eitaa logo
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
1.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
31 فایل
🔹️اینجاییم تا با خودسازی، برای فرج حضرت صاحب و آرامش معنوی خودمون قدمی برداریم الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ↩ ارتباط با ادمین @Masoomehkarami313 @Mohammad_Taha_Abdolmaleki_2009
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که خواندن آن خالی از لطف نیست. فرمودند:«ما ظاهرا می­گوییم آقا می آید؛ ولی در حقیقت ما به خدمت آقا می­ رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم باید از پشت دیوار دنیا بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بوده است.ما مثل بچه ­ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می کنند. بچه جلب ویترین مغازه ها می­شود و دست پدر را رها می­ کند و در بازار گم می ­شود و وقتی متوجه می­ شود که دیگر پدر را نمی‌بیند. گمان می­کند كه پدرش گم شده است؛ در حالیکه در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق ­اند و دست خلایق را می­ گیرند تا آنها را از بازار دنیا به سلامت عبور دهند. غالب خلایق جلب متاع­ های دنیا شده اند و دست پدر را رها کرده اند و در بازار گم شده ­اند. امام زمان گم و غایب نشده است؛ ما گم و محجوب شده ایم. کسی که غیبت و حضور حجت خدا برایش یکسان باشد، به حضرت راه پیدا می‌کند. تا وقتی شخص می‌خواهد كه حضرت بیاید و پدر آدم­های بد را دربیاورد، از دیدن حضرت خبری نیست. هر وقت عبد و تسلیم شدی و فاعلیت خدا را در همه حوادث دیدی و به آن تن دادی، آن وقت برای ملاقات حجت خدا آماده شده ای. ناآرامی­ هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است حاوی بشارت بزرگی است. جهان از درد زایمان به خود می پیچد و عن قریب فرزندی را بیرون خواهد داد. سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود گرد و غباری که از زیر پای اسبش برمی­ خیزد دیده میشود. گرد و غبارها و آشوب ها و نا آرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس الحجاز یعنی امام زمان (عج) می دهد. ایشان همچنین در جای دیگری می فرمایند : قبل از بارش باران، تند بادی بر می خیزد و گرد و غبار زیادی برپا می کند و همه خس و خاشاکها و آشغال ها را از روی زمین جارو می کند. اما اگر کمی صبر کنیم باد آرام می گیرد و باران می بارد و سپس ابرها کند می روند و هوا لطیف و آفتابی می شود. آشوب ها و نابسامانی ها که روزگار ما در سراسر جهان پدیدار شده است, نزدیک شدن هوای لطیف و آسمان صاف و آفتابی عصر ظهور را بشارت می دهد.(مصباح الهدی صفحه 323) ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥باورتون میشه حرفهای این خانم... ؟😳 💥توصیه‌های یک بانوی فرانسوی به زنان و دختران حاضر در المپیک ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟! ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ... ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ... ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ... ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ... ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ... ﻣﻦ ... ﻣﻦ؛ ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد... ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
💠خوردن اسماء متبرکه!! 💬بسیاری از مردم، اسماء متبرکه‌ی روی غذاهای نذری را بدون وضو میل می‌کنند؛ در حالی که نمی‌دانند اسماء متبرکه‌ای که بر روی غذاها (مثل حلیم، شله زرد و...) نوشته شده باشد، نمی‌توان بدون وضو خورد، مگر اینکه کاملا محو شود. 🔹 تماس دهان (فضای داخلی دهان، لب‌ها و زبان) با نوشته اسماء مبارکه بر روی خوراکی، بدون وضو اشکال دارد و با هم‌زدن نوشته‌ پیش از خوردن آن (به طوری که کلمه مبارکه از بین برود) اشکال برطرف می‌شود. 📚 آموزش مصور احکام، ص۱۳۳ ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
بخونید خیلی قشنگه: اولين روزي كه امام حسين (ع) روزه گرفتند همه اهل بيت در كنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اكرم (ص) رو به امام حسين فرمودند: حسين جان عزيزم روزه ات را باز كن. امام حسين فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟ پيامبر فرمودند: نصف محبتم را به كساني كه تو را دوست دارند مي بخشم. حضرت علي(ع) فرمودند: پسرم حسين جان بفرما. باز امام فرمودند: جايزه من چه خواهدبود؟ حضرت علي فرمودند: نصف عبادت هايم براي كساني كه عاشق تو هستند. حضرت فاطمه(س) فرمودند: عزيز دلم افطار كن.امام حسين پرسيدند: جايزه شمابه من چيست؟ حضرت فرمودند: نصف عبادت هايم را به كساني که بر تو گريه مي كنند مي بخشم. امام حسن(ع) فرمودند: برادر جان روزه ات را بازكن و امام همان سوال را پرسيدند. حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهكاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت. و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مي فرمايد: من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن كساني كه عاشق تو هستند را به بهشت ميبرم تا تو راضي شوي یا حسین. ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ "ص" ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻬﺮﻩ کسی که این حدیث رابه دیگران می رساند سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين حضرت محمد(ص) فرمودند هر کسی این دعا را بین مردم پخش کند گرفتاریهایش حل شود.ولى شيطان به بيشتر مردم اجازه ى پخش اين ايه را نميدهد.💚 پخش این حدیث ارجمند صدقه جاریه میباشد ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سلطان سید محمد جدّ مقام معظم رهبری 📜 شجره‌نامه رهبر معظم انقلاب 👈 از زبان مبارک خودشان 🎞 تصاویر زیارت معظم له از بارگاه جدّشان 👈 در شهرستان تفرش 👈امامزاده سید محمد تفرش، جدّ مقام معظم رهبری(مدظله العالی) ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
.#تفسیر_زیارت_عاشورا ⬅️ قسمت 6⃣ 👌این دعاهای زیر نسبت به بقیه ی زیارات و ادعیه از لحاظ سندی بسیار قو
. ⬅️ قسمت 7⃣ یک نکته: 👇 🔹نکته ای که بعضی از عزیزان می گویند نظر بعضی بزرگان هم هست ولی بعضی هم این نظریه را قبول ندارند. در زیارت عاشورا چند جا می گوید «و هذا يَوْمٌ» یعنی این روز، روز عاشورا را می گوید. ولی شما در ۳۶۴ روز سال غیر روز عاشورا زیارت عاشورا را می خوانید پس «هذا يَوْمٌ» آنچنان معنی ندارد چون غیر روز عاشورا هست. بعضی می گویند به جای «هذا يَوْمٌ» بخوانید «اِنَّ يَوْمٌ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ» همانا روز قتل حسین (علیه السلام) یعنی می گویند جابه جا کنید. 👌اما بعضی از بزرگان این را به چند دلیل قانع کننده رد می کنند:👇 1⃣.در هیچ روایتی ما نداریم که گفته باشد اگر می خواهید غیر روز عاشورا این زیارت را بخوانید این لفظ «هذا يَوْمٌ» را تغییر دهید در هیچ روایتی چنین چیزی نداریم. 2⃣.حتی صفوان یا همان علقمه که این زیارت را نقل می کنند، صفوان در حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غیر روز عاشورا این زیارت را خواند جایی اشاره نکرد که من این لفظ را تغییر دادم یعنی به همین لفظ «هذا يَوْمٌ» خواند. همان چیزی که در زیارت عاشورا نوشته را به کار برد و تغییر نداد. 3⃣.دلیل سوم که این نظریه رد می شود دعاها و روایات به همان صورتی که وارد شده اند به همان صورت باید خوانده شوند و ما حتی حق تغییر یک کلمه را هم نداریم و اگر تغییر بدهیم خاصیت آن از بین می رود. یک چیزی هست در خواص حروف و اعداد، دقیقا این هم همین است. 📜مانند حدیث معروف که شخصی نزد امام صادق (علیه السلام) رفت و دعای غریق را یاد گرفت و گفت؛ «يا اَللَّهُ يا رَحْمنُ يا رَحِيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ والابصار» امام صادق به او گفت: "والابصار" را اضافه نکن دعا را همانطور که من به تو یاد دادم به همان صورت بخوان، چیزی کم و زیاد نخوان. یا در دعای «اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ» بعضی ها در آخرش «بِرَحْمتک یا أرْحَمَ الرّاحِمیَن» را می گویند اما دعای «اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ» در آخر دعا «بِرَحْمتک یا أرْحَمَ الرّاحِمیَن» ندارد. وقتی ندارد ما حق اضافه کردن چیزی به آن را نداریم. ⁉️بعضی ها می گویند چه اشکالی دارد⁉️ اشکالش این است که این کم کم باب می شود و بعد هر چیزی به قرآن و احادیث اضافه می کنند و می گویند چه اشکالی دارد، و اینطوری باب تحریف راحت آغاز می شود. پس چون زیارت عاشورای اصلی ″هذا يَوْمٌ" دارد و هیچ روایتی هم نداریم که در روزهای غیر عاشورا تغییر به «اِنَّ يَوْمٌ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ» بدهید، پس ما حق این تغيیر را نداریم. این سه نظری است که علامه تهرانی در کتاب شفاء الصدور خودش آورده این نظریات را نقل کردیم. 📃زیارت عاشورا، از زبان دو امام نقل شده است امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام). علقمه از امام باقر نقل می کند صفوان از امام صادق نقل می کند. آن سندی که به صفوان می رسد یعنی از امام صادق نقل می کند در این سند اینطور ختم می شود که امام می گوید: ای صفوان‼️ من این زیارت را یافتم با همین.. (چون امام صادق قبلش اینطور می گوید من ضامن هستم که هر کس زیارت عاشورا را به این شیوه بخواند خدا حاجتش را می دهد و دست خالی رد نمی کند و فردای قیامت شفاعتش می کند) 👈ضمانت از پدرم، پدرم از پدرش.. تا رسول الله، رسول الله از جبرئیل و او از خدا گرفت. و خدا قسم خورد به ذات خودش که هر کس حسین را با این زیارت از دور یا نزدیک زیارت کند قبول می کنم زیارت او را، مطلب و خواست هایش به هر اندازه که باشد برآورده می کنم و نمی گذارم هیچ کس نا امید از در خانه من بیرون رود. پس آن سندی که از صفوان به امام صادق می رسد آنجا بحث حدیث قدسی بودن زیارت عاشورا اشاره شده. 🔹 ادامه دارد ... استاد احسان عبادی ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
#تقوا_طرح_زیبای_زندگی 16 🌺 تقوا یعنی مراقب خودت باش. یعنی خود تو خیلی مهمی که باید مراقب گنج وجودت
17 🔷 تقوا بیشتر جنبه سلبی داره تا ایجابی. 👈🏼 یعنی خدا بیشتر از ما میخواد یه کارایی رو نکنیم تا اینکه بخواد یه کارایی رو بکنیم. چرا؟ چون ما کامل خلق شدیم. لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم... 👈 برای همین میبینید عبودیت خدا بیشتر با ترک گناهان تحقق پیدا میکنه. روزه رو نگاه کنید... 💥قرآن میفرماید و نفس و ما سواها... خدا به زیبایی جان انسان قسم خورده... ای انسان تو یک موجود بسیار بزرگواری. بسیار باشکوهی... کاش معلمین بزرگوار در آموزش هاشون عظمت انسان رو به دانش آموزان یاد بدن. 🌷هر روز که معلم میاد سر کلاس بگه بچه ها شما باارزش ترین آفریده های خدا هستید.. هر کدوم شما یه دنیایی از بزرگواری هست... ❇️ پدر و مادرا هم همینطور. بهش بگو چقدر قیمتیه که موقع گناه بتونه مقاومت کنه و خودش رو ارزون نفروشه... ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
18 ❇️ تقریبا اکثر نکات تربیت اسلامی حول محور اینه که شخصیت آدم ها حفظ بشه. مثلا چرا اسلام میگه پدر و مادر باید گناه جوان خودشون رو تغافل کنند؟ 💥 برای اینکه شخصیتش اسیب نبینه. کیا توی دنیا خیلی پلید و بد میشن؟ 🔺 کسانی که بی شخصیت باشن. شخصیت و کرامتشون در طول زندگی از بین رفته باشه. ⭕️ هر آموزش و تربیتی که موجب خوب شدن آدم بشه ولی همراهش شخصیت آدم کوچیک بشه اون تربیت هیچ فایده ای نداره. 🔺مثلا یه نفر با فحش و دعوا فرزندش رو مجبور کنه که نماز بخونه! خب اون نماز به چه درد میخوره؟ ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
🛑 اعمال روز اربعین لطفا تا جایی که میتونید منتشــر کــنید تا شــمــا هــم در ثواب اعمــال دیــگــران سهیم باشید (اجرتون با سید الشهداء) ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
#رمان #یک_فنجان_چای_با_خدا #قسمت_پنجاه_و_هشت سرو صداهایِ بیرون از اتاق کمی غیرعادی بود. حسام با نفس
روز بعد به محضِ دیدنِ دنیا، چشم به در دوخته منتظرِ حسام ماندم. امروز گره از تمامِ معماهایِ روزهایِ بی دانیالیم باز میشد.  دلشوره ی عجیبی داشتم. میترسیدم حرفهایِ حسام در موردِ سلامتیِ برادرم، دروغی به اصطلاح مصلحتی باشد مِن بابِ مراعاتِ حالِ بیمارم.. هر ثانیه که میگذشت توفیری با گذرِ یکسال نداشت و ترسی که آوار میشد بر سرِ ذهنیاتم. من با خدایِ حسام در آن نفسهایِ همدم با مرگ حرف زدم و او خیلی زود جوابم را داد. پس رسم معرفت نبود گذاشتن و گذشتن. و من باز صدایش کردم. تا باز شود سرِ این غده ی چرکین و رها شوم از نبودنِ برادر و خدایی که حالا میخواستمش.. یالله گویی حسام هواسم را به در جمع کرد. آن مرد آمد. با ریشی بلند و موهایی مشکی و نامرتب که خبر میداد که ماندگاریش رویِ تخت بیمارستان. آرام و خمیده راه میرفت و یکی از پاهایش را تقریبا روی زمین میکشید. با هر گام کمی ابروهایش را جمع میکرد و مقداری می ایستاد. عثمانِ چه کرده بود با جسمِ این جوانِ مهربان و چه خیالی برایِ من داشت؟؟ ترسیدم. آن شب او گریخت. پس باید هر لحظه انتظارِ آمدنش را میکشیدم. و اگر میآمد.. حسام روی صندلی کنار تخت نشست. هنوز هم لبخند به لب داشت، با همان، سربه زیریِ همیشگی اش. راستی چرا هیچ وقت به صورتم چشم نمیدوخت؟؟ با متانت خاصی سلام کرد و حالم را جویا شد. بی مقدمه نام دانیال را بر زبان چرخاندم. با لبخندی محسوس، سرش را تکان داد ( چشم.. الان همه ی ماجرا رو خط به خط تعریف میکنم. اما قبلش.. چون میدونم نگرانید و اینکه زیاد به بنده اعتماد ندارین، قرار شد اول با دانیال صحبت کنید..) حسی خنک و شیرین در تمامِ وجودم سرازیر شد. دانیال.. دانیال من.. شنیدن صدایش تنها آرزویِ آن روزهایم بود. از فرط خوشحالی لشکری از بی قراری به قلبم هجوم آورد. نمیدانستم باید بدودم؟ پرواز کنم؟ یا جیغ بکشم؟ به سختی رویِ تخت نشستم. ( کو.. کجاست..) لبخندش عمیق تر شد ( عجب خواهری داره این عتیقه.. اجازه بدین..) یک گوشی از جیب پیراهنش درآورد و دکمه ایی را فشار داد و آن را رویِ گوشش قرار داد ( الو، آقایِ بادمجون بم.. تشریف دارین پشت خط؟؟ .. بعله.. بعله.. الحمدالله حالشون خوبه.. به کوریِ چشم بعضی از دشمنان، بنده هم خیلی خیلی خوبم. بعدا حالتو رو هم به طور ویژه میگیرم.. ) با چه کسی حرف میزد؟ یعنی دانیال، برادر من، پشتِ همین خط بود؟؟ گوشی را به سمتم گرفت. دستانم یخ زد. به کندی گوشی را نزدیک صورتم گرفتم. نفسهایم تند بود و نوایی از حنجره ام، یارایِ خروج نداشت. صدایش بلند شد. پر شور و هیجان ( الو.. الو.. ساراجان.. خواهر گلم..) نمیتوانستم جوابش را بدهم. خودش بود. همان دانیالِ خندان و پرحرف. اما حالا گریه میکرد. در اوج خنده، گریه میکرد. (سارایی.. بابا دق کردم.. یه چیزی بگو صداتو بشنوم.. ). اشک ریختم. برایِ اولین بار اشک ریختم. هق هق گریه هایم آنقدر بلند بود که دانیال را از حالم با خبر کند. و او با تمامِ شیرین زبانی ، برادرانه هایش را خرجِ آرامشم میکرد. صدایش زدم نه یکبار که چندین مرتبه. و او هربار مثله خودش پاسخم را داد. هر چه بیشتر میشنیدم،حریصتر میشدم و این اشتها پایان نداشت. بعد از مدتی عقده گشایی؛ در آخر از من خواست تا به حسام اعتماد کنم. ونمیداست که من نخواسته به این جوانِ محجوب اعتماد کرده بودم، قبل از آنکه خود بخواهم. دوست نداشتم تماس تمام شود، اما شد و چاره ایی جز این نبود. حسام گوشی را از دستم گرفت (خب الان خیالتون بابتِ سلامتیش راحت شد؟ دیدن که از منو شما سرحالتره.. حالا برم سر اصل مطلب؟؟ البته اگه حالتون خوب نیست میذاریم واسه بعد..) مشتاق شنیدم بودم. خواستم شروع کند. دستی بر محاسنش کشید (حالا از کجا شروع کنم؟؟ قبلش ما به شما یه عذر خواهی بدهکاریم. که ناخواسته وارد جریانی شدین که فشار زیادی روتون بود. امیدوارم حلال کنید.. ) حلال؟؟؟ در آن لحظه به قدری خوشحال بودم که حتی از پدرهم میتوانستم بگذرم.. صدایی صاف کرد ( والا.. دانیال یکی از نخبه هایِ کامپیوتر تو دانشگاه بود. و سازمان مجاهدین خلق از مدتها قبل به واسطه ی پدرتون اونو زیر نظر داشت تا بتونه با دادنِ وعده و امکانات جذبش کنه و واسه انجام ماموریت به داعش بفرسته. پس بعد از یه مدت کوتاه، سازمان وارد عمل میشه و با نشون دادنِ درِ باغ سبز از دانیال میخواد  تا به اونها ملحق شه. اما دانیال با شناخت و تنفری که به دلیل زندگی با پدرتون از این سازمان داشت، درخواستشونو رد میکنه. ولی از اونجایی که سازمان نه تو کارش نیست و وقتی چیزی رومیخواد باید بدست بیاره، میره سراغِ اهرام فشار.
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
#رمان #یک_فنجان_چای_با_خدا #قسمت_پنجاه_و_هشت سرو صداهایِ بیرون از اتاق کمی غیرعادی بود. حسام با نفس
همون موقع بچه های ما متوجه میشن که  نقشه یِ سازمان واسه فشار رویِ دانیال و اجبارش به قبولِ این مسئولیت،  تهدیدِ خوونوادشه.  پس من مامورِ نزدیکی و رفاقت با برادرتون شدم. اونقدررفیق که هم ازم تاثیر گرفت، هم یه چیزایی از پیشنهاد و تهدید سازمان بهم گفت. اینجوری ما هم خیلی راحت میتونستیم از جونش حفاظت کنیم. بالاخره دانیال یه نخبه ی ایرانی بود با هیچ نوع تفکر و جهت گیریِ سیاسی، و سلامتیش اهمیت زیادی برامون داشت.  سازمان منافقین سعی داشت تا با اهدایِ دانیال از طرف خودش به داعش نوعی مراوه ی پر منت رو شروع کنه و با استفاده از هدیه ی ارزنده اش، خواسته های خودشو از داعش تو منطقه، طلب کنه.  بی خبر از اینکه داعش خودش دست به کار شده و با شناسایی دانیال سعی داره با کمترین هزینه اونه جذب نیروهاش کنه. اینجوری هم سر سازمان بی کلاه میموند و نمیتونست درخواستهای دیگه ایی داشته بشه؛ هم یه نخبه ی ایرانی وسنی مذهب رو جذب گروهش کرده بود. پس از کم هزینه ترین و جوابگوترین راهه ممکن  شروع کردن. راهی که هنوزم بین سیاسیون دنیا حرفِ اولو میزنه..  و اون ورود یک دختر زیبا به ماجرا و ایجاد یه داستان عشقی و رمانتیک بین دختر و دانیال بود.  حالا اون دختر جوان کسی نبود جز صوفی..  دخترعربی که با عنوانِ مُبلغِ داعش تو آلمان باید به دانیال نزدیک میشد و اون رو به خودش علاقمند میکرد،اون قدر زیاد که دانیال چشم بسته برایِ داشتنش، با پیوستن به داعش موافقت کنه و وقتی وارد شد اونقدر گرفتارش میکردن که دیگه راهی برایِ بازگشت مقابل خودش نمیدید.. غافل از اینکه ما از همه چیز با خبریم و قصدِ پیش دستی داریم... ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
