eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
#یک_برادر_یک_معلم ... 🔰روایتی زیبا از دوست و همکار سید دلها شهيد مدافع حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی از #دزفول 🔗تصویر را ملاحظه کنید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
مراسم اولین سالگرد شهادت شهید مدافع وطن پاسدار شهید حسین ولایتی فر سخنران:حجت الاسلام حاج احمد پناهیان مداح:کربلایی رضا غیاثی دوشنبه ۱ مهرماه ساعت ٢٠:٣٠ #خوزستان #دزفول
شاید حرمت خوݧ شهیداݧ از "ثاراللہ" بودݧ حسیݧ است.. و چہ معاملہ زیبائے! ڪــہ تو پاســدار دیــݧ خــدا، و خدا پاســدار حرمت خوݧ تو باشد... 📸شهید مدافع حرم 🗓 شهادت ۲ آبان ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 📽 به یاد شهید مدافع حرم #عادل_سعد از #دزفول 💥ببینید و انتشار دهید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان #گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#سالگرد_شهادت 📸شهید مدافع حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی از #دزفول 🏴 آخرین #شعر سید مجتبی ✍🏻 روایتی مربوط به چند روز قبل از اعزام سید مجتبی به سوریه ⭕ #نوحه خوانی ام در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به پایان رسیده بود و داشتم از مسجد میرفتم بیرون که چشمم افتاد به سیدمجتبی. صدایش کردم و گفتم: «سیدمجتبی! چه خبرا! یه مدته نیستت!» بلافاصله آمد و با هم سلام و احوال‌پرسی کردیم. گفت: «حاجی اتفاقاً یه شعر خوبی نوشتم، میخوام بدم خدمتت!» دست کرد توی جیبش و کاغذی را بیرون آورد و داد دستم. 📖 کاغذ را از دستش گرفتم. شعر را با خط خودش نوشته بود. اول نگاهم را به تیتر نوحه دوختم. «افتاده بین من و تو جدایی! مولا حسینم کجایی کجایی!» نگاهش کردم و گفتم: «خب آهنگش رو برام بخون!» آرام خندید و گفت: «دیگه خودت میدونی آهنگشو حاجی!» گفتم: «نه میخوام خودت برام بخونی!» 🌷 کناری ایستادیم و خیلی محجوب و آرام شروع کرد به خواندن سبک نوحه. تیتر و یکی از بندهای نوحه را خواند و دوباره کاغذ را به سمتم گرفت و گفت: «اما حاجی دیگه این شاید آخرین شعر باشه!» گفتم: «یعنی چی این آخرین شعره!» گفت: «حالا دیگه!» و مثل همیشه سرش را انداخت پایین و دیگر حرفی نزد. 📕منبع: کتاب «سید زنده است» 🗓 شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🔰همسر شهید مدافع حرم از بعضیا رو نمیشه تو کلمات جا داد یا نمیشه فقط با کلمه ها توصیف کرد! اونایی که علی اقارو میشناسن و دیدن قطعا تا اسمش بیاد یاد اون تبسم و لبخند همیشگی و معروفش می افتن. خیلی مهربون و خوش برخورد بودن. طوری که اگه من یکم به هم ریخته باشم یک نگاه از اون کافی باشه برای اروم شدنم. بشدت از غیبت و بدگویی بیزار بودن در طول زندگی با ایشون حتی یک روز ندیدم بخوان از کسی گلگی کنن و این اجازه رو به منم نمیدادن. هیچوقت ناراحتیشو به زبون نمیورد! خستگی و سختی کارش از توجهش به من و بچه ها کم نکرد، و همیشه حواسش به ما بود. بعضی وقتا اونقدر محکم و قوی میدیدمش که یادم میرفت چقدر داره برای هدف و ارمان هاش سختی میکشه. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽به یاد شهید مدافع حرم چهارمین شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۳ خرداد ۹۵ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید مدافع حرم 👈این بزرگ‌مرد با حضور در سوریه در نبرد با دشمنان اسلام در سال ۱۳۹۴ در شهر های نبل و الزهرا به درجه جانبازی رسید. این جوانمرد اهل پس از چندین سال مقاومت و بردباری در برابر درد و جراحات وارده شده، در فراق دوستان شهیدش به فیض شهادت نائل گردید. 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔
🔹روغنی کردن قبر شهدا گمنام🔹 ‌ هرکس به زیارت قبور شهدا گمنام شهیدآباد میرفت روی قبور آب می ریخت به طوری که در اثر خشک شدن آب ها روی قبور جای آب ها معلوم بود و چهره ناخوشایندی از قبور درست کرده بود. یه شب تو شهیدآباد بودم شهیدعلیرضا حاجیوندقیاسی با یکی دیگه از دوستان رو دیدم در حال شستن قبور بودن بهشون گفتم دیگه آب نریزین اینقدر آب ریختن سنگ ها چهره ناخوشی دارن گذشت چند شب بعد باز علیرضا رو با همون دوستمون شهدا گمنام دیدم علیرضا داشت به قبور پارچه می کشید خیال کردم بازم شستنشون گفتم وجدانن دیگه نشورینشون علیرضا گفت نشستیم از اون شب که گفتی هر شب میام سنگ ها رو با قبور چرب میکنیم تا این حالتی که پیدا کردن و جای آب از رو سنگ ها پاک بشه. راوی:دوست شهید ‌ 📸شهید مدافع حرم ♥️🕊 تاریخ تولد : ١٣۶۴/٧/١ تاریخ شهادت : ١٣٩۴/١١/١٣ محل تولد : محل شهادت : عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا – سوریه محل مزار شهید : شهید آباد دزفول 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
💢صحبتهایی شنیدیی از مادر شهید علیرضا حاجیوند قیاسی: علیرضا هفتمین فرزندم بودند. ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود. هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود. در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من، پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند. علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد. گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت، با لبخندش ما را متوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و “چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت: چشم. حتی گاهی به او میگفتم: زود نگو چشم. اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۲ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
‌💢با هجوم دشمنان تکفیری به سوریه رفت و پس از رشادت ها و دلیرمردی های فراوان در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم در آخرین روز ماموریت خویش در تاریخ ۱۹ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ در عملیات تسخیر ارتفاعات طاموره در شمال شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا که به تازگی آزاد شده بودند  هنگامی که شاهد کمین سنگین تکفیری ها بود به دل تکفیری ها زد و پس از پاک سازی سنگرهای آنان در بالای تپه ندای تکبیر الله اکبر حاج حسین از پشت بیسیم طنین انداز شد که به دلیل آتش سنگین دشمن تکفیری پشتیبانی نیروهای خودی از وی میسر نشد و در دل نیروهای تکفیری در بالای تپه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در منطقه ماند. ‌ 📸شهید مدافع حرم جاوالاثر ‌ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
آقا علیرضا زمانی که سوریه بود کارش دیده‌بانی بود و تو این حرفه ماهر بود ولی همیشه دوست داشت بیشتر فعالیت کنه و حتی گاهی تو اون شبای سرد زمستون شهر حلب وقتی هم رزمش خسته بود و نمیتونست نگهبانی بده، علیرضا با اشتیاق به جاش می‌ایستاد و تا صبح نگهبانی میداد و هر موقع هرکاری دیگران از عهده اش برنمیومدن یا خسته بودن رو علیرضا با روحیه و که داشت به جای اونا وظیفشونو انجام میداد ... راوی: هم رزم شهید 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻یکی دو روز اصلا از او خبری نبود، با او تماس گرفتم اما گوشی اش را خاموش کرده بود روز سوم خودش تماس گرفت گفت: بخاطر تصادف در بیمارستان بستری بوده ام و بخاطر اینکه کسی را به زحمت نیندازم گوشی ام را خاموش کرده ام. بعد از نماز مغرب رفتم خانه شان، در اتاق پذیرایی با پای گچ گرفته دراز کشیده بود از او پرسیدم: چه شده؟! گفت: با موتور داشتم میرفتم که یکدفعه پیرزنی سر راهم ظاهر شد، بخاطر اینکه با او برخورد نکنم فرمان موتور را به سمت بلوار منحرف کردم و زانویم محکم با بلوار برخورد کرد. بنده ی خدا خیلی درد داشت تا اینکه بعد از چند ماه عمل جراحی کرد و خاطرم هست تا یکی دو سال مشکلاتی در دویدن و بلندکردن اجسام سنگین داشت. اکنون که این خاطره را بیان میکنم یاد این جمله ی قشنگ میافتم که "تا آدم در زندگی اش شهید نشود، در جبهه شهید نمیشود" راوی: دوست شهید 🎥شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
▪️کربلای ما، حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سوریه است. 🔻اوایل محرم سال۱۳۹۴ بود، روزهای پنجم یا ششم محرم. باهم رفتیم پلیس+۱۰ برای درخواست صدور گذرنامه کاربر ثبت کننده درخواست مرتب از ما تمجید میکرد و میگفت: مرحبا، مرحبا، احسنت، چه جوان های نجیب و دل پاکی که قبل از آمده اند بگیرند و عازم کربلای معلی بشوند، التماس دعا دارم ازتون.... در پاسخ این صحبت ها علیرضا آرام و درگوشی به من گفت: حواست باشه برادر، کربلای ما امسال سلام الله علیها هست، تا حرم در خطره من شرمنده ی اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام هستم که به زیارتش بروم، زیاد توجهی به صحبت های این افراد نکن. لذا علیرضا در ایام اربعین به نرفت ولی کربلایی واقعی در سوریه شد و برای همیشه مهمان سفره علیه السلام شد. 🔖راوی دوست شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻روز وقتی که با بچه های هیئت سرگرم پذیرایی از دسته جات عزاداری بودیم وسط هیت زنجیر زنان چهره‌ای آشنا دیدم باورم نمی شد که خودش باشد اما نزدیکتر که رسیدم خودش بود با شال عزا چشمانش را بسته بود و با چشم دل راه میرفت بغلش کردم و گفتم امین جان چشمانت؟ خندید و گفت "کلنا عباسک یازینب" و رفت بعد از شهادتش فهمیدم که درسوریه جایشان گذاشته بود کنار حرم عمه‌ی سادات 📸 شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
▪️ مراسم یادبود سالگرد شهادت شهید مدافع حرم، 🗓جمعه شب ساعت ۲۰ در جوار مزار مطهر شهید گلزار شهیدآباد 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
داوود داشت به دنیا می اومد از اومدیم دنبال بیمارستان میگشتم. پرس و جو که کردیم ، گفتند : " تنها یه بیمارستان مناسب توی این منطقه است ، بیمارستان حضرت زهرا سلام الله " تا حاجی اسم بی بی رو شنید طوری گفت یــا زهـرا که فکر کردم اتفاقی افتاده ، ولی خودش گفت: " اسم همسرم زهراست ، توی عملیات فتح المبین مجروح شدم با رمز یا زهرا سلام الله ، حالا هم که تولّد بچم تو بیمارستان حضرت زهراست . " حاجی راست میگفت ، همه زندگیش گره خورده بود به حضرت زهرا سلام الله، پیکرش هم شد مهمون همیشگی بهشت زهرا سلام الله. 🕊🌹 🌹 #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| تیر خلاص |• 📺 قطعه‌ای از آخرین سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحسن شفیعی(ره) در خصوص 💠 گرامیداشت حماسه مردم ، ، و در ۲۷ دی ۱۳۵۷ _______________
🔻میگفت: «حسین بدجوری بیتاب بود. قرار به سینه نداشت. میگفت: سید! دری باز شده است برای شهادت! هشت سال دنبالش بودیم که راهمان بدهند برویم آن طرف که نشد. من باید بروم. نمی خواهم این بار جا بمانم! خیلی دلتنگ بچه ها هستم!» وقتی خواست برود گفت: سید! من میروم و آن قدر میمانم تا شهید شوم! کوله بار را انداخت روی شانه اش و رفت.... برایم عجیب و غریب نبود دل کندن و رفتنش و پشت پا زدنش به دنیایی که سال ها پیش دل کنده بود از آن! آن دل بی قرار و آن آتشفشان فروخفته باید روزی جوشش و غلیان میکرد و به قول سید مرتضی آوینی: «حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموخته است و راه کربلا می شناسد و چگونه از جان نگذرد، آنکس که می داند جان بهای دیدار است...» 📸شهید مدافع حرم جاوالاثر 🗓شهادت ۱۹ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
◾️پدر شهید مدافع حرم از شهدای مدافع حرم شهرستان پایتخت مقاومت ایران دعوت حق را لبیک گفت و میهمان فرزند شهیدش شد. ‌ زنده‌‌یاد حسن حاجیوند قیاسی علیرضا حاجیوند قیاسی از شهدای مدافع حرم شهرستان که از بهمن‌ماه سال ۹۴ داغ فرزند را بر دل داشت امروز دوشنبه‌ هجدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۴۰۲ پس از قریب به هشت سال به وصال فرزند نائل شد. ‌ شهید ‌به‌ همراه دیگر رزمندگان جبهه مقاومت در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا سوریه شرکت کرد و در روز ۱۳ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۴ شهد شیرین شهادت را نوشید که سومین شهید مدافع حرم دزفول لقب گرفت. ‌ 📿 شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🌹چهارم خرداد روز ، روز ملی مقاومت و پایداری را به همه ی مردم خون گرم دزفولی تبریک وتهنیت عرض میکنم. ♻️پ.ن:چهارم خردادسالروز مقاومت مردم دزفول برابر موشک باران عراق درجنگ تحمیلی است که موجب شد این روز،روزملی و پایداری در تقویم رسمی کشور ثبت و دزفول به عنوان پایتخت مقاومت ایران نامگذاری شود .
