eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.2هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
💝🕊💝🕊💝🕊💝 می خواست خانه راعوض کند, ولی می گفت :(زیر بار قرض و وام نمی روم️) حتی به این فکر افتاده بود پژویی را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی 🏍عوض کند. وقتی دید پولش نمی رسد بی خیال شد. محدودیت مالی نداشتم . وقتی حقوق می گرفت, مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزینش بر می داشت و کارت 💳را می داد به من. قبول نمی کردم,می گفت: (تو منی, من توام, فرقی نمی کنه) البته من بیشتر دوست داشتم از جیب پدرم خرج کنم ودلم نمی آمد ازپول او خرید کنم. از وضیعت حقوق سپاه خبر داشتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی ها ایراد می گرفتند که به فکر جمع کردن نیست وشمّ اقتصادی ندارد اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی پولی به مشکل بخوریم . از وضیعت اقتصادی اش با خبربودم. برای همین قید بعضی از تقاضاها را می زدم برای جشن تولد وسالگرد ازدواج💞 واین مراسم رسمی نمی گرفتیم. اما بین خودمان شاد😌 بودیم. سرمان می رفت, هیئتمان نمی رفت: رایه العباس چیذر, دعای کمیل حاج منصور درشاه عبدالعظیم(علیه السلام), غروب 🌅جمعه ها هم می رفتیم طرف خیابان پیروزی, هیئت گودال قتلگاه. حتی تنظیم می کردیم شب های🌃 عید در هیئتی که برنامه دارد. سالمان را تحویل کنیم. به غیر از روضه هایی که اتفاقی به تورمان می خورد, این سه تا هیئت را مقید بودیم👌 حاج منصور ارضی را خیلی دوست داشت. تا اسمش می آمد می گفت: (اعلی الله مقامه و عظُم شانه) رد خور نداشت شب های جمعه نرویم شاه عبدالعظیم《علیه السلام》برنامه ی ثابت هفتگی مان بود حاج منصور آنجا دوسه ساعت⌚️ قبل از نماز صبح , دعای کمیل می خواند. نماز صبح🌄 که می خواندیم و می رفتیم که پاچه بخوریم. به قول خودش:(کَلپچ بزنیم) تا قبل از ازدواج , به کله پاچه لب نزده بودم کل خانواده می نشستند وبه به و چه چه می کردند. فایده ای نداشت دیگ کله پاچه راکه بار می گذاشتند,عق می زدم واز بویش حالم بد می شد. تا همه ی ظرف هایش را نمی شستند, به حالت طبیعی بر نمی گشتم😶 دوسه هفته می رفتم و فقط تما شایش می کردم. چنان با ولع با انگشتانش , نان ترید آبگوشت را به دهان می کشید که انگار از قحطی بر گشته با اصرارش حاضر شدم یک لقمه امتحان کنم. مزه اش که رفت زیر زبانم , کله پاچه خور حرفه ای شدم. به هرکس می گفتم کله پاچه خوردم , باور نمی کرد می گفت: (تو?تو😳 با اون همه ادا واطوار?) قبل از ازدواج خیلی پاستوریزه بودم. همه چیز باید تمییز می بود. سرم می رفت دهن زده ی کسی را نمی خوردم. بعد از ازدواج به خاطر حشر ونشر با محمد حسین خیلی تغییر کردم. کله پاچه که به سبد غذایی ام اضافه شد هیچ ,دهنی او را هم می خوردم. 📚 @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه🌙 #قسمت_پانزدهم همین طور که اشڪ میریختم و با خدا مناجات میڪر
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌙 احمـ🌹ـدآقادرسنین نوجوانے الگوے ڪاملے ازاخلاق ورفتاراسلامے شد. هرڪارے ڪه میڪرد یقینا دردستورات دینے به آن تاڪیدشده بود.👌 یڪے ازویژگی هاے خاص ایشان احترام فوق العاده به پدرومادرش بود😍.به طورے ڪه هربار مادرش وارد اتاق میشد ایشان حتما به احترام مادر از جابلند میشد.🌺🍃 این احترام تاجایے ادامه داشت ڪه یڪ باردیدم احمـ🌹ـدآقا به مسجدآمده وناراحت هست!😔 باتعجب ازعلت ناراحتے اوسوال ڪردم. گفت:هربارڪه مادرم وارد اتاق میشد جلوے پایش بلند مے شدم.تااینڪه امروز مادرم به من اعتراض ڪرد ڪه چرا این ڪار را مے ڪنے؟من ازاین همه احترام گذاشتن تو اذیت مے شوم و... ✨✨✨ احمـ🌹ـد به صله رحم بسیار اهمیت مے داد.وقتے دفترخاطرات اورا ورق مےزنیم بازندگے یک انسان عادے مواجه مے شویم،مثلا درجایے آورده: "امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم بعد به خانه آمدم ورفتم نان خریدم وبعد ڪمے استراحت ڪردم.مسجدرفتم ومشغول مطالعه شدم و..." درمسجد هم ڪه بود همین روند ادامه داشت.ظاهر زندگے او بسیارعادے بود. ✨✨✨ احمـ🌹ـدآقا ادب را از استادخود،آیت الحق حاج آقا حق شناس فراگرفته بود.🕊 همیشه درسلام ڪردم پیشقدم بود.حتے درمقابل بچه هاے ڪوچڪ. هیچ گاه ندیدم ڪه احمـ🌹ـد در کوچه وخیابان چیزے بخورد.مے ترسید ڪسی ڪه ندارد و مشڪل مالے داردببیند وناراحت شود.🌺🍃 احمـ🌹ـدآقا هرچه پول توجیبی ازپدرش میگرفت یاهرچه ڪه ڪار ڪرده بودرا خرج دیگران مے ڪرد.به خصوص ڪسانے ڪه میدانست مشکل مالے دارند.❣️ یاعلی ✨✨✨ شهید ابراهیم هادی 🕊🕊🕊