هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌷 شهید حجه الاسلام مصطفی ردانی پور🌷
❣️ ماشین آمده بود دم در دنبالش. پوتین هایش راواکس زده بودم.
ساکش را بسته بودم. تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود.
تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک می کردم. مادرش آمد.
گریه می کرد – مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه.
علی آقا گوشه ی حیاط گریه می کرد. خودش هم گریه ش گرفته بود.
دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت:
« دلم می خواد دختر خوبی برای مادرم باشی.»
دستم را کشید، برد گوشه ی حیاط . گفت «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتم برسون.
وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میوفته گردن تو.»
پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود،
تقسیم کرده بود . هر پاکت برای یک خانواده ی شهید.❣️
🔅 روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار🔅
#سالگرد_شهادت
#پانزده_مرداد
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها