eitaa logo
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🇮🇷
3.8هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
23.3هزار ویدیو
250 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #حج_عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت :٥٧٥٣٠ ثبت: ٥٥٤٦٦٨ تأسیس: ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران_سی متری نیروی هوایی نبش خ هشتم-خ۷/۲۵جنب بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤ #کپی_آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به احترام و بزرگی آقا حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام و مادر گرامیشان حضرت ام البنین سلام الله علیها بیست بیست بیست 🌹🌹🌹❣❣❣❣❤️❤️❤️❤️ ان شاءالله زیارت ارباب قسمت تمام عاشقان بشه 🕊 ↙️↙️↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
3.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عزاداری با نمره بیست👆 یکی نوشته بود: بچه که بودم تو امتحان جغرافیا این سؤال اومده بود که نام قمر زمین چیست ؟؟؟؟ من هم نوشتم: قمر بنی هاشم. وقتی جواب امتحانم اومد دیدم آقا معلم زیرش نوشته بود: به احترام قمربنی هاشم 《۲۰》 بعد از مدتی آقا معلم در یک سانحه رانندگی فوت کرد،یک شب او را در خواب دیدم،ازش پرسیدم آقا معلم چه خبر ؟؟؟؟ گفت: وقتی نامه عملم را به دستم دادند، دیدم زیرش نوشته: به احترام 《۲۰》 🕊‌ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ 💔👉 🕋 @Sedrah🕋👈💔 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
🔰چرا پیکر مطهر حضرت عباس علیه السلام به خیام فاطمیات برنگشت؟⁉️ 💠امام حسين(ع) به روي پيكر مطهر برادرش عباس(ع) خم شد تا او را به سوي خيمه ها ببرد كه حضرت عباس (ع) چشمانش را گشود و برادرش را ديد كه مي خواهد او را ببرد. پس خطاب به امام حسين(ع) عرض كرد: مرا به كجا مي بري اي برادر، حضرت فرمودند: به سوي خيمه ها آنگاه حضرت عباس(ع) عرض كرد: برادرم، تو را به حق جدت رسول خدا (ص) مرا با خود مبر و همين جا رهايم كن امام فرمودند: چرا؟ عباس (ع) عرض كرد: زيرا من از دخترت سكينه خجالت مي كشم چرا كه به او وعده ي آب داده بودم ولي نتوانستم برايش آب ببرم و ديگر اينكه من سردار سپاه تو و عامل انسجام افراد تو هستم اگر يارانت مرا كشته ببينند، اراده ي آنان سست شده و صبرشان از كف مي رود، در اين حال امام حسين(ع) فرمودند: از جانب برادرت به پاداش نيكو برسي كه مرا در حال زندگي و مرگت ياري نمودي، راوي مي گويد: امام حسين(ع) پيكر برادرش عباس را همان جا گذاشت و به سوي خيمه ها رفت. 📚موسوعة كلمات الإمام الحسين (ع) - لجنة الحديث في معهد باقر العلوم (ع) - الصفحة 473، 474 📌 🕊 ↙️↙️ ‌ 🕋👉@Sedrah👈🇮🇷
🔰رشادت بى نظير حضرت قمر منیر بنى هاشم علیه السلام 🔶كانَ عَبّاسٌ السَّقّاءُ قَمَرُ بَني هاشِمٍ، صاحِبَ لِواءِ الحُسَينِ عليه السلام ، وهُوَ أكبَرُ الإِخوانِ . مَضى بِطَلَبِ الماءِ فَحَمَلوا عَلَيهِ وحَمَلَ هُوَ عَلَيهِم، وجَعَلَ يَقولُ: 0 لا أرهَبُ المَوتَ إذِ المَوتُ رَقى حَتّى اُوارى فِي المَصاليتِ لِقا نَفسي لِنَفسِ المُصطَفَى الطُّهرِ وَقا إنّي أنَا العَبّاسُ أغدو بِالسَّقا ولا أخافُ الشَّرَّ يَومَ المُلتَقى فَفَرَّقَهُم، فَكَمَنَ لَهُ زَيدُ بنُ وَرقاءَ الجُهَنِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، وعاوَنَهُ حَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السِّنبِسِيُّ، فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِهِ، فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ، وحَمَلَ عَلَيهِم وهُوَ يَرتَجِزُ: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني وعَن إمامٍ صادِقِ اليَقينِ نَجلِ النَّبِيِّ الطّاهِرِ الأَمينِ فَقاتَلَ حَتّى ضَعُفَ، فَكَمَنَ لَهُ الحَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ الطّائِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ، فَضَرَبَهُ عَلى شِمالِهِ، فَقالَ: يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ مَعَ النَّبِيِّ السَّيِّدِ المُختارِ قَد قَطَعوا بِبَغيِهِم يَساري فَأَصلِهِم يا رَبِّ حَرَّ النّارِ فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ. فَلَمّا رَآهُ الحُسَينُ عليه السلام مَصروعاً عَلى شَطِّ الفُراتِ، بَكى وأنشَأَ يَقولُ: تَعَدَّيتُمُ يا شَرَّ قَومٍ بِفِعلِكُمُ وخالَفتُمُ قَولَ النَّبِيِّ مُحَمَّدِ أما كانَ خَيرُ الرُّسُلِ وَصّاكُم بِنا أما نَحنُ مِن نَسلِ النَّبِيِّ المُسَدَّدِ أما كانَتِ الزَّهراءُ اُمِّيَ دونَكُمُ أما كانَ مِن خَيرِ البَرِيَّةِ أحمَدِ لُعِنتُم واُخزيتُم بِما قَد جَنَيتُمُ فَسَوفَ تُلاقوا حَرَّ نارٍ تَوَقَّدِ . 🔵عبّاس، سقا ، ماه بنى هاشم و پرچمدار حسين عليه السلام بود . او از ديگر برادرانش بزرگ تر بود و در طلب آب ميرفت كه بر او حمله بُردند . او هم به آنها حمله بُرد و چنين مى خواند : {از مرگ نميهراسم ؛ زيرا مرگ ، ترقّى و صعودى است كه مرا در پشت شمشيرها ، پنهان مى كند . } { جانم ، سپر جان پاكيزه مصطفى باد! من ، عبّاسم كه سقّا گشته ام } {و به روز برخورد ، هراسى از شرّ ندارم . } پس آنان را متفرّق كرد . زيد بن وَرقاى جُهَنى ، در پشت درخت خرمايى به كمين او نشست و حَكيم بن طُفَيل سِنبِسى نيز او را يارى داد و بر دست راست عبّاس عليه السلام ضربه اى زد [ و آن را قطع كرد ] . عبّاس عليه السلام ، شمشير را به دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد و چنين رَجَز مى خواند : { به خدا سوگند ، اگر دست راستم را قطع كنيد من ، هميشه از دينم حمايت مى كنم } { و نيز از امام راستگو و استوارباورى كه نواده پيامبرِ پاك و امين است . } آن گاه ، جنگيد تا ناتوان شد . حَكيم بن طُفَيل طايى ، از پشت درخت خرما به او كمين زد و بر دست چپش ضربه اى زد [ و آن را قطع كرد ] . عبّاس عليه السلام نيز خواند : { اى جان ! از كافران مترس و به رحمت خداى جبران كننده ، بشارتت باد ! } {همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله ، سَرور برگزيده ! با سركشى شان ، دست چپم را قطع كردند } { پروردگارا ! آنان را به داغىِ آتش برسان ! } پس آن ملعون ، با عمود آهنين [ به او زد و ] عبّاس عليه السلام را به شهادت رساند . هنگامى كه حسين عليه السلام ، او را بر [ كناره ] رود فرات ، افتاده ديد ، گريست و چنين خواند : { «اى بدترينِ مردمان ! با كارتان ، تجاوز كرديد و با گفته محمّد پيامبر ، مخالفت كرديد . } { آيا بهترينِ پيامبران ، سفارش ما را به شما نكرد ؟ آيا ما از نسل پيامبرِ تأييد شده نيستيم ؟ } { آيا زهرا عليهاالسلام ، مادر ماست يا شما ؟ آيا احمد ، بهترينِ مردمان نيست ؟ } {نفرين شُديد و به خاطر جنايتتان ، رسوا گشتيد به زودى ، داغىِ آتشى برافروخته را خواهيد ديد» . } 📚نام کتاب: مناقب آل أبي طالب - ط علامه نویسنده: ابن شهرآشوب، جلد4 صفحه108 📌 🕊 ↙️↙️ ‌ 🕋👉@Sedrah👈🇮🇷