اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی وفات شهادت گونهیِ حضرت سکینه سلام اللّه علیها
بابا چقدر روضه برایِ تو خواندهام
ماندم چه شد که بعدِ تو من زنده ماندهام ؟!
یادم نمیرود که در آن عصرِ هولناک
پیشِ دو پایِ اسبِ تو افتادهام به خاک
طعمِ نوازشِ پدریات چشیدهام
خون رویِ یالِ اسبِ وفادار دیدهام
بر رویِ نیزه دیده سرت نوحههایِ ما
مکشوفه بوده روضهیِ اُنظُر رُئوُسَناٰ
رفتی و شعله در حرمت پا گذاشته
شلّاقها به رویِ تنم جا گذاشته
بر رویِ نیزه طُرِّهیِ مویِ سرِ تو سوخت
روبند و روسری و پَرِ دخترِ تو سوخت
با دستِ بسته پایِ برهنه به پایِ سر
با قاتلِ عمو و پدر رفتهام سفر
در شام و کوفه روضهیِ گودال پا گرفت
سیلی رسید و گوشِ رقیّه هوا گرفت
باور نکن ولی به سراغِ من آمدند
باور نکن ولی به سکینه لگد زدند
خاکیست چادرِ نوهیِ فاطمه هنوز
چشمِ امیدِ من به سویِ علقمه هنوز
شاید عمو بیاید و آرامتر شوم
با شاهزاده اکبرِ تو همسفر شوم
شاید زبان گرفت گلِ دامنِ رباب
یکبار وقتِ تشنه شدن گفت آب آب
دادم به سینه وعده که دلشاد میشود
قاسم به پیشِ چشمِ تو داماد میشود
ذکرِ لبِ سکینه شده بیکفن حسین
عَجِّل علیٰ ظُهوُرِکَ یابنَالحسن حسین
#مثنوی #وفات_شهادت_گونه #حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk110