eitaa logo
🌟سیرسلوک تاخدا🌟
6.7هزار دنبال‌کننده
38.9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
177 فایل
⛔هرگونه کپی برداری از کانال کاملا آزاد و بدون اشکال شرعی میباشد درانتشار مطالب مذهبی کانال کوتاهی نکنید،هدف ما ترویج فرهنگ مهدویت میباشد. #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
♥🕊 🕊 . . . . . 🌻 . . آن شب علاوه بر پشہ و گرما ، دشمن هم لج ڪرده و نامنظم روے مقر خمپاره میریخت وقت خواب شد ، همہ توے سنگر میخوابیدیم ربع ساعتے گذشت ، حاج مجید گفت :من با این پشہ و گرما خوابم نمے بره میرم بیرون پشت تویوتا میخوابم! یڪ پتو برداشت و رفت بیرون سنگر چند دقیقه نگذشته صداے انفجار و خمپاره آمد ، بیرون دویدیم ، حاج مجید راحت پشت ماشین خوابیده بود گفتم حاج مجید بیخیال شو ، یہ بلایے سرت میاد ، من نمیتونم جواب پس بدم بیا داخل ، گفت نہ نگران نباش اینجا براے من اتفاقے نمیافتہ، سهم من جاے دیگہ و زمان دیگہ ست بعد هم راحت در بادے ڪہ مے وزید پشت ماشین خوابید، تا صبح هر خمپاره اے ڪہ مے آمد و دلم میریخت و از سنگر بیرون میدویدم اما حاج مجید راحت خوابیده بود ، اصلا این خمپاره ها را حساب نمیڪرد،صبح چند تا ترڪش بہ بدنہ ماشین نشستہ بود اما حاج مجید با آن اطمینان خودش راحت خواب خودش را ڪرد . . |🖇• |🍃• . 🕊🕌🚩 ♥🕊 @seiro_solook_ta_khoda
♥🕊 🕊 . . . . . 🌻 . . آن شب علاوه بر پشہ و گرما ، دشمن هم لج ڪرده و نامنظم روے مقر خمپاره میریخت وقت خواب شد ، همہ توے سنگر میخوابیدیم ربع ساعتے گذشت ، حاج مجید گفت :من با این پشہ و گرما خوابم نمے بره میرم بیرون پشت تویوتا میخوابم! یڪ پتو برداشت و رفت بیرون سنگر چند دقیقه نگذشته صداے انفجار و خمپاره آمد ، بیرون دویدیم ، حاج مجید راحت پشت ماشین خوابیده بود گفتم حاج مجید بیخیال شو ، یہ بلایے سرت میاد ، من نمیتونم جواب پس بدم بیا داخل ، گفت نہ نگران نباش اینجا براے من اتفاقے نمیافتہ، سهم من جاے دیگہ و زمان دیگہ ست بعد هم راحت در بادے ڪہ مے وزید پشت ماشین خوابید، تا صبح هر خمپاره اے ڪہ مے آمد و دلم میریخت و از سنگر بیرون میدویدم اما حاج مجید راحت خوابیده بود ، اصلا این خمپاره ها را حساب نمیڪرد،صبح چند تا ترڪش بہ بدنہ ماشین نشستہ بود اما حاج مجید با آن اطمینان خودش راحت خواب خودش را ڪرد . . |🖇• |🍃• . 🕊🕌🚩 ♥🕊 @seiro_solook_ta_khoda
♥🕊 🕊 . . . . . 🌻 . . آن شب علاوه بر پشہ و گرما ، دشمن هم لج ڪرده و نامنظم روے مقر خمپاره میریخت وقت خواب شد ، همہ توے سنگر میخوابیدیم ربع ساعتے گذشت ، حاج مجید گفت :من با این پشہ و گرما خوابم نمے بره میرم بیرون پشت تویوتا میخوابم! یڪ پتو برداشت و رفت بیرون سنگر چند دقیقه نگذشته صداے انفجار و خمپاره آمد ، بیرون دویدیم ، حاج مجید راحت پشت ماشین خوابیده بود گفتم حاج مجید بیخیال شو ، یہ بلایے سرت میاد ، من نمیتونم جواب پس بدم بیا داخل ، گفت نہ نگران نباش اینجا براے من اتفاقے نمیافتہ، سهم من جاے دیگہ و زمان دیگہ ست بعد هم راحت در بادے ڪہ مے وزید پشت ماشین خوابید، تا صبح هر خمپاره اے ڪہ مے آمد و دلم میریخت و از سنگر بیرون میدویدم اما حاج مجید راحت خوابیده بود ، اصلا این خمپاره ها را حساب نمیڪرد،صبح چند تا ترڪش بہ بدنہ ماشین نشستہ بود اما حاج مجید با آن اطمینان خودش راحت خواب خودش را ڪرد . . |🖇• |🍃• . 🕊🕌🚩 ♥🕊 @seiro_solook_ta_khoda
♥🕊 🕊 . . . . . 🌻 . . آن شب علاوه بر پشہ و گرما ، دشمن هم لج ڪرده و نامنظم روے مقر خمپاره میریخت وقت خواب شد ، همہ توے سنگر میخوابیدیم ربع ساعتے گذشت ، حاج مجید گفت :من با این پشہ و گرما خوابم نمے بره میرم بیرون پشت تویوتا میخوابم! یڪ پتو برداشت و رفت بیرون سنگر چند دقیقه نگذشته صداے انفجار و خمپاره آمد ، بیرون دویدیم ، حاج مجید راحت پشت ماشین خوابیده بود گفتم حاج مجید بیخیال شو ، یہ بلایے سرت میاد ، من نمیتونم جواب پس بدم بیا داخل ، گفت نہ نگران نباش اینجا براے من اتفاقے نمیافتہ، سهم من جاے دیگہ و زمان دیگہ ست بعد هم راحت در بادے ڪہ مے وزید پشت ماشین خوابید، تا صبح هر خمپاره اے ڪہ مے آمد و دلم میریخت و از سنگر بیرون میدویدم اما حاج مجید راحت خوابیده بود ، اصلا این خمپاره ها را حساب نمیڪرد،صبح چند تا ترڪش بہ بدنہ ماشین نشستہ بود اما حاج مجید با آن اطمینان خودش راحت خواب خودش را ڪرد . . |🖇• |🍃• . 🕊🕌🚩 ♥🕊 @seiro_solook_ta_khoda