eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.4هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
. #معرفی_شهیده #آذر_عیسایی #شهیده_آذربایجان . #شهیده_آذر_عیسایی #نام: آذر #نام_خانوادگي: عیسایی #نام_پدر: ابوالفتح #شماره_شناسنامه: 656 #محل_صدور: میانه #تاريخ_تولد: 15 آذر 1337 #تاريخ_شهادت: 1365/11/12 #شغل: آموزگار #محل_شهادت: آذربايجان شرقي - ميانه- دبیرستان دخترانه زینبیه #زندگینامه: شهیده آذر عیسایی در 15 آذر ماه سال 1337 در شهر میانه دیده به جهان گشود . چون در آذرماه به دنیا آمده بود نامش را آذر گذاشتند .تا با آتش جهل و نادانی عده ای ناآگاه بسوزد و به دنیای خویش روشنایی بخشد . دختری بود مهربان و با گذشت . تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از مدتی ازدواج نموده و از ثمره آن یک دختر به یادگار مانده است . در سال 1360 به استخدام آموزش و پرورش در آمد تا در خدمت مدرسه و علم باشد . تازه داشت به تدریج تجربه کار را کسب می کرد که یکباره خفاشان خون آشام و دژخیمان بزدل با هواپیما های خویش به مدرسه زینبیه میانه حمله ور شده و آنجا را به خاک و خون کشیدند . . او نیز در میان عده کثیری از دانش آموزان در 12 بهمن ماه سال 65 به شهادت رسید
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_س #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #تاریخ_تولد :۶۸/۲/۴ #تاریخ_شهادت :۹۴/۹/۴ #محل_شهادت:حلب_سوریـہ #مزار:گلزار شهداے قزوین
. گر حوریان به صف و پای در رکاب آیند ز من نَبُوَد اعتنا، چو دلبرم که در بر هست . 💔 🌹 . عهد_کردم تا آخر عمرم دو رکعت نماز برای بی بی حضرت زهرا به نیت شهادت بخوانم راز نماز شب و شهادت مانند مادرش زهرا بی مزار شد. یکی از خصوصیت های بارز اخلاقی شهید مهدی ثامنی راد این بود که بسیار خوش اخلاق و مردم دار بود ایشون همیشه به مستمندان مخصوصا یتیم ها خیلی کمک میکردن و خودشون برای بچه یتیم ها کمک مالی جمع میکردن آنها را در تابستان میبردن اردوهای زیارتی از جمله مشهد و قم به همه کمک میکردن. همیشه لبخند بر چهره داشتن وقتی دختر گلشون بدنیا اومدن ولیمه دخترشون را بین فقرا و یتیم ها پخش کردن ، آقا مهدی تو منطقه سوریه هم توجه ویژه ای به یتیمان داشت. . راد 💔 :۱۳۹۴/۱۱/۲۲ :سوریه_جنوب حلب 🌹
#شهید_مدافع_حرم #مهندس_شهید #سید_مصطفی_موسوی #متولدسال۷۴ #ولادت: تهران #شهادت: پنج شنبه۲۱آبان۹۴ شب اول صفر #محل_شهادت: العیس حلب سوریه #نحوه_شهادت: شلیک توپ جنگی 23 و ترکش بر قسمت های گلو، قلب و پهلو،چانه و پیشانی #سمت: بسیجی گردان فاتحین #سن: ۱۹ ساله تک پسر دانشجوی رشته مهندسی مکانیک . شهید سید مصطفی موسوی، جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم که در سن 20 سالگی، به عنوان بسیجی تکاور به سوریه اعزام شد و در روز بیست و یکم آبان سال 1394، در شهر حلب سوریه به شهادت رسید
#شهید_اردیبهشتی کربلایی صادق عدالت اکبری #شهیدزینبی #صادق_عدالت(کمیل) #تاریخ_تولد : 1367/2/2 #محل_تولد: تبریز #تاریخ_شهادت : 1395/2/4 #سن_شهادت : 28سالگی #محل_شهادت : جنوب غرب حلب #روحمان_بایادشان_شاد🌹 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#معرفی_شهید #شهید_محمد_حسن_فایده . ◈ ولادت: ۱۳۳۸ ◈ شهادت :۱۳۶۲ ↶ مسئولیت:قائم مقام فرمانده تیپ یکم لشکر5نصر #محل_شهادت:والفجر . #گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
°•|🌿🌹 #شهید_محمدتقی_سالخورده #مدافع_حرم #ولادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱ #محل_تولد : نکا - مازندران #شهادت : ۱۳۹۵/۱/۲۱ #محل_شهادت : خان‌طومان - سوریه 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #وصیت_شهید_به_دخترش 🌸 زینب جان؛ امیدوارم در زندگیت به فکر آخرت هم باشی، یعنی هم زندگی کنی برای این دنیا و هم زندگی کنی برای آخرت.. 🌸 اطرافیان (دوستان،جامعه و...) تأثیر زیادی بر روش زندگی و حالات اخلاق و رفتار آدم میگذارند سعی کن تأثیر منفی نگیری، سعی کن آدم خوبی باشی و تأثیر مثبت بر دیگران بگذاری، نگو چون فلانی دارد این جوری رفتار میکند یا این جوری لباس میپوشد من هم بپوشم و .. 🌸 تو خوب باش تو حجاب داشته باش بگذار دیگران از تو تأثیر بگیرند.. بگذار دیگران مثل تو باشند. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌙 «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها رو برای نماز صبح صدا می کرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آن‌ها را ماساژ بدهد❗️ بعد از اینکه همه بیدار می شدند آماده نماز می شدیم. سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد. بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت: خوابیدن در بین الطلوعین است. بیایید صبحانه بخوریم. ما در آن روزها 《صبحانه فانوسی》 می خوردیم. صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود. وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم. آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم. فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند. ☆☆☆ توی سنگر نشسته بودیم. یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄️💥 گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد. مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف می‌زد یکباره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا‼️ هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️ احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️ این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️ چرا داد زد⁉️ یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥 همه خوابیدند روی زمین❗️ وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️ یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم. یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم. فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد: برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری. احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد. همین که کنار من قرار گرفت گفت: من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. من جای دیگری است❗️ چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم: برادر نیّری، ندیده بودم این‌قدر شاد باشی⁉️ گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما این‌جا توانستم این کتاب رو پیدا کنم. بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود. ✨✨✨ شهید ابراهیم
وصیت شهید در جمع رفقاشون... مدیون شهدایید اگه ولایت فقیه رو تنها بگذارید. اقا غریب و تنها هستن... ایشون فوق العاده به بیت المال حساس بودن... اهل اصفهان... فرمانده پایگاه... گوش به فرمان و دستور حضرت اقا بودن به شدت.. و فوق العاده امر به معروف داشتن از خوبیاشون بخوام بگم خیلیه... اصلا نمیدونم کدوما بگم.. ما همراه ایشون چند ماه قبل از اعزامشون به سوریه هییت مدافعان حرم رو راه اندازی کردیم.. حضور همیشگی داشتن تو هییت.. فوق العاده امر به معروف داشتن... و همیشه همه رو دعوت به نماز اول وقت میکردن.... 🌷 : حلب سوریه : ۱۳۵۹/۶/۲۹ :۱۳۹۴/۸/۲ ‍‌