باورم نمیشد..  جا پای پدر و سازمانش در تمام بدبختی هایمان بود. مبهوت از اتفاقاتی که تا آن لحظه فقط چند خطش را شنیده بودم، خواستارِ بیشتر دانستن، در سکوتی پرهیاهو چشم به حسام دوختم. حسامی که حالا او را فرشته ی نجاتی میدیدم که زندگیم را مدیونش بودم و خدایی که در اوجِ بی خداییم، هوایم را داشت.. حسام آرام و متین به حرفهایش ادامه میداد ( به وسطه ی نزدیکی به دانیال متوجه شدم که تمایلات مذهبی اش زیاده، هر چند که رو نمیکنه. اما زمینه اشو داره. پس بیشتر و بیشتر روش کار کردم.) تصویر نمازهایِ پر مایه یِ دانیالِ آن روزها و خنده هایی که میدانستم قشنگتر از سابق است،  در خاطراتم مرورشد. خاطراتی که منوط به روزهایِ مانده به بی قراریم برایِ وحشی شدنش بود.. حالا که فکر میکنم، میبینم  جنسِ خنده ها و نمازهایش شبیه حسام این روزها بود. حواسم را به گفته هایش دادم (از طرفی خبرچینی که تو داعش داشتیم، تو یکی از بمبارونهایِ سوریه، کشته شد و عملا کسی وجود نداشت تا چیتِ حاویِ اطلاعاتی رو که رابطمون جمع آوری کرده بود، بهمون برسونه.) لحظه به لحظه کنجاوتر میشدم ( چه اطلاعاتی؟؟) لبخند بر لب مکثی کرد ( یه لیست از اسماییِ افراد کلیدی که سعی داشتن واسه اهداف داعش تو ایران فعالیت کنن.. و یه سری اطلاعات دیگه که جز اسرار نظامی محسوب میشه..) تعجب کردم، یعنی ایران تا این حد هشیار بود؟ ( شما تویِ داعش رابط دارین؟؟ شوخی میکنید دیگه..) تبسم لبهایش، مخصوصِ خودش بود (نه.. کاملا جدی گفتم..) پدرم حق داشت.. ایرانی ها این توانایی را داشتند تا ترسناکتر از بزرگترین ابر قدرتها باشند. ترسی که در نظر او، اسمی از سپاه پاسداران بود ( شما دقیقا چه کاره ایید؟؟ نکنه پاسدارین..؟؟) تبسم عمیق اش مهر تاییدی شد بر حدسم. سپاه، کابوسِ اعظمِ پدرم و سازمان کفتار زده اش.. نام ژنرالِ معروف شده از فرط خطرشان را در ذهنم مرور کردم. مردی که اخباره هروزه ی بی باکی اش، تیتری بود بر هم کیشی اش با مرگ و سر نترسی که غربیها امیدِ به باد دادنش را داشتند. این ژنرال و سربازانِ پاسدارنامش، از سَرِ پیمانی رفاقتی که با مرگ داشتند، هراسی بی حد به جانِ منادیان قدرت انداخته بودند.. و حسامی که حسِ خوبش، مشتی بود محضه نمونه، از خروارِ آن ژنرال شجاع و لشگریانش.. بی صبرانه ادامه ماجرا را جویا شدم. (تهدیدات سازمان رویِ دانیال زیاد شده بود و این جریان حسابی کلافه اش میکرد. پس ما وارد عمل شدیم . باهاش حرف زدیم؛ تمام جریان رو براش تعریف کردیم. از تهدید خوونوادش توسط سازمان منافقین تا نقشه ی داعش که هنوز اجرایی نشده بود و اون متوجه شد که ما از همه چیز با خبریم. اما بهش اطمینان دادیم که امنیت خوونوادشو تامین میکنیم..) به میان حرفش پریدم. کمی عصبی بودم ( لابد به این شرط که به درخواست شما وارد داعش بشه و اون اطلاعاتی رو که رابطتون جمع آوری کرده به دستتون برسونه.. درسته؟؟  پس شما معامله کردین.. جونِ خوونوادش در قباله اون اطلاعات..) در سکوت به جملات تندم گوش داد ( نه.. اینطور نیست.. امنیت دانیال یکی از دغدغه های ما بود و هست.. ما فقط کل جریانو از جمله دسترسی به اون چیت، که حاوی اطلاعات بود رو، براش توضیح دادیم و اون به دلیلِ تنفر عجیبی که ازپدرتون، سازمان و وابستگانش داشت، پیشنهادمونو رو هوا زد.. بعد از اون، من بارها و بارها باهاش حرف زدمو خواستم که منصرفش کنم، چندین و چندبار بهش گفتم که حتی اگر اینکارو انجام نده، باز هم امنیت خوونوادش تامینه .. اما اون میگفت که میخواد انتقام بگیره.. انتقام تمام بدبختی ها وسختی هایی که مادر و خواهرش  از جانب افکارِ سازمانیِ پدرش متحمل شدن.. افکاری که حالا پایِ داعش رو به زندگیش باز کرده بود. پس عملیات شروع شد. دانیال نقشِ یه نابغه ی ساده رو به خودش گرفت و صوفی با عنوانِ دختری زیبا و مهربون که از قضا مبلغِ داعش برایِ جذبِ نیرو تو آلمانه، وارد بازی شد. بی خبر از اینکه خودشون دارن رو دست میخورن.. بعد از یه مدت دانیال ژستِ یه مردِ عاشقو به خودش گرفت که تحت تاثیر صوفی، داره روز به روز به تفکراتِ داعشی نزدیک میشه.. از شکل و ظاهر گرفته تا افکارو اعتقادات..  طوری که حتی شما هم این تغییر رو به عینه احساس کرده بودن..) ریشهایِ بلند و سرِ تراشیده برادرم در ذهنم تداعی شد با اخلاقی که دیگر قابل تحمل نبود و کتکی که برایِ اولین بار از دستش خورد. حرفهای حسام درست ودقیق بود ( ما مدام شما رو زیر نظر داشتیم، تعقیبهایِ هروزتون میتونست دردسر ساز بشه هم واسه امنیت خودتونو دانیال، هم واسه ماموریتی که ما داشتیم..  یادمه اون شبی که از دانیال کتک خوردین، برادرتون اونقدر گریه کرد که فکر کردم، دیگه حاضر نمیشه به ماموریتش ادامه بده..
اما اینطور نشد و اون برخلاف تصورم، سختتر از این حرفا بود. و بالاخر بعد از یه مدت و فریبِ صوفی، با اون به سوریه رفت. حالا دیگه زمانِ اجرایِ عملیات اصلی..) سوالی ذهنم را درگیر کرد ( صبر کن.. حرفهایی که صوفی در مورد نحوه ی خروجش از آلمان میزد.. اون حرفا از کجا میومد؟؟  منظورم اینکه..) انگار کلامم را خواند ( تمام حرفهاش درست بود.. خط به خط.. جمله به جمله.. اما نه در مورد خودشو دانیال.. اون در واقع خاطراتی واقعی از ماهیت اصلیِ گروهشون رو براتون تعریف کرد.. اتفاقاتی که هر روز داره واسه اعضایِ اون گروه رخ میده.. هروز زنانی هستند که بدون آگاهی وبه امید ماه عسل، با همسرانِ داعشی شون به ترکیه میرن، اما  سر از حریم سوریه و پایگاه این حرومزاده ها برایِ جهاد نکاح، در میارن. هروز هستند دخترا و پسرهیی که به طمعِ وعده هایِ دروغینِ این گروه تو کشورایی مثه فرانسه و آلمان و الی آخر، خودشونو گرفتارِ خونِ یه عده زن و بچه ی مظلوم میکنن.. طمعی که یا مجبورین تا ته پاش وایستن و یکی بشی عین همون حیوونا.. یا باید فاتحه ی نفس کشیدنشونو بخوونن و برن استقبال مرگ به بدترین شکل ممکن..) به صورتش خیره شدم ( یه سوال.. چجوری به دانیال اعتماد کردین.. ترسیدین که رابطتونو لو بده؟؟) سری تکان داد.. ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
🌸 از یکی از شاگردان آیت الله کشمیری پرسیدم: چکار کنم تا ملائک مرا برای نماز شب بیدار کنند؟! 🌸فرمودند: غذای فرشتگان تسبیح است.. قبل از خواب با آنها صحبت کن و تسبیحات اربعه بخوان و به آنها هدیه کن ┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈ 💠‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رو که یادتون نرفته؟؟🤔 به نظرتون حیف نیست که ما هرشب خیلی ساده از کنار همچین فضلیت هایی رد بشیم و ازچنین خیر و برکتی محروم بمونیم ؟؟ خوابی که اون دنیا به عنوان یه کار مباح برای ما ثبت شده با چند دقیقه وقت گذاشتن میتونیم تبدیل به عبادت کنیم😍 ✅ برای دیدن اعمال قبل از خواب وانجام آن بر روی متن کلیک کنید✅ شبتون مهدوی التماس دعای فرج💚🤲 ┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ سلام بر تو ای فریادرس دلسوختگان... 💞 صبحت بخیر ای وارث حسین علیه‌السلام به حق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
هر که صبحش با سلامی بر حسین آغاز شد حق بگوید خوش بحالش بیمه زهرا شد روزتون حسینی ای عاشقان اباعبدالله الحسین علیه السلام ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
