دستى دستى ديگر پيدا شود و پس از هر فرازى ، نشيبى برسد و هر غرورى درهم شكسته شود. به اين ترتيب رسول اكرم ، ضمن بيان حكمتى آموزنده ، آنها را به اشتباهشان واقف ساخت . 📚وسائل ج 2، ص 472. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚معرفی_کتاب 📗شفای زندگی ✍️لوئیز هِی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌱 نکته ی کلیدی این کتاب این است که چون ذهن و بدن به هم متصل هستند، بیماری های بدن به گونه ای از جنبه های عاطفی و معنوی ذهن و عقاید و فرآیندهای فکری آن ناشی می شوند. 🌱 او عقیده دارد دلایل بیماری ها، اضطراب، الگوهای فکری ناسالم و تفکراتی مخرب درباره ی خویشتن است و استدلال می کند که اساسی ترین روش برای به وجود آوردن تأثیرات مثبت در بدن، تغییر در روش ها و الگوهای فکری ماست. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
شفای زندگی.pdf
2.01M
📚معرفی_کتاب 📗کتاب شفای زندگی ✍️لوئیز ال هی 🏷 🍃درخواستی مخاطبان گرامی کانال صدای کتاب •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسیقی .mp3
4.56M
🎼 💐قطعه ای بی کلام و آرام بخش تقدیم شما •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
📚 ✍ خیلی از ماها با توجه به مشغله های کاری، شب رو فرصت غنیمتی می دونیم تا بتونیم اندکی کتاب بخونیم یا شنونده کتاب صوتی باشیم. ❇️ صدای کتاب میزبان شما عزیزان هست با سری داستان های کوتاه و جذاب «قاب زندگی» که مجموعه‌ای است از قصه‌های ساده و کوتاه از زندگی روزمره آدم‌هایی امروزی با مضمون ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی ... ❇️ و همچنین قصه‌های تلخ و شیرین که قراره لحظه‌های زندگی شما را جلوه و رنگی از فرهنگ ایرانی و اسلامی ببخشه. 🏷 حضور گرمتون در کانال صدای کتاب برای ما بسیار ارزشمنده •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای کتاب
📚#داستان_کوتاه ✍ خیلی از ماها شب رو فرصت غنیمتی می دونیم تا بتونیم اندکی کتاب بخونیم یا شنونده کتاب
D1737242T10375750(Web).mp3
4.92M
📚📣 کتاب صوتی ✍️ فرهاد امینی 🎙 بازیگران: میر طاهر مظلومی و جمعی از هنرمندان نمایشی رادیو و تلویزیون 🔸 قسمت پنجم (دوربین، دوستی عاقل، انتخاب) 🥀🥀🥀 ❇️ شنونده قصه‌های کوتاه طنز، تلخ و شیرین که قراره لحظه‌های زندگی شما را جلوه و رنگی از فرهنگ ایرانی و اسلامی ببخشه باشین... •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
🍃سلام، روزتون بخیر و سلامتی 🪴خوش آمدین به محفل دوستداران کتاب 🏷لینک عضویت در کانال https://eitaa.com/sedaketab •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
📗حکایتی بسیار زیبا و خواندنی ✍ تابستان شده بود و هوا خیلی گرم بود. به آپارتمان جدیدی رفته بودیم که کولر نداشت. کولری خریدم. برای بردن کولر به پشت‌بام دو تا کارگر گرفتم. کارگرها گفتند که 40 هزار تومان می‌گیرند. من هم کمی چانه‌زنی کردم و روی 30 هزار تومان توافق کردیم. ✍ بعد از اینکه کولر را به پشت بام آوردند و زیر آفتاب داغ پشت‌بام عرق می‌ریختند، سه تا 10 هزار تومانی به یکی از آن دو کارگر دادم. او یکی از 10 هزار تومانی‌ها را برای خودش برداشت و دو تای دیگر را به کارگر دیگر داد.به او گفتم: «مگر شریک نیستید؟»گفت: «چرا، ولی او عیال‌وار است و احتیاجش از من بیشتر.» ✍ من هم برای این طبع بلندش دست تو جیبم کردم و دو تا 5 هزار تومانی به او دادم. تشکر کرد و دوباره یکی از 5 هزار تومانی‌ها را به کارگر دیگر داد و رفتند. ✍ داشتم فکر می‌کردم هیچ وقت نتوانستم این قدر بزرگوار و بخشنده باشم. آنجا بود که یاد جمله زیبایی افتادم: «بخشیدن دل بزرگ می‌خواهد نه توان مالی.» •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ✅@sedaketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا