💢 هر کدوم از ما چقدر در معرض ریا هستیم؟
خیییلییییی!
✅ حالا چطور میتونیم از ریا جلوگیری کنیم؟
با کنترل ذهن.
🔷 آقا یه مدت ذهن خودت رو کنترل کن. تا یه کار خوبی کردی و احساس کردی ته دلت انگاری داره خوشش میاد، سریع ذهنت رو کنترل کن.
⭕️ بگو وظیفته! باید انجام میدادی. هر کسی جای تو بود و خدا این همه بهش نعمت میداد صد برابر کار خوب میکرد. بیجا میکنی خودنمایی کنی!😒
این میشه کنترل ذهن برای از بین بردن ریا
که البته اینا همش نیاز به تمرین داره.
✅ این چند روز رو همه شما بزرگواران #تمرین کنید تا اگه خدای نکرده این خصوصیت زشت رو دارید آروم آروم کمترش کنید.
💢 خیلی دردناکه که روز قیامت پرونده آدم رو بیارن بعد معلوم بشه 99 درصد کارای آدم به خاطر ریا کردن پریده و رفته!
از همین الان به فکر باشیم...
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌺🍃 📝 #وصیٺــ_نامہ برادران وخواهران عزیزم همیشه به یاد اسلام باشید ودین خدا رایاری کنید تا خداوند ه
14صلوات امشب هدیه میکنیم به اقا امام زمان عج به نیت 😊👇
#شهید محمد علی قلیزاده
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
#شبتون_مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره: عجله عامل انحراف؛ آیه بیان تکان دهنده ای دارد. می فرماید انسان همان گونه که خوبی ها را می خواهد، بدی ها را هم طلب می کند به دلیل اینکه انسان عجول است. یعنی انسان در بسیاری موارد به دلیل عجله ای که در رسیدن به برخی منافع دارد (راه صد ساله را یک شبه رفتن) به سمت اعمال ناپسند گرایش پیدا می کند. بیان دیگری هم برای این آیه وجود دارد. اینکه انسان از روی شتابزدگی برای رسیدن به خیر، مطالعه و بررسی کافی را انجام نمی دهد و مسیر را اشتباه تشخیص می دهد و به سمت طلب بدیها می رود. در هر حال این عجله است که خانمان برانداز است!
🔷 آیه روز:
و َيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ و َكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا (اسراء / آیه 11)
🔶 ترجمه:
و انسان (بر اثر شتابزدگي) بديها را طلب مي كند آنگونه كه نيكيها را مي طلبد، و انسان همواره عجول است.
📅 دوشنبه 15 بهمن 1397
#اخلاق ، #عجله ، #نیکی ، #بدی
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#سلام_صبحگاهی
سلام ای گل نرگس❤️
ای که خلقت را چو نخ تسبیح به هم گرد آورنده ایی
ای که بی وجودت زمین اهلش را در خود فرو می برد
السلام علیک یا مهدی عج❤️❤️
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت هفتاد وپنجم 🔸 #شهیدان_
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت هفتاد وششم
🔸 #این_تذهبون
در دوران دفاع مقدس با همسرم راهی جبهه شدیم شوهرم در گروه شهید اندرزگو ومن امدادگر بیمارستان 🏥گیلان غرب بودم
#ابراهیم_هادی را برای اولین بار در آنجا دیدم
یکبار که پیکر چند شهید را به بیمارستان آوردند برادر هادی آمد وگفت :شما خانمها جلو نیاید پیکر شهدا متلاشی شده وباید آنها را شناسایی کنم
بعد ها چند بار نوای ملکوتی ایشان را شنیدم صدای بسیار زیبایی داشت .وقتی مشغول دعا می شد حال وهوای همه تغییر میکرد😢 . من دیده بودم که بسیجی هاعاشق😍 #ابراهیم بودند وهمیشه اطراف او پر از رزمنده بود
تا اینکه اواخرسال ۱۳۶۰ آنها به جنوب رفتند ومن به تهران برگشتم
چند سال بعد داشتیم از خیابان ۱۷شهریور عبور میکردیم که یکباره تصویر آقا #ابراهیم را روی دیوار دیدم من نمیدانستم ایشان شهید یا مجروح شده از آن زمان هر شب جمعه به نیت ایشان ودیگر شهدا دو رکعت نماز می خوانم
تا اینکه در سال۱۳۸۸ در ایام ماجرای فتنه یک شب در عالم رویا دیدم آقا #ابراهیم با چهره ای بسیار نورانی وزیبا روی یک تپه سرسبز ایستاده پشت سر او هم درختانی 🌳زیبا قرار داشت
بعد متوجه شدم دو نفر از دوستان ایشان که آنها را هم میشناختم در پایین تپه در باتلاق مشغول دست وپا زدن هستند آنها میخواستند به جایی بروند اما هر چه دست وپا میزدند بیشتر فرو میرفتند . #ابراهیم رو به آنها کرد وگفت
🌷 این تذهبون...
