✨💞#عاشقانه_های_شهدایے 💞✨
♦️●هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل❣ منو به دست بیاره، گوشه #سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز🌼 درست میکرد.
♦️منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه #قلبی با گل رز درست کنم....✅
♦️●یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
♦️ روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح 🌤شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.#آشپزیشم خوب بود.
♦️گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
♦️●بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه #قلب با گل رز🌻 درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
🍃🌹صلوات
🍃🌷#خاطرات_شهدا
🌿به حدی به #حضرت_ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد
از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده. او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
🌿در شبِ قبل از عملیات عهدنامهای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید میشوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین میرود جز #صورتم، میخواهم صورتم برای مادرم سالم بماند»🖤💙
🌿یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی میشود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی میبیند.
🌿در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب میآوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود.
🌿انگشتری که در دستش بود #وصیت کرده بود این انگشتر را به #پسرم بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز #تاسوعا با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید🕊🕋
#شهید_محمدحسین_میردوستی
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