#بسیجی کسی است که نورش، خورشید را، موجش دریا را،
استواریش کوه را،
عزمش آهن را،
وسعت روحش جهان را،
صفتش واژه ها را،
بینامیش نام را،
سوزش آتش را،
سرعتش باد را و
شهرهاش تمام اسطوره ها را خجل کرده است...
#هفته_بسیج گرامی باد🌹
☔️ @sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
⤴️⤴️⤴️ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_هفتم 💠 نجات یک انسان 🗒 همینطور که با ناراحتی کتاب اعمالم را ور
⤴️⤴️⤴️
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_هشتم
✅ همان لحظه ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابودی صدام بنده چندین بار توفیق یافتم که به سفر کربلا بروم. در یکی از این سفرها یک پیرمرد کر و لال در کاروان ما بود.
مدیر کاروان به من گفت: میتوانی این پیرمرد را مراقبت کنی و همراه او باشی؟ من هم مثل خیلی های دیگر دوست داشتم تنها به حرم بروم و با مولای خود خلوت داشته باشم اما با اکراه قبول کردم.
کار از آنچه فکر میکردم سخت تر بود. این پیرمرد هوش و حواس حسابی نداشت. او را کاملا مراقبت میکردم. اگر لحظه ای او را رها میکردم گم میشد.
☂خلاصه تمام سفر کربلای ما تحت الشعاع حضور این پیرمرد شد. این پیر مرد هر روز با من به حرم می آمد و برمیگشت. حضور قلب من کم شده بود. چون باید مراقب پیرمرد می بودم.
روز آخر قصد خرید یک لباس داشت. فروشنده وقتی فهمیدکه او متوجه نمیشود، قیمت را چند برابر گفت.من جلو آمدم و گفتم: چی داری میگی؟ این آقا زائر مولاست. چرا اینطوری قیمت میدی؟ این لباس قیمتش خیلی کمتره.
خلاصه اینکه من لباس را خیلی ارزانتر برای پیرمرد خریدم. باهم از مغازه بیرون آمدیم. من عصبانی و پیرمرد خوشحال بود.
با خودم گفتم: عجب دردسری برای خودمون درست کردیم. این دفعه کربلا اصلا به ما حال نداد. یکباره دیدم پیرمرد ایستاد رو بحرم برای من دعا کرد. جوان پشت میز گفت: به دعای این پیرمرد آقا امام حسین علیه السلام شفاعت کردند و گناهان پنج سال تو را بخشیدند💥
باید در آن شرایط قرار میگرفتید تا بفهمید چقدر از این اتفاق خوشحال شدم. صدها برگه در کتاب اعمال من جلو رفت. اعمال خوب این سالها همگی ثبت شد و گناهانش محو شده بود
♨️ آزار مومن
در دوراج جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بودیم. شبهای جمعه همگی در پایگاه بسیج دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن، فعالیتهای نظامی و گشت و بازرسی و ... داشتیم.
در پشت محل پایگاه بسیج، قبرستان شهرستان ما قرار داشت ماهم بعضی وقتها دوستان خودمان را اذیت می کردیم! البته تاوان تمام این اذیتها را در آنجا دادم.
برخی شبهای جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم. یک شب زمستانی برف سنگینی آمده بود. یکی از رفقا گفت: کی جرأت داره الان بره تا ته قبرستون و برگرده؟! گفتم: این که کاری نداره. من الان میرم. او هم به من گفت: باید یه لباس سفید بپوشی!
من سرتا پا سفید پوش شدم و حرکت کردم. خس خس صدای پای من روی برف از دور هم شنیده میشد. من به سمت انتهای قبرستان رفتم! اواخر قبرستان که رسیدم صوت قرآن شخصی را از دور شنیدم!
☘یک پیرمرد روحانی که از سادات بود شبهای جمعه تا سحر در انتهای قبرستان و در داخل یک قبر مشغول تهجد و قرائت قرآم میشد. فهمیدم که رفقا میخواستند با این کار با سید شوخی کنند. میخواستم برگردم اما با خودم گفتم: اگه الان برگردم رفقا من را متهم به ترسیدن میکنند. برای همین تا انتهای قبرستان رفتم.
💤 هرچه صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر میشد! از لحن او فهمیدم که ترسیده ولی به مسیر ادامه دادم. تا اینکه به بالای قبری رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. یکباره تا مرا دید فریادی زدو حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا بفرار گذاشتم. پیرمرد سید رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود.
من هم ابتدا کتمان کردم اما بعد از او معذرت خواهی کردم. او هم با ناراحتی بیرون رفت. حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عملم حکابت آن شب را دیدم. نمیدانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عملم میدیدم خصوصا وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب می کشیدم.
از طرفی در این مواقع باد سوزان از سمت چپ وزیدن میگرفت طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ میشد!
🔥وقتی چنین اعمالی را مشاهده میکردم، به گونه ای آتش را در کنار خودم میدیدم که چشمانم دبگر تحمل نداشت.
همان موقع دیدم که آن پیر مرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت. سید به آن جوان گفت: من از این مرد نمیگذرم. او مرا اذیت کرد. او مرا ترساند.
من هم رو به جوان کردم و گفتم: بخدا نمیدونستم که سید داخل قبر داره عبادت میکنه. جوان رو به من گفت: اما وقتی نزدیک شدی فهمیدی که ایشون داره قرآن میخونه. چرا همون موقع برنگشتی؟ دیگه حرفی برای گفتن نداشتم.
خلاصه پس از التماسهای من ثواب دو سال عبادت های مرا برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از من راضی شود.دو سال نمازی که بیشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به خاطر اذیت و آزار یک مومن!!!
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
☔️ @sedaybaran
ما چه می دانیم؛
خدا می داند که بعضی ابتلائات،
شرط بعضی اِفاضات است،
شخصی می گفت:
به فلان مشکل مبتلا شدم،
خیلی بر معلوماتم افزوده شد...✨
آیت الله بهجَت(ره)🌱
#حرفهای_ناب
☔️@sedaybaran
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
☔️@sedaybaran
AUD-20200411-WA0017.mp3
5.93M
قرائت دعای عهد💕
🍃 روز بیست و چهارم
🗓شروع چله: ۹۹/۸/۹
☔️@sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#نکات_دعای_عهد 23 مشتاق ظهور💕 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ خدایا در فرج مولای ما تعجیل بفرما! ✅همه ی ما
#نکات_دعای_عهد 24
دعاگوی معشوق💕
وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ...
خدواندا ! آسان فرما بیرون آمدن او را . و فراخ فرما راه او را...
🌀در این فراز دعا از خداوند میخواهیم خودش اسباب آمدن مولایمان را تسهیل فرماید و به عنایت خویش ّمردم را آماده ی خدمت به مولایمان کند و
💠خودش به ایشان اجازه ی خروج فرماید و دشمنان او را خوار و ذلیل کند و سایر اسباب ظاهری و باطنی را برای ایشان فراهم کند تا حضرت در آن زمان ، فکرشان درگیر انها نباشد.
🌀و به هیچ وجه ، تنگی برای آن حضرت نباشد; نه در معاش و نه در سلطنت و نه در حکمرانی و نه در حضر و نه در سفر و نه در جنگ و نه در صلح و نه در تکلیف و نه در علوم و معارف و همچنین غیر اینها از هر چه که تصور شود...
خاک پاتونم آقاجان💐
☔️ @sedaybaran
فرمود💌
وَمَا تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ♡
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر آن که از آن روی گردانیدی...
انعام| ۴
#آیههایعشق💕
☔️ @sedaybaran
مداحی_آنلاین_دلداده_باید_بود_و_از_دلدار_باید_خواند_خلج.mp3
8.5M
🙏 #مناجات با امام زمان
دلداده باید بود و از دلدار باید خواند
☔️ @sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران باشید....🌧
☔️ @sedaybaran
#سبک_زندگی 37
دشمنِ ارزش افزوده چیه؟ بگید
☝️زندگیِ کارمندی☝️
طرف درس میخونه !هی آگاهی توی ذهنش پُر میکنه!!!
👈 که بره یه جایی کارمند بشه از اونجا پول بگیره.
👈🏼👈🏼 از #هنرت، از #عرضه ت، از #خلاقیتت هم پول دربیار.
هر جوونی رو رسول خدا میدید، بعد میدید که ایمانش خوبه!!!
🌱میفرمود پول بلدی دربیاری؟ حِرفه ت چیه؟
طرف اگه میگفت من حِرفهای ندارم،
🌱رسول خدا میفرمود از چشمم افتاد ! با همهی اعتقادات دینی و اخلاقِ خوبش...
از چشمم افتاد.
میگفتن یا رسول الله اینکه بچه خوبیه !!
🌱میفرمودند: « میترسم از ایمانش بخواد ارتزاق کنه...»
👈یاالله من چون بچه مذهبی هستم!!! به من شغل بدین !!
زشته این حرفا !! زشته !!!
☝️جدی بگیر اون حرفِ رسول خدا رو .
💟 سبک زندگیت چیه؟؟؟؟؟؟
سبک زندگی برای قدرتمند شدن؟؟
برای لذت بردن؟؟
برای شکوفاییِ استعداد.. چیه سبکت؟؟
🌀حتما باید #ارزش_افزوده تولید کنی
✅ فقط جان نیست که در راه خدا بدهی،!!!
👈#عُرضه داشته باش یه کمی عُرضه در راه #خدا بده.
من با شهید ابراهیم هادی آشنا نبودم. .
کاش وقتی جوونتر بودم خونده بودم خاطراتش رو...😞
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
یه خاطره ش منو فیتیله پیچ کرد..☺️
--یه روز باباش از خونه بیرونش میکنه ظهر،، بیرونش میکنه از خونه...
دیگه نمیاد تا آخر شب .
بهش میگن چیکار کردی از ظهر کجا بودی تو؟
میگه ظهر تا حالا توی بازار بار بردم!!!!
👈اینقدر پول درآوردم، اینقدر هم غذا خوردم، اینم بقیش بابا.
این #آدمه.☝️ این #عارف میشه. این شخصیتِ برجستهایست.
🌱امیرالمومنین علی(ع) عباسش رو تربیت میکرد
تکنیک های رزمی بهش یاد میداد. انقدر ورزشش میداد، خسته ش میکرد ابوالفضل العباس رو
در جنگ صفین ۱۴، ۱۵ سالش بود.
فرستادش میدان لباس خودش رو تنش کرد.
👈هیچ کس تشخیص نداد این علی نیست !!!
رفت جنگِ نمایانی کرد برگشت صدا زد: عباسم دیگه نیا جلو!!!!
👈نذارید عباسم بیاد جلو. برو کنار.
گفت بابا من میتونم.
گفت عباسم تورو برای یه جا دیگه میخوام...😓
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
✅✅✅ بچه ها قهرمان باشید، یل باشید.
بذارید بهتون تکیه کنن. قوی باشین.
قدرتمند باشین. علمدار باشین🌴
👈که وقتی زمین افتادی، حجت الله بیاد بالای سرت بفرماید کلِ لشکرم زمین خورد...😭
✅ قهرمان باش. یل باش. قوی باشی، #آقا هم میشی.
👈👈راحت آقا میشی!!!
💠شهید ابراهیم هادی عجب مثال زدنیه!!!
قهرمان کشتی دانش آموزیِ تهران بود.
توی یکی از مسابقات میخواست مسابقه بده، گفتن این حریفت یکمی پای چپش مچ پاش رگبهرگ شده.
👈👈ببین میتونی دیگه از نقطه ضعفش استفاده کنی.
گفت نه !! آدم از #نقطه_ضعف حریفش استفاده نمیکنه.
ببین زور داشته باشی اینو میگی....
پول داشته باشی سخاوت میکنی. زجر کشیده باشی ،رحم میکنی....
✅ بزرگوار باش !!
👈اینها از #ادب به سبک زندگی دینی رسیدن یا راحت طلبی و ...🤔🤔
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
🌨در شب های سرد زمستان، بدون بالشت و زیر انداز می خوابید،
وقتی اعتراض می کردیم می گفت: باید این بدن را آماده کنم، باید عادت کند که روزگار طولانی در خاک بماند.
پیکر مطهر او سالهاست در این خاک متبرک آرام گرفته است.
🌷شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
⤴️⤴️⤴️ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_هشتم ✅ همان لحظه ماجرا را نشان دادند. در دهه هشتاد و بعد از نابو
⤴️⤴️⤴️
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_نهم
✨ اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم که فرمودند: حرمت مومن حتی از کعبه بالاتر است.¹
📑 در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم. شخصی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی میکردیم و همدیگر را سر کار میگذاشتیم. یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و خیلی بد او را ضایع کردم.
❌ خودم هم فهمیدم کار بدی کردم برای همین سریع از او معذرت خواهی کردم. او هم چیزی نگفت. گذشت تا روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم.
دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم و گفتم: فلانی من خیلی به تو بد کردم. یکبار جلو جمع تو رو ضایع کردم. خواهش میکنم من رو حلال کن. من ممکنه از این بیمارستان برنگردم.
بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره بهش التماس کردم تا اینکه گفت: حلال کردم. ان شاءالله که سالم و خوب بر می گردی.
📩 آن روز در نامه عملم همان ماجرا را دیدمـ جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد. اگر رضایت او را نمیگرفتی باید تمام اعمال خوب خودت رو میدادی تا رضایتش را کسب کنی، مگه شوخیه آبروی یک مومن رو بردی.
بعد اشاره به مطلبی از رسول گرامی اسلام ص نمود که فرمودند: روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند:
« ای کعبه! خوشا بحال تو خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی از مومن سه چیز را حر ام کرده: مال،جان و آبرو، تا کسی به او گمان بد نبرد»²
¹. خصال صدوق ج۱ص۲۷
². روضة الواعظین ج۲ص۲۹۳
💠 حسینیــه
میخواستم بنشینم و همانجا زار زار گریه کنم. برای یک شوخی بی مورد دوسال عبادتهایم را دادم. برای یک غیبت بی مورد بهترین اعمال من محو میشد. چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای ناشایست را بحساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم.
در این زمان جوان پشت میز گفت: شخصی اینجاست که چهار ساله منتظر شماست این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود، اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از کی حرف میزنی؟
یکی از پیرمردهای امنای مسجدمان را دیدم که در مقابلم و در کنار همان جوان ایستاده. خیلی ابراز ارادت کرد و گفت: کجایی؟چند ساله منتظر تو هستم.
🤝 بعد از کمی صحبت این پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسبج مشغول فعالیت فرهنگی بودید تهمتی را در جمع بشما زد. برای همین آمده ام که حلالم کنید.
آن صحنه برایم یاد آوری شد. من مشغول فعالیت در مسجد بودم. کارهای فرهنگی بسیج و ... این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بود. بعد پشت سر من حرفی زد که واقعیت نداشت. او به من تهمت زد. البته حرف خاصی هم نبود. او فقط نیت ما را از این کارها زیر سوال برد. عجیب تر اینکه زمانی این تهمت را به من زد که من ابتدای حضورم در بسیج بود و نوجوان بودم!!
☺️ آدم خوبی بود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پست میز گفتم: درسته ایشون آدم خوبی بوده من همینطوری از ایشون نمیگذرم. هر چه میتوانی ازش بگیر. نامه اعمال من خالیه.
تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم « هر کسی (در روز جزا برای خودش) گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد.»
🌷 جوان هم رو به من کرد و گفت: این بنده خدا یک وقف انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش می آید.
او یک حسینیه را در شهرستان شما خالصانه برای رضا خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده میکنند. اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از او میگیرم و در نامه اعمال شما میگذارم تا او را ببخشی. با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه بخاطر یک تهمت؟! خیلی خوبه. بنده خدا این پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد، اما چاره ای نداشت. ثواب یک وقف بزرگ را بخاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی.
🕌 برای تهمت به یک نوجوان یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بودداد و رفت!
اما تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی بخاطر تهمت به یک نوجوان یک چنین خیراتی را از دست میدهد، پس ما که هر روز و شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که براحتی پشت سر مسئولین و دوستان و آشنایان خودمان هرچه میخواهیم میگوئیم...
💫 باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: « کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناکی است...»
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرماید: هر کس آنچه را درباره مومنی ببیند یا بشنود، برای دیگران بازگو کند از مصادیق این آیه است.
📚ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
☔️ @sedaybaran
«#بسیجیِ_شھید !»
همین دو واژه سالهاست
که بھ دادِ انقلاب رسیده است؛
در اوج فتنهها و سختیها و...
و بسیجی عشقی درسینه دارد
کھ هیچ قدرتی را توانِ مقابله
با آن نیست عشقِ بھ #شھادت❣
+هرکهبسیجیتر....پَـــر🕊
☔️ @sedaybaran
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
☔️@sedaybaran
AUD-20200411-WA0017.mp3
5.93M
قرائت دعای عهد💕
🍃 روز بیست و پنجم
🗓شروع چله: ۹۹/۸/۹
☔️@sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#نکات_دعای_عهد 24 دعاگوی معشوق💕 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ... خدواندا ! آسان ف
#نکات_دعای_عهد 25
وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ...
خدایا مرا به راه او در آور...
🕋در میان سخنان حضرت سيدالشهدا پيش از ترك اعمال حج و حركت به سمت كوفه امده است:
📣من كان باذلا فينا مهجته، فليرحل معنا!
هركس حاضر است در راه ما خون دل بخورد، با ما همراه شود!
🌷حضرت شرط همراهي را تنها آمادگي براي جان فدا كردن و يا خون دادن تعيين نكردن، در عوض فرمودن؛
✅ هر کس که مشاهده ظلم و سياهي و گمراهی كاسه صبرش را لبريز كرده و براي هدايت بشريت غصهدار هست در دل اين كاروان جا دارد.
⚠️به شرط آنكه اين خون دل خوردن منفعلانه نباشه بلكه در اوج تلاش و پويايي رو به جلو حركت نمايد!
در زيارت اربعين از قول امام صادق در توصيف ابا عبدالله آمده است:
بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة!
خدایا سيدالشهدا در راه تو خون دلها خورد، ریخت و پاش ها کرد تا بندگانت را از ناداني و سردرگمي و گمراهي رهايي بخشد...
و این👆 سلوک همه امامان است❣
🤲لذا در این فراز از دعای عهد از خدا می خواهم که من هم در راه هدایت بندگان خدا مانند مولایم باشم، مولایی که غصه ها دارد و دلش از این همه ظلم و سیاهی خون است....😭
آقاجان بمیرم برات💐
☔️ @sedaybaran
فرمود💌
بسمالله
•[وَ سَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ حینَ تَقوم✨
و هنگامی که از خواب بر می خیزی
پروردگارت راهمراه با ستایش تسبیح گوی]•
طور| ۴۸
#آیههایعشق💕
☔️ @sedaybaran