بعدازآنکه روؤس رابریدندومیخواستند
بالای نیزه ها قراردهندرسیدندبه سرحضرت سیدناومولاناعلی اکبر(سلام الله علیه)منقذ بن مره عبدی لعین گفت:این سروصورت شبیه ترین سروصورت به رسول خداست واگر بااین سروصورت به بلاد،کوفه وشام ومنازل برویم مردم برماشورش میبرند و ما رامتهم به قتل رسول خدامیکنند،شمرلعین گفت چه کنیم پس!؟منقذگفت: زلف وگیسوانش راکوتاه میکنیم وصورتش رامتغیرمیکنیم
(باگوگردوآتش)پوست صورت می آید...
منبع:مقتل ابن نُما جلد۱۷،ص۲۹۰
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
راوی:همسر بزرگوار شهید محمد اینانلو
.
روزی که حرف از رفتن و راهی شدنش پیش آمد، من مخالفتی نکردم. چون نمیخواستم که شرمنده اهل بیت شوم.من همیشه با خود میگفتم که اگر روز عاشورا و زمان امام حسین (ع) بودم ایشان را یاری میکردم. روزی که آقا محمد از رفتن صحبت کرد، روز امتحان من بود ، باید ثابت میکردم که چقدر به اعتقاداتم پایبندم.
من همسرم را با جان و دل و با دستهای خودم برای دفاع از اسلام و دفاع از عقیله بنیهاشم راهی سوریه کردم
.
محمد خیلی به ائمه ارادت داشت ، ولی چهارتن از این بزرگواران همه زندگی محمد بودند ؛
حضرت زهرا (س) ، امام حسین (ع ) ، امام رضا (ع) و حضرت علی اکبر (ع) . امروز که به شهادت محمدم نگاه میکنم ، میبینم ارادت او کار خودش را کرد و آنها با محمد معامله کردند ... محمد در رکاب امام حسین (ع) در صحرای کرب و بلای سوریه شهید شد ،
چون حضرت زهرا (س) بینام و نشان ؛
و مانند امام رضا (ع) در کشوری غریب ؛ و چون علیاکبر (ع) در سن 27 سالگی آسمانی شد . او به هر آنچه دوست داشت رسید . روزهای بیمحمد بر من سخت میگذرد ، همه دلتنگیهای همسرانهام را گذاشتهام پیش مادرمان حضرت زهرا (س) و زینب (س) تا در قیامت سرمان را بالا بگیریم و بگوییم : « اللهم تقبل منا هذا القلیل
.
روایت همرزم شهید جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی:
شب عملیات به محمد گفتم برو به خانوم و دخترت زنگ بزن. مدام بهانه میآورد و زنگ نمیزد. گفتم یعنی تو از حلما دل کندی؟ گفت آره دل کندم. هر کاری کردم تماس نگرفت. آخر گفت تو را به خدا اذیت نکن. من احساس دارم؛ زنگ بزنم حسابی به هم میریزم. دلم گیر میکند. به خدا شهدا احساس داشتند. زن و بچههایشان را خیلی دوست داشتند....
.
#شهید_محمد_اینانلو
چه زیبا گفت
سید مرتضی آوینی :
در جمهـوری اسلامی
هـمہ آزادند ، الا حزب اللهـی هـا ...
#بای_ذنب_قتلت
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هفتاد و دو ✳مي گويند تاريخ مرتب تكرار ميشود، فقط اسمها عوض مي شود،وگرنه
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت هفتاد و سه
🌀مدتي بعد خشن ترين گروه هاي مسلح در غالب دولت اسلامي عراق و شام با نام (داعش) اعلام موجوديت كرده و حمایت گسترده اي را آغاز كردند.
🔆آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند. كارهايي از اين قوم سر
زد كه تاريخ از نوشتن آن شرم دارد❗
💟اما همه مي دانستند كه اسرائيل و حامي هميشگي آن يعني آمريكا عامل
اصلي ايجاد و حمايت داعش هستند.
✴اوايل سال 1393 داعش توانست در عراق براي خودش زمينه ي نفوذ را
فراهم كند.
🔗سپس شهر موصل و چندين منطقه ي ديگر با خيانت نيروهاي وابسته به صدام، به اشغال داعش درآمد.
✴آنان هزاران شيعه و سني را تنها به جرم مخالفت با نظرات داعش اعدام كردند. اوضاع عراق عجيب و غريب شد.
🔳آيت الله سيستاني حكم جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد شيعه و سني آماده ي مبارزه با داعش شدند.
✳هادي در اين ايام در حوزه ي نجف مشغول تحصيل بود. با اعلام حكم جهاد، از مسئولان نيروهاي مردمي (حشدالشعبي)تقاضا كرد كه با اعزام او به جبه هي نبرد با داعش موافقت كنند.
🌟اما مسئول نيروها كه از دوستان هادي بود با اعزام او مخالفت كرد.
او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از حرم به كشور سوريه
اعزام شود اما مخالفت شده بود.
🔘اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد.هادي توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند.
♦او از زماني كه در ايران بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد فيلم و عكس از برنامه هاي شهدا و ... از كارهاي او بود.
📌حالا همين برنامه ها را در غالب نيروهاي مردمي عراق آغاز كرده بود.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری