eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت یک و نیم شب با #شهیدهمت از خط مقدم به دوڪوهه آمدیم. آن جا ما با حضور چند نفر از دوستان، جلسه‌ای داشتیم. قبل از شروع جلسه به یکی از بچه‌ها گفتم: ما شام نخورده‌ایم.🙂 او چند دقیقه‌ای از #حاج‌همت اجازه خواست و به مقر رفت☝️ و بعد از مدتی با دو ظرف باقالی پلو و قوطی کنسرو ماهی بازگشت. #حاج‌همت وقتی خواست شام را بخورد به آن دوستمان گفت: «بچه‌ها شام چی داشتند؟» او گفت: همین غذا را، آنها هم باقالی پلو خوردند. #حاجی گفت: «تن ماهی هم؟». گفت: کنسرو تن ماهی را فردا ناهار به آنها می‌دهیم.☹️ #حاجی هم قوطی کنسرو را کنار گذاشت و فقط باقالی پلو خورد و گفت: دوست ندارم غذای من با #بسیجی‌ها فرق داشته باشد. #بسیجےها رو خیــــلےدوستـــ داشت
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
😅 😂 ✅ 💌 « ده نفر بودیم. ، ، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در بود. کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از پرسیدم: اینا کین؟ گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند. چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، به راننده گفت: «نگه دار!» پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه اند و افسر درجه دار!😮 هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨 با سروصدای ما و ماشین فراری، هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕 صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫 مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، ها شروع به تیراندازی کردند. هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂 ✍ به مناسبت ایام تیرماه ۱۳۶۱ 📄 📔 با اختصار از کتاب به روایت سردار جعفر جهروتی
💔😔 در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد چیزی کم از بهشت ندارد، هوای تو …! قیصر امین پور ❤️🌱 🆔 @seedammar
سندروم پست بی قرار رئیسی😐 آخرین تلاش مهرعلی‌زاده برای تخریب آقای رئیسی!
ما دلبسته‌یِ کسانی شدیم که اهل رفتن بودند! «فَهوَ فی عِیشَته راضیَّة» 🌸
وَ زَمان چـه بــی ࢪحمانـه نَبودنت ࢪا بـه ࢪخ مــی کِشــد... 💔
وَ زَمان چـه بــی ࢪحمانـه نَبودنت ࢪا بـه ࢪخ مــی کِشــد... 💔