eitaa logo
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🇮🇷
3.8هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
23.3هزار ویدیو
250 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #حج_عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت :٥٧٥٣٠ ثبت: ٥٥٤٦٦٨ تأسیس: ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران_سی متری نیروی هوایی نبش خ هشتم-خ۷/۲۵جنب بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤ #کپی_آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
✔ریشه جنایت عاشورا در کینه های جنگ بدر است ... ▪️قال حاجب عبيد الله بن زياد لعنهم الله لما جاء برأس الحسين ع أمر فوضع بين يديه في طشت من ذهب و جعل يضرب بقضيب في يده على ثناياه و يقول لقد أسرع الشيب إليك يا أبا عبد الله فقال رجل من القوم مه فإني رأيت رسول الله ص يلثم حيث تضع قضيبك فقال يوم بيوم بدر 🔸پرده دار عبيد الله بن زياد (لعنهم الله) چنين مى‌گويد كه چون سر امام حسين علیه السلام را آوردند، ابن زياد دستور داد در طشتى طلا پيش او نهند و با چوبدستى كه در دست داشت شروع به زدن بر دندانهاى پيشين آن حضرت كرد و مى‌گفت: اى ابا عبد الله! چه زود پيرى به سراغ تو آمده و موهايت سپيد شده است. مردى از آن ميان گفت: بس كن كه من خودم رسول خدا صلی الله علیه و آله را ديدم كه همين جا را كه تو چوب مى زنى مى بوسيد و مى مكيد. ابن زياد گفت: امروز در مقابل جنگ بدر. 📚روضة الواعظين (ط - القديمة)/ج‏1/ص190 ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
💞داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ 💞وچه شد که به اومقام ثبتِ زیارتِ زائران امام حسین ع) دادند؟🌸 زمانی که حضرت حسین ع) کودکی خردسال بودند، حبیب جوانی بیست ساله بود او علاقه شدیدی به امام حسین (ع) داشت به طوری که هرجا امام می رفت، عشق وعلاقه اش را به دنبال محبوب خود میکشید پدر حبیب که متوجه حال پسر شد از او پرسید: چه شده که لحظه ای از حسین(ع) جدانمی شوی ؟حبیب فرمود: پدر جان من شدیدا" به حسین علاقه دارم واین عشق وعلاقه مرا تاجایی می کشاند که در عشق خود فنا میشوم مَظاهِر پدر حبیب رو به پسرکرد و گفت: حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.:بله پدرجان، گُفت : چیست؟ حبیب عرض کرد اینکه حسین (ع) مهمان ما بشود. پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین(ع) علیه السلام را با مولای خود علی علیه السلام در میان گذاشت و از ایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند،امام علی علیه السلام مهمانی حبیب را با جان و دل قبول کرد روزمهمانی فرا رسید حال و روز حبیب وصف نشدنی بود و برای دیدن حسین(ع) آرام و قرار نداشت بربالای بام خانه رفت واز دور مُنتَظِرِ آمدن حسین (شُدَه بود) سرانجام لحظه دیدار سر رسید، از دور حَسَنِین (َعلیهماالسلام) را به همراه پدر دید درحالی که سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پایش مُنحرف شد، پیچید و از پشت بام به پایین افتاد پدر خود را به او رساند ولی حبیب، جان دربدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را در گوشه ای ازمنزل مخفی کرد و آرامش خود را نگه داشت امام علی علیه السلام از اینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد فرمود:مظاهر با علاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم در تعجبم که چرا او را نمی بینم ؟! پدر عذرخواهی نمود،گفت: او مشغول کاری است. امام دوباره سراغ حبیب را گرفت وحال او را جویا شد اما این بارهم پدرحبیب همان جواب راداد امام اصرار کرد که حبیب را صدا بزنند در این هنگام مظاهر آنچه برای حبیب اتفاق افتاده را شرح داد امام فرمود جَسَدَش رابرای من بیاورید بدن بی جان حبیب را مقابل امام گذاشتند، تا چشم امام به بدن حبیب افتاد، اشک در چشمانش حَلقَه زَدَه، رو به حسین(ع) کردوفرمود:پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شما داشت جان داد حال شُما چه کاری در مقابل این عشق انجام می دهی؟ اشکهای نازنین حسین(ع) جاری شد دستهای مبارکش را بالا برد و از خدا خواست به احترام حسین(ع) و محبت حسین(ع) حبیب را بار دیگر زنده کند در این هنگام دعای حسین مُستجاب شد و حبیب دوباره زنده شد. امام علی علیه السلام رو به حبیب کرد و گفت: ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین(ع) داری خداوندبه شما کرامت نمود واین مقام رفیع را به شما داد که هرکس پسرم حسین(ع) را زیارت کند نام او را در دفتر زائران حسین(ع) ثبت خواهی کرد. به همین جهت در زیارت حبیب بن مَظاهِر، این چنین گفته شده سلام برکسی که دو بار زنده شد ودو بار از دنیا رفت🌴 💠ای حبیب تو را به عشق حسین(ع)قسم میدهم که هرکس این داستان را نشر دهد نام او را در دفترزائران حسین(ع) ثبت کن🤲 📚منابع: طریحی خوارزمی الامال 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
🔻......علی‌اکبر به میدان جنگ بازگشت و رجز می‌خواند و می‌فرمود: من علی‌بن‌حسین‌بن‌علی هستم؛ از گروهی که جدّ پدرشان، پیامبر اکرم است. قسم به خانه خدا که به جانشینی پیامبر سزاوارتریم و به خدا سوگند که پسر زنازاده در میان ما جانشینی نخواهد کرد. با این شمشیر، شما را می‌زنم، در حالی که از پدرم حمایت می‌کنم و آنقدر با نیزه شما را می‌زنم که نوک آن برگردد. چنین است نیش نشتر جوانی از تبار هاشم و علی. 🔻جنگی بزرگ به راه انداخت که در این میان، مُنقذبن‌مُرَّه چنان ضربه‌ای با شمشیر بر فرق سر ایشان فرود آورد که از روی اسب به زمین افتاد و دشمنان از هر سو، او را با شمشیر می‌زدند. تیری به سوی او انداخته شد و بر گلویش فرو‌رفت و گلو را پاره کرد. از جا برخاست، در حالی که در خون خود غوطه می‌خورد؛ سوار بر اسب شد و گردن اسب را گرفت. اسب، او را به میان لشکر دشمن برد. آنان نیز با شمشیرهایشان بند از بندش جدا کردند. وقتی جان به گلوی مبارکش رسید، فریاد زد: ای پدر! این جدّم رسول خدا است. 🔻 مرا از جام لبریزش نوشاند. به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «زود به نزد ما بیا که برای تو نیز جامی نگه داشته‌ایم.» بعد از آن، نفسی عمیق کشید و به شهادت رسید. امام حسین خود را به بدن علی اکبر رساند و کنار بدنش ایستاد. صورتش را بر صورت علی ‌اکبر گذاشت و فرمود: خداوند هلاک کند قومی که تو را کشتند. چه چیز آن‌ها را بر خدای رحمان و بر هتک حرمت پیامبر خدا دلیر و بی‌باک کرده است؟ 🔻اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد و فرمود: بعد از تو، خاک بر سر این دنیا باد! بعد حضرت زینب مانند خورشیدی که طلوع می‌کند، با سرعت از خیمه‌ها بیرون دوید، در حالی ناله و نفرین بر زبان داشت و می‌فرمود: ای محبوب من! ای پسر برادرم! ای میوه‌ی دلم! ای نور چشم من! وقتی به بدن بی‌جان علی‌اکبر رسید، خود را بر روی نعش علی انداخت. امام حسین به سوی خواهر آمد؛ دست او را گرفت و به خیمه بازگرداند و رو به جوانان کرد و فرمود: برادرتان را به سوی خیمه برید! 🔻جوانان بنی‌هاشم نیز بدن علی‌ اکبر را حمل کردند و از مقتل بیرون آوردند و در کنار خیمه‌ای که در مقابلش می‌جنگیدند، قرار دادند. سپس از مردان خاندان، یکی پس از دیگری به میدان رفتند تا اینکه عده‌ای از آن‌ها (بنی‌هاشم) به دست دشمن کشته شدند. 🔻در این زمان، امام حسین فریادی زد و فرمود: ای عموزادگان، صبوری پیشه کنید! ای اهل بیت من، صبر نمایید! به خدا سوگند، بعد از امروز هرگز خواری و ذلّت نخواهید دید. 📌 ؛ *(منابع: ابن‌اعثم، الفتوح ج ۵ ص ۱۱۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب‌آل‌أبي‌طالب ج ۴ ص ۱۰۹؛ ابن‌نما‌حلی، مثیرالاحزان ص ۶۹؛ احمدبن‌داود دینوری، الأخبار الطوال ص ۲۵۷؛ اسماعيل‌بن‌كثير،البدايه والنهايه ج ۸ ص ۱۸۵؛ سید بن طاووس، اللهوف ص ۱۱۲؛ علامه‌ مجلسى، بحار الأنوار ج ۴۵ ص ۴۲؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب ج ۳ ص ۷۶؛ فضل‌بن‌حسن‌طبرسی، اعلام الوری ص ۲۴۶؛ محمد بن ابی طالب، تسليه المُجالس و زینه المجالس ج ۲ ص۳۱۰  📌 🕊 ↙️↙️ ‌ 🕋👉@Sedrah👈🇮🇷