eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.2هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوم 🔸 #زندگینامه #شهیدابراهیم_هادی در اول اردیبهشت۱۳۳۶د
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸 قسمت سوم 🔸 در خانه ای کوچک و در حوالی میدان تهران اولین روزهای۱۳۳۶بود چند روزی است که پدر خوشحال است خدا به او پسری 👶داد که دائما خدا را شکر میکند هرچند سه پسر ویک دختر👧 در خانه هستیم ولی پدر برای این پسر خیلی خوشحال است پدر نام را بر اونهاد بستگان هروقت او را میدیدند با تعجب میگفتند حسین آقا شما فرزندان دیگری هم دارید چرا برای این پسر خوشحالید پدر با آرامش خاصی جواب میداد این پسر حالت عجیبی دارد من مطمعن هستم من بنده خوب خدا میشود این پسر نام مرا هم زنده میکند 🔶 پدرش با که داشت به روزی حلال خیلی اهمیت میداد وقتی که اوباش اذیتش کردند ونمیگذاشتند که داشته باشد به کارخانه قند رفت وآنجا مشغول کارگری شد پدر با افتخار را داشت 🔷یکبار در مدرسه کاری میکند که پدر او را تنبیه میکند ومیگوید تا شب حق نداری به خانه برگردی اوهم روی حرف پدر هیچ گاه چیزی نمیگفت شب که به خانه میآید از او سوال کردم که نهار را چکار کردی پدر با اینکه ناراحت 😔بود اما منتظر جواب بود با صدایی آهسته جواب داد داخل کوچه که قدم میزدم پیرزنی را که در حال بردن وسایل به خانه بود کمک کردم وتا منزلش بردم پیرزن یک سکه پنج ریالی بهم داد اولش نمیخواستم بگیرم اما بعد فکر کردم چون برایش کشیدم است وبا آن نانی خریدم وخوردم پدر لبخند بر لبانش نشست وخوشحال بود که پسر درس روزی را از او به خوبی آموخته دوستی با پدر از رابطه پسر فرزندی فراتر بود اما روزی ابراهیم سایه پدر را از دست داد 👉 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
راوی: مادرش با رفتنش به سوریه مخالفت میکرد. یک روز داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد، بعد به مادرش گفت:هر سال روز برای عزاداری امام حسین (ع) میروی و گریه میکنی؟مادرش گفت بله؛ روح الله گفت: مادر به حضرت زینب بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید! در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو، میگفت: زن و بچه برای است.حتی در برابر گریه ها و بی تابی های حنانه در اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن شود. : آخرتتان را به دنیای نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون شهدا پس دهیم؛ نکند شرمنده امام حسین (ع) شویم. 🍃🌹🍃🌹
هیچ تیری برپیکر شهید اصابت نمی کند ، مگر آنکه اول ازقلب مادرش گذشته باشد . یعنی؛ اول قلب مادرشهید ، شهید میشود... #مادر_شهيد #شهید_محمدرضا_فخیمی
💠رهبر معظم انقلاب : شهیـــد حقیقیستــ شگفتــ آور ! ما چون عادت کردیم به مشاهده شهـدا به گذشت و ایثـارشهـدا عظمت این حقیقت بهشتـی برای ما مخفی می ماند http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
سالــــــروز آسمانی شدن دو دوتا دوست،دوتا رفیق، دوتا یار،دوتا ، هردو دهه هفتادی، هردو عمه هر دو خوش چهره ومهربان هردو با هم اعزام میشوند و هردو باهم در یکجا و یکساعت کنار هم میشوند روحشان شاد🌸یادشان گرامی🌸راهشان پُررهرو...🌸 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
💛 مادر گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد. گفت: هرچه تو بگویی.فقط یک سؤال؛ 💧 میخواهی پسرت، عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟! مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد.... رفت و شهید شد. ☔امانت دار خون شهدا باشیم
(( بنام خدا )) مدير محترم مجمع جهاني خادمين شهداء با سلام و احترام . درد نامه اي همراه با تصوير دلخراش از بي مهري مسئولين ، نسبت به شهداي شهر شهيد پرور اهرم از توابع شهرستان تنگستان براي جنابعالي و همكاران محترمتان ارسال مي كنم باشد كه بيش از اين شرمنده شهداء نباشيم. بعرض می رساند كه : مدتی بعد از انتشار این تصویر ( استراحت سگهای ولگرد روی قبور شهیدان گلگون کفن) در فضای مجازی در شهرستان تنگستان ، مبلغ یک میلیارد ریال در سال ۹۶ جهت حصار کشی ، مرمت ، بازسازی و گچ کاری حریم قبور شهیدان تخصیص و به حساب اداره بنیاد شهید شهرستان تنگستان واریز گردید . ولی تا کنون بعد از گذشت یکسال و اندی هیچ اقدامی در محل مقبره شهیدان دیده نشده است و عملیاتی نگردیده است . جا دارد مسئولین محترم بنیاد شهید شهرستان تنگستان در این مورد پاسخگو باشند . جمعی از دلسوختگان و شهروندان شهر اهرم تنگستان من الله توفيق eitaa.com/joinchat/shahid_110
﷽ توی هر کس کاری بود. یک بار ای آمد و خورد کنار سنگر. به خودمان که آمدیم، دیدیم رسول پای راستش را با بسته است. نمی‌توانست درست و حسابی راه برود! . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه ها انجام می‌دادند. . کم کم بچه‌ها بهش شک کردند. . یک چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش.😬 بلند شد؛ راه که افتاد، پای چپش میلنگید!😐 . سنگر از خنده‌ی بچه‌ها رفته بود روی هوا!😂😅 تا می‌خورد زدندش و مجبورش کردند تا یک کارهای سنگر را انجام بدهد. . خیلی شوخ بود. همیشه به بچه‌ها روحیه می‌داد. اصلا بدون رسول خوش نمی‌گذشت. . 🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
به فکر \" #مثل_شهدا_مردن \" نباش! به‌ فکر \" #مثل_شهدا_زندگی_کردن باش
🌹شهید سید مجتبی علمدار: ✳️ باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را باشهدا آشنا ڪنیم. درنتیجه جامعه بیمه میشود و یار برای امام زمان(عج) تربیت میشود. 🇮🇷 @seedammar