به کجا می روید؟😏 اما آنها اعتنایی نکردند
روز بعد خیلی به این ماجرا فکر کردم این خواب چه تعبیری داشت ؟
پسرم از دانشگاه به خانه آمد با خوشحالی به سمت من آمد وگفت مادر یک هدیه🎁 برایت گرفتم! بعد هم کتابی📘 را در دست گرفت وگفت : کتاب شهید #ابراهیم_ هادی چاپ شده . به محض اینکه عکس روی جلد کتاب را دیدم رنگ از صورتم پرید😨
پسرم گفت چی شده من فکر کردم خوشحال میشی؟ من دقیقا همین صحنه روی جلد کتاب را دیشب دیده بودم #ابراهیم را درست در همین حالت دیدم
بعد مشغول مطالعه کتاب شدم که فهمیدم خواب من رویای صادقه بوده از طریق همسرم بهیکی از بسیجیان آن سالها زنگ زدیم . از او پرسیدم آن دو نفری را که من در خواب دیدم خبر داری؟ خلاصه بعد تحقیق فهمیدم آن دو نفر با آن همه سابقه جبهه ومجاهدت از حامیان سران فتنه در مقابل رهبر انقلاب موضع گیری دارند هرچند خواب دیدن حجت شرعی نیست اما وظیفه داشتم با آنها تماس بگیرم وماجرای آن خواب را تعریف کنم
خدا را شکر همین رویا اثر بخش بود وبار دیگر #ابراهیم هادی دوستانش شد...
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🌼مهربانی و تواضع
✈️قرار بود قبل از اعزام مجددش و رفتن به ماموریت به کارهای اداری و غیر اداریش بپردازد و سر و سامانش بدهد.
مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود.بلند شدم و بیرون رفتم.
‼️چشمهایم از تعجب گرد شد؛ حاج آقا جلوی در فریزر بود و مشغول تمیز کردن آن.
گفتم : مگه شما بیرون نبودید؟کی آمدین من متوجه نشدم؟! چرا زحمت می کشید؟
❤️نگذاشت حرفم را ادامه بدهم؛ لبخندی زد و گفت: دیدم کمرت درد می کند گفتم قبل از رفتن دستی به این فریزر بکشم شما اذیت نشی...
🌷شهید حسین همدانی🌷
🌷 #شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
🍃ولادت : ۶۵/۱۰/۲۱ - کرمان
🍂شهادت : ۹۶/۱۱/۵ - بوکمال سوریه
🍁آرامگاه : گلزار شهدای کرمان
🌸به #نماز_اول_وقت اهمیت می داد و اگر کسی #غیبت می کرد با یک نکته طنز و #شوخ_طبعی که داشت حرف رو عوض می کرد.
🌺بخشی از #حقوق خود را به افراد #نیازمند اختصاص داده بود
🌼در آخرين مكالمه بيسيمی اش بعد از #مجروح شدنش گفت سلام من رو به آقا برسونيد که بعد از گفتن این جمله به وی #تیر_خلاص شلیک شد
گمان میکنم
تاریخ را عده ای می سازند
و عده ای دیگر، زنده نگه می دارند.