خدایا متشکرم که ما را درخانوادهای به دنیا آوردی. یاریمان کن تا اقتدار حسین علیه‌السلام را ادامه دهیم و دعای ما فقط عاقبت به خیری و بودن در رکاب حضرت صاحب الزمان عجل الله میباشد. خدایا در برما سخت نگیر، به حق حضرت سلام الله علیها ما زنده به‌آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست امین منوچهری پور ۹۸/۶/۱۵ قسمتی از دست نوشته کوتاه جانباز شهید مدافع حرم در دفتر خاطرات مسجد صاحب الزمان جنوبی(عج)_شهرستان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
◾️کارمند بود و برای رفتن به باید مرخصی می‌گرفت. به اندازه‌ی یک دوره‌ی حضور در سوریه هم که مرخصی طلب نداشت؛ بنابراین باید پیگیر مرخصی بدون حقوق میشد. گفتم: «سید! تو که مرخصی نداری! اوضاع رو هم که خودت بهتر میدونی! اگر بفهمن که یکی دو ماه می‌خوای بری مرخصی، بلافاصله اخراجت میکنن!» صورتش را برگرداند و نگاهی به من انداخت و لبخند زد. لبخندی که شیرینی‌اش را با تمام وجود حس کردم. گفت: «محمد! دنیا خیلی کوچیکتر از اینه که آدم پابندش بشه! کُلِّ این دانشگاه واسه خودشون!» ✍🏻 راوی: محمد باقر امین راد (دوست) 📚 منبع : کتاب «سید زنده است» 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿 شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
◾️نقل از همسر شهید مدافع حرم امیرعلی هیودی 👈چند بار اسم می‌نوشت و هر بار به او می‌گفتن آماده باش و او بسیار خوشحال ذوق زده می‌شد و خدا را شکر می‌کرد ولی هر بار اعزامش به تعویق می‌افتاد. یک روز به او تماس گرفتم و امیر گفت باز کنسل شد من از این بابت خوشحال شدم که امیر متوجه این موضوع شد و با ناراحتی گفت شما راضی نیستی که من نمی‌توانم بروم. نزدیک اذان بود در حال آماده شدن برای نماز بودم که زیر لب گفتم خدایا راضیم به رضای خودت. بالاخره آن روزی که قرار بود به سوریه برود فرار رسید. من هم شوخی کردم باز امیر رفتنت از آن رفتن هاس. نه این بار دیگر رفتنی هستم. حتی علاقه شدید او به یسنا دخترمان هم مانع رفتن‌اش نشد همیشه می‌گفت جانم و خانواده‌ای نثار امام حسین علیه‌السلام. مدام به یسنا می‌گفت دعا کن بابا شهید بشود. ساعات آخر بدرقه، از زیر قرآن که ردش کردم گفت برای آخرین بار این پله ها را با هم برویم... ارادات بسیار خاصی هم به امام حسین علیه‌السلام و حضرت ابوالفضل سلام‌الله‌علیه داشت زمانی که نامشان را به زبان می‌آورد اشک می‌ریخت. همیشه می‌گفت تنها آرزوم این است که چشمم به بین الحرمین به خورد و شهید بشوم. 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۲ آبان ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم
نگاهی به تک تک بچه ها انداخت و لبخندی زد و گفت: مگه آدم یه آرزو بیشتر میتونه داشته باشه؟ اینجا بود که خودم هم کنجکاو شدم برای دانستن آرزویش! سید ادامه داد: آرزو یکی بیشتر نمیتونه باشه ! اونم شهادته! آرزوی من شهادته! فقط شهادت! 🎤راوی:حجه الاسلام سید علی رکنی زاده 📖منبع:کتاب"سید زنده است" 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۶ آذر ۹۴ 📿 شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان