هدایت شده از شوق پرواز🕊🇮🇷
چند روزی است. فکر و فعالیتم در گیر انتخابات است.
همه فعالیت مجازیم شده دعوت به رأی دادن.
خیلیها آمدن گفتند:
–حالا چقد گیرت می آید؟
با لبخندی جوابشان را میدهم.
اما گاهی وقتها نیش زبانشان برانتر از کارد است، و مجبور چند حرف سینگین بارشان میکنم.
–مگر نمیگویم شهدا معلمان ما هستند؟
شهدا که تمام زندگی خود و خانوادیشان فدای اسلام ومملکت کردند. آیا چیزی گرفتند؟ یا بخاطر پول از همهی دلخوشیهایشان گذشتند؟
بعضیها سکوت میکنند، و بعضیها کل حرف کلام را عوض میکنند و خود را به کوچه علیچپ میزنند.
واقعا #وطن ، #رهبر ، #شهدا این همه داستان و روایت چرا باز هم دل به دروغهای دشمن میدهند؟ تا به یک هموطن یک همخانواده بدهند؟
فهمیدن این چنین آدما برای من سخت است.
خدا عقل داده است، که تحقیق کنیم و #جبهه حق را از باطل تشخیص دهیم.
گول حرفهای مردمانی که سالها گفتند:
–نحن مصلحون(ما اصلاح کنندهایم) را نخوریم.
#خداوند در #قرآن سورهی بقره آیات ۱۰تا۱۲
گفته است:
–در دلهای آنان مرض است. بخاطر دروغهایی که گفتند. هنگامی که به آنان گفته میشود: در زمین فساد نکنید! میگویند: ما فقط اصلاح کنندهایم.
و در آیه ۱۲ میفرمایند:
–آگاه باشید. اینها همان مفسدانند؛ که نمیفهمند.
#آگاه_باشیم
#انتخابات
#رأی_اصلح
#روزنگاشت۸
بدون #لینک و ذکر نام #نویسنده جایز نیست.
نویسنده: موسوی
#شــوق_پرواز
@ShugheParvaz
🍃🌹 ردپای اشک های جامانده بر روی #سنگر #جبهه را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان #شهادت ، چشم هایت روشن می شود به ضریح #عقیله_بنی_هاشم.
🍃 همانجا که یادگاران #جنگ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک #ابوحامد های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید #داریوش_درستی برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان #حضرت_زهرا مهر گمنامی خورده اس
🍃❣ بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و #ترکش بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم #عمه_سادات در جست و جوی شهادت بوده است.
🍃 عاقبت #شهادتنامه اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید #قطعه_۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید.
🍃 آه سردار،#پهلوی_شکافته_ات ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان #منتظر است تا خبری از تو برسد.
🍃 چه خوب شد که #انگشترت جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم #ساربان را گرفت و دل و ایمانش را برد...
✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #داریوش_درستی
📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲
📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵
🕊محل شهادت : حماه سوریه
🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره 11 صلوات🌹
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
#خاطرات_شهدا 💌
یک روز ابراهیم زنگ زد و گفت، ماشینت🚙 رو امروز استفاده می کنی؟ 🤔
گفتم نه همینطوری جلوی در خونه🏡 افتاده!
آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر میگردم.
وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟🤔
گفت مسافر کشی! تعجب کردم، 😳
بعد گفت، بیا با هم بریم چند جا و برگردیم وگفت، اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید، به همراه خودت بیار. بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم،
از پول هایی که به فروشنده می داد، مشخص بود که واقعا رفته مسافر کشی! 🚙
بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایی دادیم. 🍃بعد فهمیدم که اینها خانواده هایی هستند که همسرنشان در #جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگی با مشکل مواجه شده اند.🌱
این ها از کارهای خالصانه ابراهیم بود که این روزها کمتر از آن خبری است..🌷✨
#شهیدابراهیمهادی
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات 💌
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #سیدمحمد_نوریان نجف آبادی، هشتم اردیبهشت 1342، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. به عنوان #بسیجی در #جبهه حضور يافت و سرانجام همزمان با سالروز تولدش در هشتم ارديبهشت 1367، با سمت فرمانده گردان لشگر 8 نجف اشرف در خرمشهر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادرش #سیدمصطفی نيز #شهيد شده است.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_علی_مراد_قجری پنجم مهر ۱۳۴۷، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدیار، #بنا و #کشاورز بود و مادرش گلدسته نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. از سوی #بسیج در #جبهه حضور یافت. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، #شهید شد. مزار او در گلزار شهدای #زادگاهش واقع است.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
✍ #قسمتى_از_وصيّت_نامه_پاسدار_شهید_احمد_قوامی
« #خدايا! از #گناهان_من درگذر و مرگم را شهادت در راهت قرار بده. و شما اى #پدر و #مادرم، من فرزندى نبودم كه در زندگى دستگير شما باشم و از دستورات شما سرپيچى كردم. از شما تقاضا دارم كه #مرا_ببخشيد چرا كه زحمات شبانه روزى شما را به خاطر دارم و اميد است از من راضى باشيد. و تو #اى_همسر_من! آگاه هستى كه امروز حضور من در #جبهه، باعث رنج و مشقّتت خواهد شد؛ فرزندانم شما را اذيّت مى كنند، ديگران #زخم_زبان مى زنند و مشكلات ديگر. مبادا تو را از ياد خدا غافل كند. فقط #صبر_كن و #شكر_خدا را به جا آور كه همه ما در معرض #امتحان_الهى هستيم.»🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹 #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید « #محمود_سمندری» دوم شهریور 1325 در شهرستان خوی دیده به جهان گشود. پدرش علی کاسب بود و مادرش فاطمه نام داشت. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و #دیپلم گرفت. سال 1355 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان #سرتیپ_ارتش در #جبهه حضور یافت و سرانجام در سوم آبان 1362 در سردشت هنگام درگیری با #گروه_های_ضدانقلاب براثر اصابت #گلوله_آرپیجی به #شهادت رسید. 🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹
✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_علی_یار_هاشمی فرزند محمد درسال 1344در روستای آبسرد منطقه شوراب کهمره سرخی در #خانواده_ای_فعال و #دین_دار و #کم_بضاعت به دنیا آمد .
روستای آبسرد آخرین روستای غربی منطقه شوراب از #دور_افتاده_ترین و #فقیر_ترین روستاهای کهمره بود با مردمی #تلاشگر و #زحمتکش .
علی یار هاشمی دوران کودکی خود در روستای آبسردگذراند .دوره پنج ساله ابتدایی را در همان جا به پایان رساند. برای ادامه تحصیل در امتحان ورودی مدرسه راهنمایی آب باریک امتحان داد وقبول شد. سه سال راهنمایی در ان مدرسه به پایان رساند. پس از اتمام دوره راهنمایی در دبیرستان شهید بهشتی شیراز مشغول به تحصیل شد.
شهید هاشمی دردوران تحصیلاتش #دانش_آموزی_کوشا و #مستعدی بود. هیچ وقت روحیه مذهبی که داشت از دست نداد و همواره #رهرو_خط_حق و #حقیقت بودعلاقه زیادی به ورزش داشت،ودررشته کاراته مشغول به فعالیت ورزشی شد.
درسال 1361به قصد دفاع از وطن و آرمانهایش عازم #جبهه جنوب شد.ودر آزاد سازی خرمشهر شرکت کردو مجروح گردید.
یکی از انگشتان دست چپش قطع شد . #خستگی_ناپذیر و #بی_باک تا پای جان خود را برای شهادت آماده کرده بود می دانست که باید رفت اما اینجا جای رشادت و نترسی بود و مهم نبود که چه اتفاقی خواهد افتاد و چنین سرنوشتی برای خود رقم خواهد زد.
مدتی به مرخصی آمد اما …
علی یار هاشمی تا دیگر #همسنگرانش و #برادرانش در جبهه بودند آرام نمی گرفت .در پایه سوم دبیرستان #رشته_ریاضی_فیزیک مشغلول تحصیل بود که دوباره در سال 1362عازم جبهه گردید. مدتی در جبهه بود که نامه ای به خانواده اش نوشت در پشت نامه آدرس فرستنده چنین نوشته بود:م
#زندگینامه_سردار_شهید_علی_محمدی_پور
حاج علی محمدی پور سال 1338 در روستای دقوق اباد بخش نوق در ۷۵ کیلومتری شهر #رفسنجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در سه قریه شروع کرد. اما به علت دوری راه و مشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند سپس به همراه دوستش به یزد آمد. به زودی علی به مطالعه جدی #کتابهای_مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکت مردم در سالهای 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست. شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیادی از #فعالیتهای_سیاسی و #مسلحانه علی در سال های انقلاب دارند. علی بعد از انقلاب عازم کردستان وسپس جبهه های جنگ جنوب شد از آن زمان تا آخر عمر پر برکتش همواره در #جبهه بود. سال 1361 به جبهه اعزام و در عملیاتهای متعددی شرکت کرد. ایشان در سال 63 در عملیات بدر #فرمانده_گروهان بود وسپس جانشین فرمانده گردان شد و تا عملیات والفجر 8 در این مسئولیت ماند. وی در تاریخ 1365/10/19 در حالی که فرمانده گردان 412لشکر41ثارالله را عهده دار بود، در منطقه #شلمچه به #شهادت رسید.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهدا
https://eitaa.com/seadamaar
اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
✍فدای ام لیلاهای دیار علویان که علی اکبرهای رشیدشان را راهی جبهه های نبرد کردند و در کربلای ایران شلمچه در خون خود غلطیدند و هم نشین اباعبدلله الحسین(ع) شدند...
.
🔹عکس : #مازندران_#اعزام نیرو #سال ۱۳۶۵_ #مادر در کنار علی اکبر خود آخرین #عکس #یادگاری را میگیرد و #پسرش را راهی #جبهه ها میکند و 9 سال بعد استخوان هایش را #تحویل میگیرد( شهید علی اکبر احمدیان وسطی کلایی)
#عاقبتتان_شهدایی
🌹 #شهید عباس امانی ( #آمل) #شهادت : ۲۵ #شهریور ۱۳۶۵_جزیره مینو __فرزند آخر #خانواده بود.سر کوره کار میکرد.هفده #سالگی رفت #جبهه.#نوزده سالگی هم #بشهادت رسید.تو وصیتنامه ش نوشت :
.
📩 خدایا مرا بسوزان؛ همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان.خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم.خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم،خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن.خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم...خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#اَللّهُمَّارْزُقْنیتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلک
https://eitaa.com/seedammar
⭕️ سال 62 یا 63 بچههای #سپاه که دم درب #ریاست_جمهوری بودند گفتند یک پیرزنی از #اراک آمده و میگوید من حضرت #آقا را میخواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید #مادر! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای #جبهه. من رفتم خدمت حضرت آقا و عرض کردم این طور شده است. گفتند سریع بگویید بیاید داخل. رفتم او را آوردم داخل. یک زیلو، یک سجادة نماز، یک #انگشتر یا #النگو - در حدّ همین چند قلم بود که - به حضرت آقا داد و گفت من دیگر امیدی به زنده بودن ندارم. همینها را دارم از مال دنیا و آمدم اینها را از طریق شما به جبههها بدهم و به این وسیله دِین خودم را ادا کرده باشم.
.
حالتی در آقا به وجود آمده بود که اصلاً وصفناپذیر بود. عظمت این زن را میدید که از اراک راه افتاده آمده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبههها میدهد. او بعد مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفت و تشکر کردند. بعد از اینکه آن پیرزن رفت، آقا یکی از کارمندان دفتر را صدا کردند و گفتند بروید آدرسش را بگیرد و در حدّ ممکن نیازهای اولیهاش را برطرف کنید. آن سجاده را آقا تا زمانی که در ریاست جمهوری بودند به عنوان سجادة خودشان حفظ کردند. البته چندین برابر پول آن را آقا به حساب جبهه واریز کردند، یعنی در واقع آن را خریدند. بعد فرمودند که بقیهاش هم در موزه باید باشد.🇮🇷
.
#خاطره