#شهیدآنه🕊
#شهیدمحمد سليماني🌷
من و محمد دوران سربازى هم خدمتى بوديم. محمد شب هايش را با خواندن نماز و قرآن سحر مى كرد.
مثل رزمنده هاى شب هاى عمليات هميشه در حال عبادت بود.
هميشه بهش مى گفتم: محمد تو ديگه كى هستى؟!چرا اين همه شب زنده دارى؟!
يك شب در حال نگهباني بود. يك دستش اسلحه و دست ديگرش قرآن. طورى خودش راخسته كرد كه سر پست با همين حالت خوابش برد. فرمانده از راه رسيد محمد رادر اين حالت ديد اما به او چيزي نگفت.
در صورتى كه اگر هر يك از ما بوديم تنبيه مى شديم.محمد محبوبيّت خاصى در دل همه داشت.
🎤راوی: مهدي شاهرودى
📚: شب زنده داري/ص٨