هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع 🔶قسمت شصت 🔶 #صلوات_پنجم با جمعی از همکاران پاسدار سوار بر
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶قسمت شصت و یک
🔶 #صالح_هست
از اینکه گفته می شود عبد الصالح در میهمانی های خانوادگی و گعدههای طبیعت گردی فامیل، محور امور قرار می گرفت و نمی گذاشت کسی دست به سیاه وسفید بزند، حرف درستی است. واقعا وقتی می خواستیم دست جمعیبه جنگل ودشت برویم وغذایی بخوریم، خیال من راحت بود که صالح هست ونمی گذارد چیزی کم وکسر باقی بماند. او در محل کارش هم اینگونه بود وبی اعتنا به درجه ومقام نظامی اش یک تنه می دوید و به کارها سر سامان می داد.
این مطلب را همه همکارانش بارها شهادت داده اند.
سرهنگ نادری فرمانده پادگان آموزشی کرمانشاه می گفت: عبد الصالح نمی گذاشت کاری روی زمین بماند وقبل از آنکه به او حرفی بزنیم خودش بلند می شد و کارها را انجام می داد.
حتی مواقعی که خودمان مشغول کاری بودیم مثل آماده کردن غذا وپذیرایی از نیروها،باز هم صالح می آمد وکار رااز دست ما می گرفت و خودش انجام میداد.
صالح اگر این طور دنبال کار وخدمت می دوید، برای خود شیرینی و جلب رضایت فرماندهانش نبود.
وقتی فرماندهانش او را برای تصدی مسئولیتی انتخاب می کردند صالح به بهانه ای شانه خالی می کرد ودیگران را جلو می فرستاد. اصلا دنبال پیشرفت اداری ورشد سازمانی نبود.
یک بار به من گفت: اگر بخواهم مسئولیتی را به عهده بگیرم وپشت میز بنشینم.، دیگر زمین گیر شده وممکن است از اعزام به ماموریت های نظامی و حضور در میدان های تقابل با دشمن باز بمانم. این طوری ممکن است راه شهادتم بسته بماند وتوفیق جهاد رو در رو با دشمن از من سلب شود.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