eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
140 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
فرقی نداشت توی پایگاه‌های عراقی باشه یا سوریه و لبنان، شب به شب با پدر و مادرش تماس میگرفت و از پشت تلفن حال و احوالشون رو می پرسید. هربار که زنگ میزد سیم کارتش رو عوض میکرد، و حواسش به امنیت قضیه هم بود که کسی نتونه ردش رو بزنه و تماساش رو کنترل کنه. گاهی پدر و مادر پیرش به همین صدایی که می‌دونستند فرسنگ‌ها ازشون دورتره دل خوش میشدن و در حقش دعا می‌کردن. 👤 حجت الاسلام عسکری(امام جمعه رفسنجان) ◼️◾️▫️◾️◼️
۶ دی ۱۴۰۰
🔻نقل از مادر شهید مدافع حرم پسرم هر روز به من می‌گفت: مادر کن در راه هدفی که می روم شهید شوم. به او می گفتم: مادر، بچه هایت کوچک هستند، همسرت گناه دارد. اوایل مستقیم خواسته‌اش را مطرح می‌کرد. نزدیک زمان شهادت که شد رویه‌اش را عوض کرد و می‌گفت؛ مادر حاجت خیلی مهمی دارم برایم دعا کن. این شد که یک شب حوالی ساعت دو از خواب بیدار شدم و به حضرت ابوالفضل سلام الله علیه توسل کردم و به ایشان گفتم یا حضرت ابوالفضل حاجت احسان را بده، بدون اینکه از خواسته پسرم خبر داشته باشم این را گفتم و خوابیدم که بعد خبر آوردند سحرگاه همان روز احسان به شهادت رسید. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
۹ تیر ۱۴۰۱
استان فارس🌹 ‌ : علے : استــاد نهج البلاغه : عیـــدغدیر : عیــدغدیر : عیــدغدیر 🌷🌸🌷🌸 مراسم مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما ؟ گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز گرفتے؟؟ گفـت روزه ی نذره؟😳 گفتم: چه نذرے؟ گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستم را به بلند کردم. گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به برسان... غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔 🌷 :ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
۲۸ تیر ۱۴۰۱
استان فارس🌹 ‌ : علے : استــاد نهج البلاغه : عیـــدغدیر : عیــدغدیر : عیــدغدیر 🌷🌸🌷🌸 مراسم مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما ؟ گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز گرفتے؟؟ گفـت روزه ی نذره؟😳 گفتم: چه نذرے؟ گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستم را به بلند کردم. گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به برسان... غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔 🌷 شهداےفارس ﻣﺤﻞ_ﺩﻓﻦ:ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ یﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ ❣❣❣❣❣
۲۹ تیر ۱۴۰۱
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 به طور یقین در امر فرج آن حضرت، موثر است، اما نه اینکه فقط لقلقه زبان باشد! انتظار و فرج امام زمان (عج)، با اذیت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! 💚
۲۹ مهر ۱۴۰۱
🔻ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. می‌گفت رفاقت با خدا دلچسب‌ترین رفاقت‌ها است. همیشه به من می‌گفت وقت و با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است. دعا‌های خودش معنوی بود و رزق شهادت را می‌طلبید. دو سال آخر زندگی‌اش عجیب با خدا راز و نیاز می‌کرد. نیمه‌های شب نماز‌های شبش را با نور شمع می‌خواند. عاشق بود. شب زنده‌داری‌های او برایم بسیار شیرین بود. با خدا در آن نیمه‌های شب و گفتن‌هایش و تأکیدش بر هرگز از یادم نخواهد رفت. تنها وصیتش هم به من این بود که نمازت را اول وقت بخوان همه چیز حل است. خیلی اخلاص داشت. آخرهای رفتنش بود، به او گفتم ایوب جان عزیزم تو همه چی را به من واگذار کردی، حتی بچه‌هایت را. گفت معامله من با خدا سر چیز دیگری است. 👈نقل از همسر شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🌷آن شب آسمان شوری در من ایجاد کرده بود. نماز مغرب را تازه به پایان برده بودم و داشتم می‌خواندم. عمران و همسنگرانش پیش چشمم بودند. از جان و دل دعایشان می کردم. به دلم برات شده بود امروز و فرداست که خواهد آمد و دیداری تازه خواهیم کرد. نوعی حالت بی قراری از هجرانش در وجودم رخنه کرده بود، طوری که تپش قلبم حالت عادی خود را از دست داده بود. باور کنید در همین اثنا، زنگ خانه به صدا در آمد، خیلی نگران و دلواپس به سوی در شتافتم. صدای پایم را که شنید، در را باز نکرده، فهماند که اوست. در را باز کردم و دیدم چهره خسته از رنج سفر، جلوه مهر و عاطفه معنوی یافته و مفهوم کلام بی‌تکلف عشق فرزند و مادری را تفسیر می کند. کنار حوض آبی به سر و رویش زد و بعد از آن از دوستانش پرسیدم و . دیر وقت بود. صبح خیلی زود پیش از هر چیز آماده می شد که به برود. از من نیز خواست که در کنارش باشم. سر راه از گل فروشی، دسته گلی تهیه کرد و رفتیم سر . بیشتر یارانش آنجا آرمیده بودند. حین ، می گریست و حالت خاصی داشت. می گفت: «مادر اینها هستند. خوشا به حالشان! آرزو می کنم همراهشان باشم. یقین می دانم خداوند را برآورده خواهد کرد. پس از ، گریه و زاری نکنید. شاید چنان باشد که پیکرم به دست شما نرسد. در آن صورت به عزاداری و مویه شما نیز نیاز ندارم. سر قبر هر شهیدی فاتحه خواندید، مطمئن باشید به من خواهد رسید.» تصور کنید که در آن ، من اما چه شور و حالی داشتم. زیرگذر خاطرات حرکت شتاب انگیز یافته بود و لحظ
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی ✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ 🔻از بيستم شعبان تا آخر ماه مبارک رمضان مناسب است كه يک اربعين دعای عهد را بخواند و ملتزم باشد. 🔸 اين، يک نوع استقرار در محبت و ولايت می‌آورد. بعد از نماز صبح دعای عهد را انسان چهل روز ادامه بدهد. 🔹 اين ديگر می‌ماند. بعد هم اگر برايش ملكه شد، ادامه بدهد؛ ولی از هجدهم [نوزدهم] یا بیستم ماه شعبان تا آخر ماه رمضان چهل روز بدون فاصله می توان دعای عهد را ادامه داد. ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
۵ آبان ۱۴۰۲
۱۵ دی ۱۴۰۲
👌 🌷 آیت الله بهــجت (ره): راه خلاص از منحصر است به درخلوت برای فرج ولـی‌عصــر نه دعــای همــیشگـے و لقلقـہ‌زبان بلڪه دعای باخلـوص‌ و صــدق نیّــت و همـــراه با تـــوبـه.
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
👈ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. می‌گفت رفاقت با خدا دلچسب‌ترین رفاقت‌ها است. همیشه به من می‌گفت وقت و با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است. دعا‌های خودش معنوی بود و رزق شهادت را می‌طلبید. دو سال آخر زندگی‌اش عجیب با خدا راز و نیاز می‌کرد. نیمه‌های شب نماز‌های شبش را با نور شمع می‌خواند. عاشق بود. شب زنده‌داری‌های او برایم بسیار شیرین بود. با خدا در آن نیمه‌های شب و گفتن‌هایش و تأکیدش بر هرگز از یادم نخواهد رفت. تنها وصیتش هم به من این بود که نمازت را اول وقت بخوان همه چیز حل است. خیلی اخلاص داشت. آخرهای رفتنش بود، به او گفتم ایوب جان عزیزم تو همه چی را به من واگذار کردی، حتی بچه‌هایت را. گفت معامله من با خدا سر چیز دیگری است. 👈نقل از همسر شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
۱۷ آذر ۱۴۰۳