15.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما کرمون زندگی میکنیم...
اینجا تو یک روز اتفافات زیادی افتاد
#روایت_حادثه_کرمان_از_خانوادههای_شهدا
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
┏━━━━━━━━🌻🍃━┓
@sedratolmontaha313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
از غصه آب شدم
خونه خراب شدم...
اومدیم منزل شهیدی که اعضای خانوادهش خیلی بهش وابسته بودن. دوروز دختراش نمیدیدنش تحملشون کم میشد و از فراقش گریه میکردن. ولی الان اصلا وقت نمیکنن یاد پدر شهیدشون بیفتن
چون برادرشون رو تخت بیمارستانه و ضایعه نخاعی پیدا کرده، دکترا میگن قطع نخاع شده ولی من نمیخوام این عبارت رو تکرار کنم. چون از الان لحظه به لحظه منتظر خبر خوب بهبودی پسر این خانواده هستم
آقا محمد مهدی ایرانمش، فرزند شهید ایرانمنش
اگه میشه براش دعا کنید
نذر پدر شهیدش کنید
نذر ائمه معصومین، حضرت ام البنین، نذر نرجس خاتون، نذر قمربنی هاشم...
خیلی حالشون خراب بود. خیلی😭
#روایت_حادثه_کرمان_از_خانوادههای_شهدا
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
┏━━━━━━━━🌻🍃━┓
@sedratolmontaha313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
🔴 درخواست و مطالبه خانوادههای مجروحین حادثه کرمان
ساینا علیبیگی تو قسمت icu بیمارستان باهنر بود. پدر ساینا به شهادت رسیده. خودشم دستش، پاهاش رودههاش ترکش خورده، لگنش بیرون زده، چشماش هم آسیب دیده، مادر و خواهرش سمانههم مجروحه
خانوادهش اصرار داشتن ببرنش بیمارستان خصوصی مهرگان، پیش دکتر خسروی که ظاهرا موافقت نشده. حتی گفتن هزینه درمانشم خودمون میدیم. نمیدونم چرا موافقت نکردن. با تمام زحماتی که بیمارستان باهنر روز حادثه داشته از چندین خانواده نارضایتی شنیدیم درباره این بیمارستان و دیگر بیمارستانها، چندین نفر بدنهاشون بخیه شده و رفتن و عفونت کرده و مجدد برگشتن بیمارستان.
بخشی از مشکلات طبیعیه چون روز حادثه وضعیت فوق بحرانی بوده. ولی الان که دوهفته گذشته باید این مشکلات رو رفع کنن و بیشتر به این مجروحین توجه کنن
مشکل دیگری که خیلی از مجروحین داشتن این بوده که روز حادثه ثبت و شناسایی نشدن و همهشون خودشون هزینهها رو حساب کردن که این مشکلو با استانداری مطرح کردیم گفتن روز حادثه واقعا نمیشد منتظر ثبت اطلاعات باشیم، جون مردم درخطر بود (منطقی هست این موضوع). الان داریم دونه دونه شناسایی میکنیم و هزینههاشونو برمیگردونیم و به بیمارستان ها هم اعلام کردیم درمانهای مجروحین رایگان باشه. ولی تا الان که بررسی کردیم این مشکل کامل حل نشده و بعضا از کسانی که مشخص هستن مجروحن و حتی شهید دادن بازهم هزینه گرفتن، مثل همسر شهید فاطمه پرندکام یا همین خانواده ساینا
باید هوای این مجروحین و خانوادههای شهدارو داشت و بهترین برخورد رو کرد در قبالشون و گرنه اثر وضعیش تو زندگی خودشون میاد، اینها داغدارن، علاوه بر بهترین رسیدگیها باید بهترین برخورد رو داشت. خانواده ایرانمش شهید خودشون رو فراموش کردن و فقط و فقط فکر پسر خانواده هستن که ضایعه نخاعی پیداکرده. سجاد میرزاده هم مشکل نخاعی داره که از شهرستان فاریاب اومده بودن کرمان و الان برای درمان مکان برای اسکان نداشتن و الان منزل اقوامشون هستن. خلاصه این مشکلات سریعا باید استخراج بشه و فورا برای حلش اقدام بشه
ان شاء الله مسئولین ذیربط توجه کامل به این موضوع داشته باشن. دانشگاه علومپزشکی، وزارت بهداشت، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، استانداری، بنیادشهید و...
مخاطب این مطلب همه بیمارستانهایی هست که مجروحین داخلش هستن، از باهنر گرفته تا فاطمة الزهرا، راضیه فیروز، سیدالشهداء، افضلی پور، امام حسین، شفا، پیامبراعظم و.....
#روایت_حادثه_کرمان_از_خانوادههای_شهدا
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
┏━━━━━━━━🌻🍃━┓
@sedratolmontaha313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرفهای خانواده شهید ایرانمنش که پسرشون هماکنون در وضعیت قطع نخاع هست رو بشنوید
خانواده شرایط خوبی ندارن، مسئولین لطفا هرکاری میتونید براشون بکنید. متخصصینی که تهران هستن و تجربیات موفقی در زمینه درمان آسیبهای نخاعی دارن رو بیارید کرمان محمدمهدی رو ببینن.
#روایت_حادثه_کرمان_از_خانوادههای_شهدا
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
┏━━━━━━━━🌻🍃━┓
@sedratolmontaha313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
بعد از ١٠_١٢ روز حضور در کرمان به تهران برگشتم که هم کمی درکنار خانواده باشم، هم به کارهای عقبمانده برسم و هم تجدید قوایی بکنم.
به دوستان کرمانی گفتم که حتما برمیگردم. کارم تمام نشده. اینبار برای خودم برمیگردم نه صرفا برای کار مجازی. کما اینکه تا به الان هم شاید ١۰ درصد از آنچه در کرمان دیدم و شنیدم را در فضای مجازیام روایت کرده باشم، بسیاری از مطالب قابل روایت نبود، برخی از آنها برای خود آدم است که ببیند و بشنود و به آن فکر کند.
من که گاهی از کوچیکترین سوژهها مطلب مینوشتم در کرمان قلمم از نوشتن بزرگترین سوژهها عاجز مانده بود.
بعد از انفجار با خودم میگفتم چرا لیاقت شهادت نداشتم و البته خیلی هم حسرت نمیخوردم و حتی خوشحال بودم که جان سالم بهدر بردم. دیگران هندوانه زیربغلم میگذاشتند که نه به لیاقت ربط ندارد، شاید تو رسالتی داشتی که باید میماندی، باید میماندی و روایت میکردی و از این قبیل تعارفها. آن روزهای اول این حرفهارا کمی باور کردم و گفتم انشاءالله همین است. بعد از اینکه درمنزل بیش از ۳۰ شهید حضور پیدا کردم و خصوصیات شهدا را یک به یک شنیدم، مطمئن شدم قطعا لیاقتش را نداشتم. من خیلی با خصوصیات این افراد فاصله داشتم. فهمیدم شهادت اتفاقی نیست. آنها عاشق شهادت بودند و دعای همیشگیشان بود. اصلا در افقهای دیگری سیر میکردند.
آری گاهی دست نیرویی ندارد که قلم را بچرخاند...
روزحادثه وقتی بالای سر پیکرهای بیجان و غرق در خون رسیدم، با خود گفتم الان وظیفهام چیست؟ من فعال مجازیام و استاد تولید محتوا، ولی مگر میشود با این صحنهها تولید محتوا کرد و به اصطلاح خبر اول داد، فیلمهای دستاول را در مجازی پخش کرد، و پرچمدار روایت کرمان شد. مگر میشود در آن فضا و در آن غم در آن مصیبت فکر فضای مجازی و محتوا و جذب ممبر و کوفت و زهرمار بود؟ ساعتها مطلب نگذاشتم و نگذاشتم و آنچه دیدم برای خودم نگهداشتم....
