eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8.9هزار ویدیو
138 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸✨🌸✨ جـــــاي شـــــُهـــدا خــــالــــیــ جــاے "" خــالــے ڪــه تــوے وصــیــت نــامــه خــطــاب بــه همــســرش نــوشــتــ: "اگر نــصــیــبــم شــد مــنــتــظــرت مــیــمــانــمــ.. ((جــایــ"" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: درزمــان بــه ڪــســے مــیــگــویــنــد ڪــه مــنــتــظــر بــاشــد...😔😭)) جــایــ"" خــالــے ڪــه خــانــمــش مــیــگــفــتــ: همــیــشهبــه شــوخــے بــهش مــیــگــفــتــم اگــه بــدون مــا بــرے گــوشــتــو مــیــبــرمــ.. اماوقــتــے جــنــازه رو اوردن دیــدم ڪــه اصــلــا ســرے در ڪــار نــیــســتــ...😔 جــاے "" خــالــے ڪــه همــســرش گــفــتــ: لــبــاســهایــخــونــے همــســرم را گــذاشــتــه بــودنــد داخــل یــڪ ڪــیــســه پــلــاســتــیــڪــ.. روزســوم ڪــه خــانــه خــلــوت تــر شــد رفــتــم ڪــیــســه را آوردمــ... خــونــهم اگــر بــمــانــد بــوے مــردار مــیــگــیــرد.بــا احــتــیــاط گــره اش را بــاز ڪــردم و لــبــاســها را آوردم بــیــرونــ.. بــویــعــطــر پــیــچــیــد تــوے خــانــه... عــطرگــل مــحــمــدیــ. بــویــعــطــرے ڪــه حــســن مــیــزد.. جــاے "" خــالــے ڪــه مــیــگــفــتــ: بــرایــبــهتــریــن دوســتــان خــود دعــاے شــهادت ڪــنــیــد اے شــُهدا بــراے مــــا حــمــدے بــخــوانــیــد ڪــه شــُمــا زنــــده ایــــد و مــــا مـــُـرده ...!شــهادت یــڪ لــبــاس تــڪ ســایــز اســتــ هر وقــت و هر زمــان انــدازه ات را بــه لــبــاس شــهادت رســانــدیــ، هرجــا بــاشــے بــا شــهادت از دنــیــا مــیــرویــ...😔 "" . شــهدارا یــاد ڪــنــیــم بــا یــڪ صــلــواتــ @seedammar
🔰آستان ملکوتی امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، توسل به آقا پیدا می کرد و می گفت: 🔰باید بروم و از مولایم اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... 🔰زمانیکه به مشهد مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای طولانی را در حرم به مناجات و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن الائمه التیام می بخشید.... 🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به محضر امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... 🔰امام نگاهی به پرونده انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... 🔰ماجرای خوابم را برای حاج حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت: 🔰جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید #شهید_حسن_آبشناسان🌷🌷 #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
🌱🌱🌱 آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد،حسن نامه ای به او نوشت:" اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد،بجنگد؛نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد". در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی ، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد! 🌱🌱🌱  🌹