eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
10.4هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
مغز متفکر لشکر ۲۵ کربلا مازندران #شهید_محمود_رادمهر #خانطومان را که تحویل گرفتیم، تکفیری ها چند بار حمله ور شدند که آن را از چنگمان درآورند یک بار خیلی شدید حمله کردند و نزدیک هم بود، موفقیت هایی به دست آورند... با هدایت هایی که #محمود روی آتشبارها انجام داده بود و رشادت هایی که نیروهای ما به خرج دادند، موفق نشدند و با دادن تلفات زیادی عقب نشستند بعد از این ماجرا، محمود سریع رفت سراغ نقاطی که دشمن از آنجا وارد شده بود ‌نقاطی که نیروی کمکی برایش رسیده بود، نقاطی که اجرای آتش از آنجا صورت گرفته بود و خلاصه، تمام نقاطی که باعث موفقیت دشمن می‌شد را مختصات یابی کرد بعدش با #توپخانه هماهنگ شد و یکی، دو بار آتش ریخت روی آن نقاط و ثبتیهای تمام نقاط را گرفت... وقتی برگشت، می گفت: دیگر خیالم راحت است و آماده آماده ایم... . در تک بعدی دشمن، دیگر بیکارترین نیروهای ما پیاده هایی بودند که داخل خط بودند محمود با گراهایی که می داد به اندازه چند گردان اثرگذار بود ‌او بر اساس مختصات قبلی که ثبت کرده بود چنان آتش ها را روی سر دشمن هدایت کرده بود که توانسته بود شالوده آنها را از هم بپاشد.
هدایت شده از همسفر شهدا
🌸‌همه رزمندگان چفیه می‌انداختند گردنشان الا #محمود😳 🌺یک #شال_سیاه داشت که همیشه گردنش بود. 🌼می گفت: عزادار #امام_حسین علیه السلام بودن #محرم و #صفر نمی شناسد! ما همیشه #عزادار حسینیم ...😭 ‌ 💠"کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا" 🌷 #شهید_محمود_رادمهر
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 با سلام و ادب☘🌼 تا حالا فکر کردی با 🌷 آشنا بشی🤔 اونم 🌷 که امام خامنه ای در وصفش فرمودند: 🍀" موقع انقلاب شاگرد ما بود، ولی حالت استاد ما شد."🍀🤔 در این کانال همه آمده اند تا با 🌷آشنا بشوند و با 🕊 به 🕊 برسند. اگر 🕊 را قبول کردید حضورتان در جمع رهروان 🌷 افتخار ماست.... 🌺لطفا کانال رو به دوستانتان معرفی کنید🌺 🦋👇🦋👇🦋👇🦋 https://eitaa.com/joinchat/3522756631C7aeb78f9ac 🦋✨🦋✨🦋✨🦋
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷 #مثل_شهدا #یاد_یاران #سردار_رشید_اسلام #شهید_محمود_کاوه یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم . اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه . کم مانده بود سکته کنم سر #محمود شکسته بود و داشت #خون می آمد . با خودم گفتم : الان است که یک برخورد #ناجوری با من بکند . چون خودم را بی #تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم . او یک #دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو #زخم_سرش و بعد از سالن رفت بیرون . این برخورد از #صد تا توگوشی برایم سخت تر بود . در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه #حرفی بزن همانطور که #می_خندید گفت : مگه چی شده؟ گفتم : من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی #نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که #خونها را پاک می کرد ، گفت : این جا کردستانه ، از این #خونها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست . چنان مرا #شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت #بمیر ، می مردم . #روحش_شاد #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
*﷽* درمکتب شهادت درمحضرشهدا آن روزی که تکفیری ها می خواستند را از چنگ ما درآورند و حـــمله شدیدی کردند، مـــی شنیدم که پشت بی سیم فریـــاد میـزد: ؟ ؟! ‌امروز اول ماه رجب هست! بشتابیدبه سوی دشمن! خدا شما را صدا می زند! ندا فرستاده است! خدا امروز فرشتگانش را به زمین فرستاده است! ‌ رجزهایش همه را به گریه شوق انداخته بود. چنان شور و حمـــاسه ای درنــیروها ایجاد شده بود که همه سر از پا نـشناخته به سمت خط هجوم می بردند... 📚: کتاب شهیـــد عزیـــز مجموعه خاطرات شهید رادمهر به روایت هـــمرزم شهیـــد. ‌ 🕊سال (۹۵) ماه رجب بود که شهدای خان‌طومان و شهید رادمهر به فیض شهادت نائل شدند ...🌷 ‌یادعزیزشان با صلوات🌷