#زندگینامهسردارشهیدسلیمانی🌷
#قسمتاول
🔸از تولد تا نوجوانی🍃
شهید حاج قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۷ ( سال تولد در شناسنامه ۱۳۳۵) در روستای قنات ملک از توابع رابر کرمان در یک خانواده کارگری چشم به جهان گشود.
۱۱ سال بیشتر نداشت که پس از پایان تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت.
پس از اخذ دیپلم فعالیت خود را به عنوان پیمانکار در اداره آب کرمان آغاز کرد...
#ادامه_دارد...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#زندگینامهسردارشهیدسلیمانی🌷
#قسمتدوم
🔸دوران جوانی و پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ همزمان با پیمانکاری در اداره آب کرمان به صورت افتخاری به عضویت سپاه کرمان درآمد.
پیش از آغاز دفاع مقدس و با شورش کردها به مناطق غرب کشور رفت.
در حوادث انقلاب اسلامی ایران با روحانی مشهدی به نام رضا کامیاب آشنا شد که او را وارد جریانات انقلاب کرد.
سهراب سلیمانی برادر شهید میگوید که او یکی از گردانندگان اصلی راهپیماییهای کرمان در زمان انقلاب بود...
#ادامه_دارد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✨
#زندگینامهسردارشهیدسلیمانی🌷
#قسمتسوم
🔹آغاز دفاع مقدس
هنگامی که عراق در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد، حاج قاسم سلیمانی چندین گردان از کرمان را آموزش داد و به همراه آنها راهی مناطق عملیاتی جنوب کشور شد. او حتی در دورهای فرماندهی سپاه آذربایجان غربی را نیز برعهده داشت.
با خاتمه یافتن شورش کردها به کرمان بازگشت. همزمان با مجروحیت علی مهاجری فرمانده پادگان قدس کرمان ، قاسم سلیمانی و حمید مهرابیپور که نسبت به دیگر مربیان پادگان از تجربه و سابقه بیشتری برخوردار بودند، سهم بیشتری در اداره پادگان آموزشی به عهده گرفتند...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
33.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_______________
تُ هادیِ این راهِ پر پیچ و خمی....
_________________________
#اللهمعجللولیڪالفرج.....
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
#شهادت
#شهید
#کانال_کمیل
#فکه
#شهید_ابراهیم_هادی
@seedammar
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ آثار مخرب بد پوششی بر مغز انسان🔻
🔸ترشح بیش از حد کورتون و پوکی استخوان تنها بخشی از رواج بد پوششی در جامعه است❗️
💊متخصصین #نوروساینس توضیح میدهند!
#پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_سی_و_دوم ↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶↷❈🔅❂🌙 (بچــه هاے مســجــ🕌ـد) "مــن یـقـین دارم ایـنـکـہ خد
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_سی_و_سوم
★★★
درستـــ در همان زمان که احمد آقا از مسائل معنوی می گفت برخے از بچــہ ها بہ فڪر شیطنتـــ هاے دوران بچگــے خودشــان بودند.
می رفتند مُهـــرهاے مسجــ🕌ــد را مے گذاشتند روے بخـــارے❗️
مُهرها حســــابے داغ مے شد. بعد نگاه مے ڪردند ڪہ مثلا فلانـــے در حاݪ نماز استـــ به محــض اینڪہ مے خواستـــ به سجده برود مے رفتند مهرش را عوض مے ڪردند و ...
یــا اینڪہ به یاد دارݥ برخے بچـــہ ها با خودشــان ترقــہ مے آوردند. وقتے حواس ........ بود مے انداختند توے بخارے و سریع مے رفتند بیـــرون❗️
احمدآقا در چنین محیطے مشغول تربیتـــ بود.
بچــہ ها و سختــے ڪار را تحمل می ڪرد و الحمدلله نتیجـــہ گرفتـــ. بہ جرئتـــ مے گویم آن تعداد شاگرد ایشــان همگے به درجاتــ بالاے⬆️ علݥ و معرفتــــ رسیدند.
