Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#کلام_شهید ✍
🌱| شاید ما در راهی قدم می گذاریم که شاید بگویند خارج از وطن است‼️
ولی عقیده بنده این است که دین اسلام محدودیت ندارد👌 و دین فراتر از کشور ها و وطن هاست
و اگر کسی به خداوند عزوجل اعتقاد دارد، باید در راه احیای دینش جهاد کند
پیامبر اکرم فرمودند : (هر کس صدای ندای مسلمانی را بشنود و به او یاری نرساند مسلمان نیست)🚫
و ما چگونه ادعای مسلمانی داریم که جای جای دنیا مسلمانان را قربانی اهداف و افکار شوم خود می کنند و ما در آرامش به راحتی سر به بالین بگذاریم👉 |🌱
#شهید_حجت_اصغری_شربیانی
#تلنگر💡
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت دوازدهم 🔸 #حوزه_حاج_آقامجتهدی سالهای آخر انقلاب بود و #ابراهیم جز رفت
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت سیزدهم
🔸 #پیوندالهی💞
عصر یکی از روز ها بود. #ابراهیم از سر کار به خانه می آمد.برای یه لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد با دختر جوان مشغول صحبت بود پسر تا #ابراهیم را دید از دختر خدا حافظی کرد ورفت! میخواست نگاهش به #ابراهیم نیفتد
چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد ولی اینبار تا میخواست خدا حافظی کند #ابراهیم به او نزدیک شده بود دختر هم رفت #ابراهیم شروع کرد به دست دادن واحوالپرسی کردن پسر ترسیده 😨بود اما #ابراهیم مثل همیشه با #لبخند به او گفت ببین این چیزا تو محل ما سابقه نداشته تو اگر این دختر رو میخوای💝 من با پدرت صحبت کنم
جوان پرید روی حرف #ابراهیم و گفت تورو خدا به بابام چیزی نگو من اشتباه کردم غلط کردم ببخشید😰
#ابراهیم گفت منظورم رو نفهمیدی ببین پدرت خونه بزرگی داره تو هم تو مغازه اش کار میکنی من امشب تو #مسجد با پدرت صحبت میکنم انشاءالله بتونی با این دختر ازدواج💞 کنی دیگه چی میخوای؟
جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت بابام اگر بفهمه عصبانی 😡میشه #ابراهیم گفت پدرت بامن حاجی رو من میشناسم آدم خوبیه
شب بعد نماز #ابراهیم با پدرش صحبت کرد واز شرایط ازدواج گفت و بعد که حرف پسرش پیش آمد اخم هایش رفت رو هم #ابراهیم پرسید حاجی اگر پسرت اگر بخواد خودش رو حفظ کنه وتوی گناه نیوفته اون هم تو این شرایط جامعه کار بدی کرده؟ 🤔
حاجی حرف #ابراهیم را تایید کرد وفردای اون روز مادر #ابراهیم با مادر پسر صحبت کرد وبقیه ماجرا....
یک ماه از آن قضیه گذشت و #ابراهیم از بازار بر میگشت و آخر کوچه چراغانی بود لبخند بر لبان #ابراهیم نشست که یک دوستیِ #شیطانی👹 رابه #پیوندالهی💞 تبدیل کرد
واین ازدواج پا برجاست واین زوج زندگیشان را مدیون #برخوردخوب_ابراهیم میدانند
👉 @seedammar
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🌸در محضر شهید
҉ شهیـــ♡ـــد محمود قلی پور
درد هر تیر و ترڪشے را تحمل می کنم
و لی
اندوه خمینے را هرگز
از میان رنگ ها
رنگ سرخ را برگزیده ام
و از میان مرگها شهادت را.
بارخدایا تو را سپاس می گویم
در زمان فلاڪت بارمان
رهبرے عظیم الشأن از میان مردم
برخاست و طاغــــوت را از بین برد
و اسلام واقعی را برای امت به ارمغان آورد
در حالی ڪہ فرسنگها با اسلام فاصله داشتیم نزدیک
گردانید و حکومت الهے را در ایران و جهان به ثبت رسانید.
#پیام_شهیدان_را_به_گوش_جهانیان_برسان_👇
.•* *اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج* *•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افتخار سردار سلیمانی به روستایی بودنش:
من بچهی عشایری و فقیر هستم و ظرفیت تبلیغات را ندارم... 👏
🌷از شهدا یاد گرفتم :
🌷از ابراهیم هادی ، پهلوانی را .
🌷از حاج همت ، اخلاص را ..
🌷از باکری ها ، گمنامی را ..
🌷از علی خلیلی، امر به معروف را ..
🌷از مجید بقایی ، فداکاری را ..
🌷از حاجی برونسی ، توسل را ..
🌷از مهدی زین الدین ، سادگی را ..
🌷از حسين همدانى ، جوانمردى و اخلاق را
🌷بااین همه نمیدانم چرا ، موقع عمل که میرسد ، شرمنده ایم !! ..
«و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر مردا» سوره مزمل آیه ۲۰
و کارهای صالحی که اجرش نعمت ابدی است، نزد پروردگار تو (از مال و جاه فانی دنیا) هم ازجهت ثواب الهی و هم از جهت حسن عاقبت اخروی بهتر است.
با عرض سلام و احترام
بدون هیچ اطاله سخنی:
به یاد بود شهید والامقام ابراهیم هادی؛ یک طرح فرهنگی و خودجوش راه انداختیم تحت عنوان وقف هادی و چون وابسته به جایی نیستیم به کمک شما همسنگران نیاز داریم لذا برای آشنایی با طرح خواهشمندیم در کانال مربوطه عضو بشین.
اجرتون با آقا بقیه الله(عج)
"وقف هادی"👇👇👇
https://eitaa.com/vaqf_hadi
#عکس شهیدی که در اتاق امام خامنه ای نصب شده بود.
🌹شهید #هادی_ثنایی_مقدم
حمیدداودآبادی تعریف میکند:
آقا فرمودند:
«تصویر شهیدی در اتاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.» بعد فرمودند:
«شما بچهره این شهید نگاه کنید،چقدر معصوم و زیباست…الله اکبر…من اینرا در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»
👆👆به آقا گفتم:
«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.»
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ گفتم:
« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»
با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:
الله اکبر …عجب …سبحان الله … سبحان الله
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت سیزدهم 🔶 #کربلای_هشت جنگ و گریز، تک و پاتک، حمله و دفاع
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت چهاردهم
🔶 #سال1366
عملیات کربلای۸ به پایان رسید. در پایان عملیات سید و چند نفر از دوستانش
بر اثر انفجار خمپاره به شدت مجروح شدند. ترکش به بازوی سید خورده بود.
بعد از بهبودی نسبی، به همراه دیگر نیروهای گردان مسلم راهی غرب کشور
شدند.
نیروهای لشکر ۲۵ در منطقه بانه مستقر شدند. عملیات کربلای۱۰ آغاز شد.
گردانهای لشکر، که مدتی قبل در کربلای ۸حماسه آفریده بودند، حالا بر فراز ارتفاعات منطقة خطشکن عملیات بودند.
سید از این عملیات و حوادث آن چیزی تعریف نکرد. اما حماسه آنها در
تصرف ارتفاعات و پاسگاه های دشمن زبانزد نیروهای لشکر بود.
با پایان عملیات کربلای۱۰نیروهای لشکر دوباره عازم جنوب شدند.
هنوز مدتی نگذشته بود که سید مجتبی در تیرماه ۱۳۶۶ به توصیه دوستان و
فرماندهانش به عضویت رسمی سپاه درآمد.
سید در دفتر خاطرات خود از این روز به عنوان حساسترین روز تاریخ زندگی خود یاد ميکند.
در مردادماه همان سال، سید به عنوان فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم انتخاب شد؛ گروهانی که یادگار بسیاری از شهدای مظلوم بود. علاقه بچه ها به سید باعث شد بیشتر نیروها تقاضای حضور در این گروهان را داشته باشند.
گروهان سلمان در یکی از مناطق اطراف خرمشهر و در حاشیه رودخانه بهمن شیر مستقر بود.
يك روز سید فرغونی به دست گرفت! بعد به بچه های گروهان گفت: هر کس لباس کثیف برای شستشو داره داخل فرغون بریزه!کلی لباس جمع شد. البته بچه ها سید را تنها نگذاشتند. همراه سید برای شستن لباسها به راه افتادیم. مسافت نسبتًا زیادی راه رفتیم. وقتی به کنار تانکر آب رسیدیم، سید هر کدام از بچه ها را مسئول انجام کاری کرد؛ یکی آتش درست کرد، یکی آب تانکر را در ظرف حلبی ميریخت تا آب را گرم کند. یکی هم آب گرم را به شخص شوینده، که خود سید بود، ميرساند.
هر کاری کردیم قبول نکرد. خودش شروع به شستن لباسها کرد.
چند نفر هم کمک او لباسها را آب می کشیدند. در نهایت یکی از بچه ها
که هیکل ورزشکاری داشت لباسها را ميچالند و در لگن قرار ميداد تا آنها
را پهن کنند. سید آن زمان فرمانده گروهان سلمان بود. آن روز بیش از هشتاد قطعه لباس را شست. این کار زمان زیادی هم طول کشید. این نحوه برخورد و این افتادگی او بود که سید را محبوب قلبها کرده بود.
@seedammar
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
#فرازے_از_وصیت_نامه_شهدا
اے انسان!...
مگر نہ این است ڪہ انسان از آب گندیده...
آفریده شده و در سر دو راهے...
سعادت و شقاوت قرار گرفته است؟
حال باید ڪدامین راه ، را انتخاب ڪنیم؟
🔻راهے ڪه بہ منجلاب...
بدبختے و دنیاپرستے....
مالاندوزے و جاه و مقام مےرسد، برویم...
🍃 و یا مسیرے ڪہ انسان را به...
سر منزل مقصود ڪہ همانا...
سعادت و تڪامل انسان است،
یعنے آزادے و حریت ڪه آدمے را
به شهادت طلبے و ایثار مےرساند، برویم؟
🔮مےتوان بہ عالم بالا عروج ڪرد
تا جایے ڪہ ملائڪه خداوند،
به حالمان غبطه بخورند...
و پَر خویش را براے چنین انسانے بگسترانند.
✴ با نفس خویش در خلوت گاه بنشین...
و خویش را محاڪمہ ڪن.
و پروانه وار بر ِگرد شمعش...
عـاشقـانہ بسوز و در سوختن ،...
لذت#عشـق را بچش.
🌹 و عاشقانہ در ڪوے....
#حسین_(ع)قـدم بگذار؛...
و من هرگز در این عقیدهام اجبارے...
وجود نداشته است.
با عشق، بہ راه مولایم حسین (ع)
قدم نهادم و عاشقـانہ ، سوختم
و در سوختن، زندگے یافتم.
«شهید علے میرزا ترابے ڪلیشمے