eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
10.2هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
که برات میدهد 🌸🌿🌸 این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️😢🌷 بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمیخواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه میکردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام علیرضا کریمی👇💐 اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!  در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا میشود پیکر مطهرش به میهن باز میگردد!! این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا میخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. همان جا نشستم .حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم میگفتم :این ها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین علیه السلام بودند. ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا بحق امام حسین ع ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمیشد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم. آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!! نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم:باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم. از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری. هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیبتر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم..این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود: به امید دیدار در کربلا-برادر شما ✋ علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 📚مسافر کربلا هدیه روح مطهرش اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم و فرجنا بهم
You: 🌷 بابای من وصیت کرده بودی که روی سینه ات سربگذارم امشب در معراج خواستم سر روی سینه ات بگذارم اما هرچه گشتم آغوشی نبود... عکس هایت را کنار مامان دیده ام قدو قامتت، دستهایت ... همان عکسها که مرا در آغوش داشتی... پس امشب چرا نیمی از آن قدو قامت هم در تابوت نبود؟ خواستم مثل رقیه (س) سرت را بغل کنم نمی شد... دستانم استخوان هایی را لمس کرد که گفتند بابا مهدی ست 💐 باشد... سهم من از آغوشت همین بود؟!! ❣️ فرزند 🌷 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉 @seedammar👈
تیر سه شعبه یعنی چه؟؟؟ حاج اقا قرائتی: #پویش حجاب فاطمی
Ahd.mp3
زمان: حجم: 2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
زمان: حجم: 15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
دنیاے بی تو زخمِ... چرڪینے ست بی درمان ای نوش دارو! ای شفا ای آخرین مرهم! عَجّل ... 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج
🌹هر روز با یک شهید🌹 سردار #شهید محمدرضا افیونی #متولد ۱۳۴۱/۱۱/۱ اصفهان #شهادت ۱۳۶۳/۴/۵ مریوان #سرگذشت شهید محمد رضا افیونی؛ فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان سال 1341 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.در شکوفایی انقلاب و بر اندازی نظام فاسد پهلوی علی رغم سن و سال کم شرکت فعال داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی در سنگر بسیج نیز مسئولیت پذیرفت. پس از اینکه مدتی در جبهه های جنوب به سر برد به کردستان رفت. در سنگرهای مختلف نبرد حماسه ها آفرید، به گونه ای که اکنون نام او در جای جای کردستان معادل نهایت رشادت و شجاعت و غیرت آورده می شود. صمیمیت و رفاقتش با دوستان و شجاعت و سخت گیری او با دشمن همواره در یاد ها باقی خواهد بود. در حالی که جای جای محروم و فتنه دیده کردستان شاهد دلاوری های ایشان برای مردم و رزمندگان بود.او برای این انقلاب و اسلام یک نفر نبود بلکه به تنهایی سپاهی بود. نحوه #شهادت سرانجام این سردار ملی پس از سالها مجاهدت وتلاش در ۱۳۶۳/۴/۵ با کمین ضد انقلاب به شهادت رسید. یکی از روستاییان کردستان تعریف می کند : در درگیری با ضد انقلاب شرایطی پیش آمد که نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد تلفات زیادی دادند. برادر افیونی به راحتی می توانست از صحنه بگریزد. اما هنگامی که دید برادر متولی مجروح شده، جهت کمک و دفاع از او ایستاد. #شهدا_شرمنده_ایم #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط اگه دلتنگ کربلا بودی ببین... السلام علیک یا ابا عبدالله
✅تبلیغات بیمارستان امام رضا ع😍 #پویش_حجاب_فاطمے
بسم الله الرحمن الرحیم