یڪ شب بہ یاد دارم ؛ یڪی از بچه ها رفته بود پیش خادم مسجد و گفت : میـــرزا، ببین مسح ڪشیدن من درستــــہ❓
بعد مسح سر را ڪشیده بود و همین طور دستش را ڪشیده بود تا روے بدن و پا و تا نوڪ انگشتاݩ پــا ادامہ داد❗️
میـــرزا ڪه باطن پاڪے داشت عصبانے شد گفتـــ : چے ڪار می ڪنی❓ اشتباهه❗️
اما آن پسر شروع ڪرد سر به سر خادم گذاشتن : اشڪالے نداره من بعد مســـح سر مســـح پا رو ڪشیدم و... این قدر ادامـــہ مے داد تا خادم عصبـــانے بشه.
★★★
یڪے از بچـــہ ها ڪه قد بلندے داشتـــ رفت یڪ عبا و عمامہ برداشتـــ❗️
بعد خیلے جدے پوشید و بعد از نماز وقتے همہ رفته بودند وارد مسجــ🕌ـــد شد.
فقط ما نوجوان ها توے مسجد بودیم. احمدآقا هم نبود. میرزا ابوالقاسم ڪه ذاتا قلب بسیار مهربــ🌿ــان و پاڪے داشت رفتـــ به استقبال ایشان و گفتـــ : حاج آقا از قم آمدید❓
او هم گفت : بلہ❗️
بنده ے خدا چشمانــــش درستـــ نمی دید. بعد گفت : بیایید یہ خورده این بچـــہ ها رو نصیحتـــ ڪنید.
بعد رو به ما ڪرد و گفتــ : بیایید جݪو از حاج آقا استفاده ڪنید.
حاج آقا هم خیلے جدے آمد در بین بچه ها و روے صندلـــے نشست❗️
بعد بسم الله را گفت و شروع به صحبتـــ ڪرد❗️
میرزا ابوالقاسم هم جݪویش نشست و به حرف هایش گوش می داد.
همـــہ ی ما چند نفر مرده بودیم از خنده ، اما به سختی جلوے خودمان را گرفتہ بودیم. او خیلے جدے ما را نصیحتـــ کرد. حرف های احمدآقا را براے ما تڪرار می کرد، تا اینڪہ در آخـر بحث رفت سراغ موضـــوع تیلہ بازے و...
میـــرزا یڪ دفعہ از جا بلنــد شد. با چشمان ضعیفش به چهره ے آن شخـــص خیره شد. بعد گفتـــ : تو.....نیستـــے⁉️
خدا می داند بعد از هر شیطنتـــ بچه ها ، چقدر موج حمݪات ڪلامی اهݪ مسجد بہ سمتـــ احمدآقا زیاد می شد.
شاید هیچ چیز در مسجد سخت تر از این نبود ڪہ در جݪسات بسیــج و امنــاے مسجد ، احمدآقا را بہ خاطر شیطنتـــ شاگردانــش محڪوم مے ڪردند. اما او با لبخندے بر لبـــ همہ این تلخ ڪامی ها را بہ جـــان می خرید. می دانستــ ڪہ پیامبرگرامی اسلام (ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند :
یاعلــــے ، اگر یڪ نفر به واسطہ ی تو هدایت شود، برتر است از آنچه آفتاب برآن می تابد.
ثمرات زحمات او حالا مشخص می شود. از میان همان جمع اندڪ شاگردان ایشان چندین پزشڪ ، مهندس ، روحانی ، مدیر و انسان وارستہ تربیتــ شد ڪه همگی آن ها رشد معنوے خود را مدیون تݪاش هاے احمدآقا می دانند.
آن ها هنوز هم در مسیــــرے که احمدآقا برایــشاݩ هموارد کرد قدم بر می دارند.
به قول یڪی از شاگرداݩ ایشان زحمتے ڪه احمدآقا برای ما ڪشید اگر براے درختــ چنـــار ڪشیده بود میوه می داد❗️
ادامـــہ دارد....
•═• •• 🌺••◈☘️◈••🌺 •• •═
#منبع_انتشارات شهیدهادی
🕊🕊🕊@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی