eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
10.4هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴حالا بعد از اجرای برجام، مردم قضاوت میکنندآنچه رفت #تحریم ها بود یا #توان_هسته_ای و #عزت و #آبروی کشور ◾️26 دی؛ سالگرد اجرای #برجام #خسارت_محض
🛍 🔸اکثرا ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد و آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود وسایل را بمن میداد تا تحویل بدهم 🔹یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو.  🔸کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب  صندق عقب ماشین🚘 را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش👓 را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر🤔رفتم. 🔹از این کارش دو منظور به ذهنم رسید: 1.میخواست را نبیند 2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد💯 و نکشد. 🔸 بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بودم و او را بهتر از هر کسی میشناختم👌مطمئن بودم که میخواست آن خانم او را نشناسد و خجالت نکشد. خیلی حواسش به همه چیز بود. ✍راوی: همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹🍃صلوات
✳️ زندانی در بهشت! 🔻 ...ناگهان چیز عجیبی به چشمم خورد. چیزی شبیه یک قفس بزرگ در لابه‌لای باغ‌های بهشتی که شخصی در آن زندانی بود! من گفتم مادر این چیست؟ زندان در این باغ چه می‌کند؟! مادر گفت: این شخص در دنیا آدم خوبی بود و لایق است اما یک بار به ناحق شخصی را در میان جمع برد. او را این‌طور نگهداری می‌کنند تا آن شخص به این‌جا بیاید و او را حلال کند. ...من و مادرم غرق تماشای نعمت‌های بهشتی بودیم که ناگهان مادرم دستی روی شانه‌ام گذاشت و گفت: پسرم دیگر وقت خداحافظی است. هنوز وقت تو نرسیده که به این‌جا بیایی... 📚 برگرفته از کتاب | حق‌الناس در تجربه‌های نزدیک به مرگ 📖 ص ۸