و اجر آنها که با قلم شان، زبانشان، اشکهایشان و با همه وجودشان آن را زنده نگه میدارند،
کم از تاریخ سازان نیست.
و باز گمان میکنم این قاب ها،
که بر سر مزار شهدا جوانه زده اند
نه فقط حکایت گر
محبت مادری به فرزندی
یا عشق و علاقه همسری به شوهری
بلکه حکایت گر تاریخ و قدمی در
راه زنده نگه داشتن آنند.
#شهید_محمدرضا_محرابی
#انقلاب_قرآنی
طلبهای که به عرش رسید
و شاهنشاهی که به ذیل کشیده شد؛
تفاوتشان در نوع سر خم کردنشان بود،
یکی برای خدا و دیگری برای کدخدا!
🔸🔹🔸
إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّن بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﻛﻨﺪ ، ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﺩ ، ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ؟ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ .
(آل عمران/۱۶۰)
🔰وقتی #شهید_اسماعیل_دقایقی خانواده اش را زیر آتش جنگ میبرد؟
⁉️راستی خانه های #مسئولین کجاست؟
🔗تصویر را ملاحظه کنید
« ما الان تنها با آن هایی ڪار داریم ڪه رهرو عشقند ، نہ رهرو تڪلیف ؛
" رهرو عشق " یڪ گام بالاتر از تڪلیف است .»
« عجیب این جملہ رو دوست داشت .»
امام خمینی (ره) در خواب این جملہ رو بهش گفتہ بود .
اما طوری با این جملہ حال میڪرد ڪه انگار امام اون رو مستقیم توی گوشش زمزمہ ڪرده ...
وقت هایی ڪه از ڪم لطفی ها دلش می گرفت همین جملہ رو تڪرار میکرد .
این جملہ روی سنگ مزارش هم نوشتہ شده است ...
#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
در این آشوبِ شهـر ...
دلتنگے برای شهادت
یڪ عنایـت است ...
باید شاڪر باشم خدا را
ڪہ هنوز دلتنگم مے ڪند
براے شمـا ....
🔴اللّهمّ ارْزُقْنا مَنازِلَ الشُّهداء
📸شهيد مدافع حرم
طلبه بسیجی #احمد_مکیان
🚩شهدای مدافع حرم #خوزستان
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
⁉️موضوع حجاب چقدر مهم است؟!
❗️تاکید بر حفظ سنگر حجاب ، یکی از بندهای مشترک وصیت نامه اکثر شهدا از شهدای دفاع مقدس تا شهدای امروز از جمله شهید حججی بوده است.
❌ بر خلاف تصور برخی افراد و بسیاری از مسئولان از جمله مسئولان فعلی، موضوع حجاب بسیار بسیار مهم است
⚠️ یکی از کارهایی که دشمن تلاش می کند با جامعه و قشر مذهبی و ارزشی ما بکند این است که حساسیت آنها را راجع به موضوع حجاب کم کند.
🔴 در همه ی سالهای گذشته دشمن هرگز یک لحظه هم از تهاجم علیه حجاب غافل نشده و درحالیکه ما مشغول به اختلافات یا مسائل داخلی و سیاسی بودیم، دشمن مشغول به تهاجم به فرهنگ ما بوده و هست؟!!
⚫️سالهای زیادی است که مسئولان هیچ برنامه ای برای صیانت از این میراث بزرگ فرهنگی و دینی ندارند !!!!
⭕️ رهبر انقلاب اعلام کردند که بدلیل ضعف های دولتها و مسئولان در زمینه اقدامات #فرهنگی، فرمان آتش به اختیار را صادر کردند.
‼️ در زمان جنگ تحمیلی هم دفاع در برابر تهاجم دشمن، برای دولت وقت یعنی دولت بنی صدر چندان مهم نبود و امام از مردم خواستند که برای دفاع به جبهه ها بروند...
⚠️ جنگ سخت تبدیل به جنگ نرم شد و در این جنگ هم بدلیل بی اعتنایی دولتها، رهبر از مردم و افسران جنگ نرم خواستند که وارد عرصه دفاع شوند...
☀️رهبر انقلاب:
آتش به اختیار به معنای «کار فرهنگیِ خودجوش و تمیز» است (#فرهنگی)
👌« #پویش_حجاب_فاطمے » کار فرهنگی خودجوش و تمیز
.
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت هفتاد وسوم 🔶 #هدایت سه شنبه بود. صدای دعای توسل از نماز
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت هفتاد وچهارم
🔶 #ضمانت
خیلی دوست داشتم با مریم به این سفر معنوی بروم. اما مشکل پدر و مادرم بودند. به پدر و مادرم نگفتم كه به سفر زيارتی فرهنگی ميرويم. بلکه گفتم به يك سفر سياحتی كه از طرف مدرسه است ميرويم. اما باز مخالفت كردند.
دو روز قهر كردم و لب به غذا نزدم. ضعف بدنی شديدی پيدا كردم. 28اسفند ساعت سه نيمه شب بود. هیچ روشی برای راضی کردن پدر و مادر به ذهنم نرسید. با خودم گفتم خوب است دعای توسل بخوانم. كتاب دعا را برداشتم و شروع كردم به خواندن. هر چه بيشتر در دعا غرق ميشدم احساس ميكردم حالم بهتر ميشود. نميدانم در كدام قسمت از دعا بود كه خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم در بيابان برهوتی ايستاده ام. دم غروب بود، مردی به طرفم آمد و به من گفت: زهرا، بيا، بيا! بعد ادامه داد: ميخواهم چيزی نشانت بدهم! با تعجب گفتم: آقا ببخشيد من زهرا نيستم، اسم من ژاكلينه ولی هر چه ميگفتم گوشش بدهكار نبود. مرتب مرا زهرا خطاب ميكرد.راه افتادم و به دنبال آن مرد رفتم. در نقطه ای از زمين چاله ای بود، اشاره كرد به آنجا و گفت داخل شو!گفتم اين چاله كوچك است، گفت، دستت را بر زمين بگذار تا داخل شوی.
به خودم جرأت دادم و اين كار را كردم!
آن پايين جای عجيبی بود. يك سالن بزرگ كه از ديوارهای بلند و سفيدش نور آبی رنگی پخش ميشد. آن نور از عكس شهدا بود كه بر ديوارها آويخته بود. انتهای آن عكسها، عكس رهبر انقلاب آقاسيد علی خامنه ای قرار داشت. به
عكسها كه نگاه كردم ميديدم كه انگار با من حرف ميزنند! ولی من چيزی نمی فهميدم. تا اينكه رسيدم به عكس آقا. آقا شروع كرد با من حرف زدن. خوب يادم است كه ايشان گفتند: شهدا يك سوزی داشتند كه همين سوزشان آنها را به مقام شهادت رساند. مانند:
شهيد جهان ّ آرا، همت، باكری، علمدار و...
همين كه آقا اسم شهيد علمدار را آورد؛ پرسيدم ایشان كيست!؟ چون اسم بقيه شهدا را شنيده بودم ولی اسم علمدار به گوشم نخورده بود.
آقا نگاهی به من انداختند و فرمودند: علمدار همانی است كه پيش شما بود. همانی كه ضمانت شما را كرد تا بتوانی به جنوب بيايی.
به يكباره از خواب پريدم. خيلی آشفته بودم. نميدانستم چكار كنم. هنگام صبحانه به پدرم گفتم كه فقط به اين شرط صبحانه ميخورم كه بگذاری به جنوب بروم. او هم شرطی گذاشت و گفت؛ به اين شرط كه بار اول و آخرت
باشد. باورم نميشد. پدرم به همین راحتی قبول کرد! خيلی خوشحال شدم، به مريم زنگ زدم و اين مژده را به او هم دادم.اينگونه بود كه بخاطر شهيد علمدار رفتم برای ثبت نام. موقع ثبت نام وقتی اسم مرا پرسید مکث کردم و گفتم: زهرا، من زهرا علمدار هستم. ّ بالاخره اول فروردين 1378 بعد از نماز مغرب و عشاء با بسيجيها و مريم عازم جنوب شديم. كسی نميدانست كه من مسيحی هستم به جز مريم. در راه به خوابم خيلی فكر كردم. از بچه ها درباره شهيد علمدار پرسيدم، اما كسی چيزی نميدانست. وقتی به
حرم امام خمينی ره رسيديم. در نوارفروشی آنجا متوجه نوارهای مداحی شهيد علمدار شدم. كم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم.
چند نوار مداحی خریدم. در راه هر چه بيشتر نوارهای او را گوش ميدادم بيشتر متوجه ميشدم كه آقا چه فرمودند. در طی چند روزی كه جنوب بوديم. تازه فهميدم اسلام چه دين شيرينی است و چقدر زيباست. وقتی بچه ها نماز جماعت ميخواندند. من كناری مينشستم،
زانوهايم را بغل ميگرفتم و گريه ميكردم. گريه به حال خودم که با آنها از زمين تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خيلی باصفا بود. حس غریبی داشتم. احساس ميكردم خاك شلمچه با من حرف ميزند. با مريم كه آنجا فهمیدم خواهر سه شهيد است، گوشه ای ميرفتيم و شروع به خواندن زيارت عاشورا كردیم. او با سوز عجیبی ميخواند و من گوش ميدادم، انگار در عالم ديگری سير ميكردم. يك لحظه احساس كردم شهدا دور ما جمع شده اند و زيارت عاشورا ميخوانند. منقلب شدم و یکباره از هوش رفتم.
در بيمارستان خرمشهر به هوش آمدم. مرا به كاروان برگرداندند. صبح روز بعد هنگام اذان مسئول كاروان خبر عجيبی داد؛ تازه معنای خواب آن شبم را فهميدم. آن خبر اين بود كه امروز دوباره به شلمچه ميرويم؛ چون قرار است امام خامنه ای به شلمچه بيايند و نماز عيد قربان را به امامت ايشان بخوانيم. از خوشحالی بال درآورده بودم. به همه چيز كه در خواب ديده بودم رسيدم؛ جنوب، شهدا، شلمچه، شهيد علمدار و حالا آقا. چقدر انتظار سخت است، هر لحظه اش برايم به اندازه يك سال ميگذاشت.
از طرفی انتظار شيرين بود؛ زيرا پس از آن، امامم را از نزديك ميديدم. ساعت 30:11 دقيقه بود كه آقا آمدند. همه با اشك چشم به استقبال ايشان رفتيم. بی اختيار گريه ميكردم. باديدنش تمام تشويشها و نگرانيها در دلم به آرامش تبديل شدند.
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت هفتاد وچهارم 🔶 #ضمانت خیلی دوست داشتم با مریم به این سف
وقتی كه ميرفت دوباره همه غمها بر جانم نشست. با رفتنش دلهای ما را با خود برد. ای كاش جای خاك شلمچه بودم. بايد به خودش ببالد از اينكه آقا بر آن قدم گذاشته است. پس از اينكه از جنوب برگشتم تمام شكهايم تبديل به يقين شد. آن موقع بود كه از مريم خواستم راه اسلام آوردن را به من ياد بدهد. او هم خيلی خوشحال
شد. وقتی شهادتين ميگفتم، احساس ميكردم مثل مريم و دوستانش شده ام.
من هم مسلمان شدم.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
✍️وصیت شهدا
🌍ان شاءالله در خط ولايت بمانيد و راه نا تمام مرا ادامه دهيد.ان شاءالله شما هم زندگى دنيوى و اخروى با سعادت داشته باشيد.
👑بدانيد روزگار خود را آرايش به زيور هاى دنيوى مى كند و شما سعى كنيد كه فريب اين زيورهاى دنيوى را نخوريد.
💎مردان رادعوت به حيا و بانوان رادعوت به رعايت حجاب مى كنم كه جامعه سعادتمندشود.
🌷شهید مدافع حرم سید سجاد خلیلی🌷
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید