eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
10.3هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢منافق احمقی است که خود ازحماقت خود خبر ندارد ‼️الا انَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکنْ لایعْلَمونَ(۱۲بقره) قرآن با کلمه «الا» مسلمانان را آگاه می‌سازد و می‌فرماید: آگاه باشید که سفیه آنانند(منافقین)، و چنان در تاریکی فکر فرو رفته‌اند که خودشان هم نمی‌دانند‼️ ما دو جور جهل داریم: جهل بسیط و جهل مرکب. 🔻«جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نمی‌داند ولی خودش هم می‌داند که نمی‌داند» 👈این‏گونه جهل زود برطرف می‌شود، زیرا وقتی انسان چیزی را نداند، و بداند که نمی‌داند، در مقام دانایی آن برمی‌آید و یا لااقل به حرف دیگران گوش می‌دهد که اگر حقیقت است بپذیرد. 🔻ولی «جهل مرکب آن است که انسان نمی‌داند ولی نمی‌داند که نمی‌داند» 👈 این‏گونه جهل علاج‏ناپذیر است، چون غرور نمی‌گذارد جهل برطرف شود؛ ‼️در آیه دیگر به صراحت اعلام میشود که منافقان خود را گول میزنند؛ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ به‌خیال خودشان(منافقان)، می‌خواهند خدا و مؤمنان را گول بزنند؛ ولی بی‌آنکه بفهمند، دارند خودشان را گول می‌زنند!(۹بقره) ‼️ ✍ بوعلی سینا در کتاب‏ اشارات‏ جمله‌ای دارد و به طوری که یادم می‌آید می‌گوید: «ایاک وَ فَطانَةً بَتْراءَ» بترس از زرنگی ابتر، یعنی از زرنگی ناقص و نیمه زرنگی. منظور این است که انسان خوب است👇 یا ساده باشد و یا عاقل و فهمیده کامل. آدمهای ساده خودشان هم معمولًا می‌فهمند که ساده هستند ولی افراد نیم زرنگ که در بعضی موارد زرنگ هستند خیال می‌کنند خیلی زرنگند و همواره کارهای خود را خردمندانه می‌دانند. این‏گونه افراد احمق‏ترین مردم و گرفتارترین آنها هستند جلد۲ 〰〰💯〰〰
حاج امیر عباسیشبایی که میگن زائر تو زهراست کربلا.mp3
زمان: حجم: 6.3M
🔹تو شبای جمعه 🔹عاشقی چه زیباست 🔹کربلا 🔹شبایی که میگن 🔹زائر تو زهراست 🔹بیقرارمو میگم این شبا 🔹کاشکی قسمتم بشه کربلا 🔹حالا که من از حرم دورم 🔹درمونم صبره، آخه محبورم 🎤حاج امیر عباسی 🌹صلی‌الله علیک یااباعبدالله 🌹 #شب_جمعه 🌹شب زیارتی ارباب 🌹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
شب جمعه که می خواند.... اشک همه را در می آورد بلند می شد راه می افتاد توی بیابان پای برهنه روی رملها می دوید گریه می کرد و را صدا می زد بچه ها هم دنبالش زار می زدند می افتاد بی هوش می شد به هوش که می آمد می خندید جان می گرفت دوباره بلند میشد می دوید ضجه می زد... صبح که می شد می خواند... یابن الحسن می گفت... ناله هایش تمامی نداشت... اشک بچه ها هم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ابراهیم_هادی #هادی_ذوالفقاری #یوسف_فدایی_نژاد #حسین_معز_غلامی #حامد_بافنده #سید_مهدی_حسینی #وحید_فرهنگی_والا #سعید_کمالی_کفراتی #سید_عمار_موسوی #.... شبه جمعه با ذکر صلواتی اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
? دلایل عقلی حجاب از گفته های آیت الله سید ابوالحسن مهدوی: 🔸عدم تداخل آزادی فردی با آزادی اجتماعی #پویش_حجاب_فاطمے
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💝🕊💝🕊💝🕊💝 #قصه_دلبری #قسمت_۳۶ کم می خوابید. من هم شب ها بیدار بودم. اگر می دانستم مثلاً برای کاری ر
۳۷ می خواستم بگوییم نرو. نیازی به قهر ودعوا نبود☹️ می توانستم با زبان خوش از رفتن منصرفش کنم. باز حرف های آقای پناهیان تسکینم می داد. می گفت:( مادری تنها پسرش می خواسته بره جبهه. به زور راهی میشه . وقتی پسرش دفعه اول بر می گردد , دیگه اجازه نمیده اعزام بشه. یه روز که این پسره میره برای خرید نون, ماشین 🚗می زنه بهش و کشته میشه😲) این نکته آقای پناهیان در گوشم بود. با خودم می گفتم : ( اگه پیمونه ی عمرش پر شده بشه ویا مریضی یا تصادف واینها بره, من مانع هستم از اول قول دادم مانع نشم) وقتی از سوریه برمی گشت بهش می گفتم: ( حاجی گیر ینوف شدی هم لیاقت شهادت را پیدا نکردی) در جوابم فقط می خندید این اواخر دوتا پلاک می انداخت گردنش. می گفتم: ( فکر می کنی اگه دو تا پلاک بندازی , زودتر شهید🌷 میشی؟😏) میلی به شهادتش نداشتم , بیشتر قصد سر به سر گذاشتنش را داشتم🙊 می گفت: ( با با این پلاکا هر کدوم مال یه ماموریته!) تمام مدت ماموریتش, خانه ی🏚 پدرم بودم و آن ها باید اخم و تخم هایم را به جان می خریدند. دلم 💝جای دیگر پر بود, سر اونها غُر می زدم. مثل بچه ها که بهانه ی مادرشان را می گیرند. احساس دلتنگی 💔می کردم. پدرم از بیرون زنگ 📞می زد خانه که ( اگه کسی چیزی نیاز داره, براش بخرم) بعد می گفت: ( گوشی رو بدین مرجان) وقتی آروم می پرسید سفارشی چیزی نداری, می گفتم:(همه چی دارم. فقط محمد حسین اینجا نیست اگه می تونی اون رو برام بیار!) نه که بخوام خودم را لوس کنم. جدی می گفتم. پدرم می خندید و دلداری ام می داد. بعدها که پدر و مادرم در لفافه معترض شدند که ( یا زمانای ماموریتت رو کمتر کن. یا دست همسرت رو بگیر وبا خودت ببر☹️) خیلی خونسرد گفت: ( با نرفتنم مشکلی ندارم. ولی اون وقت شما می تونید جواب حضرت زهرا《 سلام الله علیها》 رو بدین?) پدرم ساکت شد. مادرم هم نتوانست خودش را کنترل کند و زد زیر گریه. شرایطی نبود که مرا همراه خودش ببرد. به قول خودش, در آن بیابان مرا کجا می برد البته هر وقت از آنجا پیام می فرستاد یا تماس 📞 می گرفت , می گفت: ( تنها مشکل اینجا, نبود توئه) همه ی سختیا رو می شه تحمل کرد .الا دوری تو) نمی دانم به دلیل وضیعت کاری بود یا چیزهای دیگر. ولی هر دفعه تاکید می کرد ( کسی از ارتباطمون بو نبره) فقط مادرم خبر داشت.
اَللهــمَ عَجِــــل لِـولیـِڪَ الــفَـرج🌸🌱 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَهـــادتَ فِـــے سَبیــلِڪ☘ اَللهــمَ الـرزُقـــنا زیـارَتـــَ الحُسَیــــن🥀 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَــفاعَـــةَ الـحُسَیـــــن🌹🍃 الهــــــے آمیـــــن❤️ رفقـا قبــل خــواب وضـــو یـادمـــوݩ نــره🦋 شبتـــــــوݩ مهــــــدوے🌙