امام حسن عسکری علیه السلام : عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : صَلاةُ الخَمسينَ، و زِيارَةُ الأَربَعينَ ، و التَّخَتُّمُ فِي اليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِ، و الجَهرُ بِ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ). نشانه‌‏هاى مؤمن، پنج چيز است: پنجاه ركعت نماز ، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست كردن، پيشانى بر خاك نهادن و آشكارا گفتن (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) . تهذيب الأحكام : ج۶ ص۵۲ ح۱۲۲ ┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تلاوت و ترتیل صفحه ی ۵۷۷ قرآن کریم همراه با ترجمه. *"برای دیدن تلاوت لمس کنید"*‌ ┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ چهل روز از ریخته‌شدن خون سید شهیدان بر زمین کربلا گذشت. نه خاک سرد شد و نه آسمان آرام گرفت. ▪️چهل روز ذکر همه‌ی دلدادگانِ آلِ علی «اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً» بود و تسبیحشان، اشک چشم‌ها. ▪️هزار سال است که دنیا هر چهل روز، چشم‌انتظار می‌نشیند تا منتقم خون خدا، پیش‌قدم شود برای انتقام از «أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَي ذَلِكَ». ▪️هزارسال است که دنیا منتظر است دفتر تاریخ برسد به فصل ظهور.. 🏴 تسلیت باد🏴 ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
از حرم امام حسین علیه‌السلام و در زیر قبة دعای گوی دوستان هستم ان شاءالله روزی تمام کسانی باشه که نرفتن و در حسرت زیارت این قطعه از بهشت هستند... همگی حاجت روای بخیر باشین ان شاءالله 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سه ساله که ویزای اربعین شده و گذرنامه زیارتی هم در کمترین زمان تحویل میدن، ارز اربعینی بجای دلار و تحویل با خفت و خواری از توی سوراخ دیوار اونم توی نجف تبدیل شد به دینار عراقی اونم با عزت و احترام. 🔺هیچوقت یادمون نمیره زیارت اربعین رو واسمون آسون کردی 🔰 بهت قول میدم، هر بار که اربعین کربلا رفتم به نیابت از شما باشه و هم به نیابتت قدم بردارم مرد خدمت... 🏷 ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوری شد که ما شدیم دیوونه حسین(ع)... ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
🏴 رهبر انقلاب: «حرب لمن حاربکم» همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست، به معنای درست اندیشیدن، درست سخن گفتن، درست شناسایی کردن و دقیق به هدف زدن است 📩 رهبر انقلاب در جمع عزاداران هیئتهای دانشجویی اربعین حسینی: ✏️ در زیارت عاشورا شما عرض می‌کنید به امام حسین علیه‌السلام: یا اباعبدالله انّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامة. «انی سلم لمن سالمکم» یعنی با هر کسی که در جبهه شماست من خوبم، «حرب لمن حاربکم» یعنی با هر کسی که با جبهه شما می‌جنگد، می‌جنگم. ✏️ این جنگ اشکال مختلفی دارد. در دوران شمشیر و نیزه یک جور است، در دوران اتم و هوش مصنوعی و امثال اینها یک جور دیگر است، ولی هست. در دوران تبلیغات به ‌وسیله شعر و قصیده و حدیث و بیان کلمات یک جور است، در دوران اینترنت و کوانتوم و امثال اینها هم یک جور است، ولی هست. در دوران دانشجو بودن انسان یک جور است، در دوران مدیر شدن و مسئول شدن یک جور دیگر است، در همه احوال هست. ✏️ «حرب لمن حاربکم» همیشه به معنای تفنگ به دست گرفتن نیست، به معنای درست اندیشیدن، درست سخن گفتن، درست شناسایی کردن، دقیق به هدف زدن است. بدانید وظیفه چیست، بشناسید راهی را که باید بپیمایید. اگر این‌جور فکر و شناسایی و همت کردیم، زندگی معنا و هدف پیدا می‌کند. ✏️ پول و مقام و قدرت و موقعیت‌های اجتماعی حقیرتر از آنند که هدف زندگی انسان قرار بگیرد. هدف زندگی، بندگی و رسیدن به خداست، راهش هم فقط همین است: سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. ۱۴۰۳/۶/۴ ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️هموطنان عزیزمون رفتن جلوی موکب صادق شیرازی انجام وظیفه کردن😄 ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻 @sedratolmontaha313