در آن لحظات غمبار چندچیز دلم را خیلی بهدرد آورد
_ اول خود حادثه انفجار و پیکرهای غرق خون...
_ دوم تمسخر و چرندیات ضدانقلاب
_ و سوم کانالهای بیغیرتی که این حادثه را موضوع خوبی برای تبلیغ و جذب ممبر دیدند و درست همان لحظاتی که شهدا در خونشان میغلتیدند و خانوادههایشان کوه غم روی سرشان خراب شده بود، عدهای دستپاچه شده بودند که نفر اولی باشند که تبلیغشان برای مردم نمایش داده شود و احتمالا وقتی هزارهزار ممبر جذب میکردند خوشحال بودند که چه بموقع تبلیغ دادند. بلی، حادثه کرمان برای برخی نون و آب داشت...
چگونه میشود در آن لحظات از این ماجرا کاسبی ممبر کرد؟
و دردناکتر اینکه برای کرمان فقط همان زمان که برایشان نون و آب داشت تولید محتوا میکردند، بعد از یکی دوروز انگار نه کرمانی بود و نه شهیدی نه هیچی. همه به باد فراموشی سپرده شدند.
وقتی در صحنه جنایت حاضر باشی و مظلومیت مردم، مظلومیت شهدا و خانوادههایشان را ببینی نمیتوانی سکوت خبری حادثه کرمان در رسانهها را تحمل کنی. دیدم حالا که روز حادثه نتوانستم روایت کنم، در این بیخیالی رسانهها درباره کرمان باید کاری بکنم. باید یاد حادثه و شهدایش را زنده نگهدارم و تصمیم گرفتم به منازل شهدا برم، اینجا دیگر باید خوب تولید محتوا میکردم که هم یادشان زنده بماند، هم وظیفهام را انجام داده باشم
اما آنجا هم همانطور شد که روز حادثه شد. به زحمت چند کلیپ چنددقیقهای از چندده ساعت مصاحبه با خانوادهها درآوردم... برای همه پیش آمده که حرف زیاد در دل دارند ولی دهانشان قفل میشود، اینجاهم همان شد...
کرمان و شهداش اقیانوسی هستند از معرفت و حکمت که جرعهای از این اقیانوس به کسانی رسید که رفتند در محضر خانوادههایشان و از آنها شنیدند. نم و قطرهای از این جرعه هم در فضای مجازی منتشر شد
این روزها خانوادههای شهدا را باهم مقایسه میکنم که کدامیک داغ سنگینتری دارند
_ آن خانوادهای که تنها پسر نوجوانش شهید شده برایش سختتر است یا آن که تک دختر شیرینزبانش را دیگر نمیبیند؟
_ یا آن خانوادهای که یتیم شدهاند و دیگر پدرومادری ندارند
_ یا آن خواهری که قبلا پدرو مادرش را ازدست داده بود و با برادرش دوتایی زندگی میکردند و حالا دیگر تنها شده
_ یا آن یکی که ۸ نفر از اعضای خاندانش را صبح روز حادثه دید و عصرش دیگر ندید
_ یا آن یکی که دو دخترش را از دست داد
_ یا آن مردی که هم دو فرزندش را از دست دادو هم همسرش را و خانوادهی چهارنفرهاش تک نفره شد؟
_ و چه کسی میتواند داغ خانوادهای را بفهمد که پدر خانواده را ازدست داده و پسر خانوادهاش که مرد خانواده باید میشد حالا قطع نخاع شده...
آه کرمان.....
چگونه میتوان تورا فراموش کرد؟
#روایت_حادثه_کرمان_از_خانوادههای_شهدا
حسین_دارابی
@sedratolmontaha313