هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوم 🔸 #زندگینامه #شهیدابراهیم_هادی در اول اردیبهشت۱۳۳۶د
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت سوم
🔸 #محبت_پدر
در خانه ای کوچک و #مستاجری در حوالی میدان #خراسان تهران اولین روزهای۱۳۳۶بود چند روزی است که پدر خوشحال است
خدا به او پسری 👶داد که دائما خدا را شکر میکند هرچند سه پسر ویک دختر👧 در خانه هستیم ولی پدر برای این پسر خیلی خوشحال است
پدر نام #ابراهیم را بر اونهاد
بستگان هروقت او را میدیدند با تعجب میگفتند حسین آقا شما فرزندان دیگری هم دارید چرا برای این پسر خوشحالید
پدر با آرامش خاصی جواب میداد این پسر حالت عجیبی دارد من مطمعن هستم #ابراهیم من بنده خوب خدا میشود
این پسر نام مرا هم زنده میکند
🔶 #روزی_حلال
پدرش با #بقالی که داشت به روزی حلال خیلی اهمیت میداد وقتی که اوباش اذیتش کردند ونمیگذاشتند که #کاسبی داشته باشد به کارخانه قند رفت وآنجا مشغول کارگری شد
پدر با افتخار #خادمی_هیئت_حضرت_علی_اصغر را داشت
🔷یکبار #ابراهیم در مدرسه کاری میکند که پدر او را تنبیه میکند ومیگوید تا شب حق نداری به خانه برگردی اوهم روی حرف پدر هیچ گاه چیزی نمیگفت
شب که به خانه میآید از او سوال کردم که نهار را چکار کردی پدر با اینکه ناراحت 😔بود اما منتظر جواب بود
با صدایی آهسته جواب داد داخل کوچه که قدم میزدم پیرزنی را که در حال بردن وسایل به خانه بود کمک کردم وتا منزلش بردم پیرزن یک سکه پنج ریالی بهم داد اولش نمیخواستم بگیرم اما بعد فکر کردم چون برایش #زحمت کشیدم #حلال است وبا آن نانی خریدم وخوردم
پدر لبخند بر لبانش نشست وخوشحال بود که پسر درس روزی #حلال را از او به خوبی آموخته
دوستی #ابراهیم با پدر از رابطه پسر فرزندی فراتر بود اما روزی ابراهیم سایه پدر را از دست داد
👉 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
1_24408634.mp3
387.8K
🎵اهمیت سکوت
👤استاد صمدی آملی
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
#شهید_روح_الله_طالبی_اقدم
راوی: #پدر_شهید
مادرش با رفتنش به سوریه مخالفت میکرد. یک روز #جنایات داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد،
بعد به مادرش گفت:هر سال روز #عاشورا برای عزاداری امام حسین (ع) میروی و گریه میکنی؟مادرش گفت بله؛
روح الله گفت: مادر به حضرت زینب بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید!
در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو،
میگفت: زن و بچه برای #آزمایش است.حتی در برابر گریه ها و بی تابی های حنانه در #بدرقه اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن #منصرف شود.
#کلام_شهید:
آخرتتان را به دنیای #فانی نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون شهدا #جواب پس دهیم؛
نکند شرمنده امام حسین (ع) شویم.
🍃🌹🍃🌹
4_167583232978584642.mp3
6.55M
💔دلتون شکست التماس دعای شهادت💔
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
💠رهبر معظم انقلاب :
شهیـــد حقیقیستــ شگفتــ آور !
ما چون عادت کردیم به مشاهده شهـدا
به گذشت و ایثـارشهـدا
عظمت این حقیقت بهشتـی
برای ما مخفی می ماند
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
سالــــــروز آسمانی شدن دو #شهید
دوتا دوست،دوتا رفیق، دوتا یار،دوتا #همرزم، هردو دهه هفتادی، هردو #عاشق عمه #زینب_س
هر دو خوش چهره ومهربان
هردو با هم اعزام میشوند و هردو باهم در یکجا و یکساعت کنار هم #شهید میشوند
روحشان شاد🌸یادشان گرامی🌸راهشان پُررهرو...🌸
#شهید_بابک_نوری_هریس
#شهید_عارف_کاید_خورده
#سالروز_شهادت
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
هدایت شده از كانال رسمي ( مجمع جهاني خادمين شهدا)
(( بنام خدا ))
مدير محترم مجمع جهاني خادمين شهداء
با سلام و احترام .
درد نامه اي همراه با تصوير دلخراش از بي مهري مسئولين ، نسبت به شهداي شهر شهيد پرور اهرم از توابع شهرستان تنگستان براي جنابعالي و همكاران محترمتان ارسال مي كنم باشد كه بيش از اين شرمنده شهداء نباشيم.
بعرض می رساند كه :
مدتی بعد از انتشار این تصویر ( استراحت سگهای ولگرد روی قبور شهیدان گلگون کفن) در فضای مجازی در شهرستان تنگستان ، مبلغ یک میلیارد ریال در سال ۹۶ جهت حصار کشی ، مرمت ، بازسازی و گچ کاری حریم قبور شهیدان تخصیص و به حساب اداره بنیاد شهید شهرستان تنگستان واریز گردید .
ولی تا کنون بعد از گذشت یکسال و اندی هیچ اقدامی در محل مقبره شهیدان دیده نشده است و عملیاتی نگردیده است .
جا دارد مسئولین محترم بنیاد شهید شهرستان تنگستان در این مورد پاسخگو باشند .
جمعی از دلسوختگان و شهروندان شهر اهرم تنگستان
من الله توفيق
eitaa.com/joinchat/shahid_110
﷽
توی #سنگر هر کس #مسئول کاری بود.
یک بار #خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر.
به خودمان که آمدیم، دیدیم رسول پای راستش را با #چفیه بسته است.
نمیتوانست درست و حسابی راه برود!
.
از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه #بچه ها انجام میدادند.
.
کم کم بچهها بهش شک کردند.
.
یک #شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش.😬
#صبح بلند شد؛
راه که افتاد، پای چپش میلنگید!😐
.
سنگر از خندهی بچهها رفته بود روی هوا!😂😅
تا میخورد زدندش
و مجبورش کردند تا یک #هفته کارهای سنگر را انجام بدهد.
.
خیلی شوخ بود.
همیشه به بچهها روحیه میداد.
اصلا بدون رسول خوش نمیگذشت.
.
#شهید_رسول_خالقی_پور 🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed