#شهیدآنه🕊
#پدرموشکی
#سردارشهیدحسن_تهرانی_مقدم🌷
پدرم شبها معمولاً دیر به خانه میآمد و من هم بیدار میماندم تا از راه برسد. گاه ساعت از نیمهشب میگذشت که میرسید.
از صبح سر کار بود، اما وقتی میآمد، انگار همهی خستگیها و دغدغههای کار را پشت در خانه میگذاشت.
من همیشه فکر میکردم پدرم دو شخصیت و دو جلد دارد؛ کسی که سر کار میرود و کسی که با تمام انرژی و قوا به خانه میآید.
سر کار که بود، خسته و گرسنه میشد. بیشتر وقتها پیتزا میخرید که بخورد، اما هیچوقت دلش نمیآمد که به آن دست بزند. همانطور سالم و دستنخورده، میآوردش خانه و با ما غذای خانگی میخورد. پیتزا هم روزی خواهرم میشد برای فردای مدرسه.
🎤راوی: فرزند شهید
#سالگرد_شهادت🌷🕊