شما میدونستید این شعر «جمجمک برگ خزون» که مجید اخشابی خونده بود برای استاد علی معلم دامغانیه؟
شهر عجیبیه واقعا.
من خاکبوس کلب غلامان حیدرم
راحت بگویمت: سگ درگاه قنبرم
رو به علی اگر که بخوانم نماز را
در جستجوی حضرت الله اکبرم
هرچند کولهبار گناه است، بار من
اما مران مرا که غزلخوان این درم
گشتم به گرد کعبه ولی غافل از توام
من غافل از علی شدهام خاک بر سرم
هرکس عبادتی کند او را به شیوهای
با سجده بر علی ز ملک هم فراترم
بابای من به حب تو ما را سپرده است
آموختم ولای تو با شیر مادرم
شادم که روز حشر اگر جستجو کنند
جز مدح او نبوده به خطهای دفترم
با شوق میدوم به سوی مرگ تا مگر
روی علی ببینم در وقت آخرم
#سید_علی_حسنی
«نجف نرفته چه داند فراق یعنی چه؟»
صفای گنبد و صحن و رواق یعنی چه؟
بدون حب علی اشتیاق یعنی چه؟
بدون نان علی ارتزاق یعنی چه؟
هرآن چه هست مرا از خم نجف دارم
سگ علیم بر عالمی شرف دارم
#سید_علی_حسنی
امیرالمومنینی جز علی هرگز نمیدانم
نمازی را که بی حب علی باشد نمیخوانم
#سید_علی_حسنی
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعه خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت
لشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
#سعدی
صورتش را پوشاند و کیسهی نان را بر دوش گذاشت، اشک از چشمهایش جاری میشد، میدانست امشب، بابا به آرزویش رسیده و حالا در کنار مادر است، اما این چیزی از داغ کم نمیکرد.
وارد خرابه شد، کودکی که پدرش در نهروان کشته شده بود سویش دوید و گفت: امشب دیر آمدی! مژده بده! علی را کشتند.
حسن بن علی تکهای نان جو از کیسه درآورد و زیر لب فرمود: خدایش رحمت کند.