eitaa logo
🌟سیرسلوک تاخدا🌟
6.3هزار دنبال‌کننده
43.8هزار عکس
11هزار ویدیو
179 فایل
⛔هرگونه کپی برداری از کانال کاملا آزاد و بدون اشکال شرعی میباشد درانتشار مطالب مذهبی کانال کوتاهی نکنید،هدف ما ترویج فرهنگ مهدویت میباشد. #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گسترده امید
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه 🌙✨ ‏🔴🖤پروفایل شب های قدر رسید🖤 کلیک‌کنید 🔴🖤 استوری شب های قدر رسید🖤 کلیک‌کنید👇 🔴🖤مداحی شب های قدر رسید🖤 کلیک‌کنید👇 🔴🖤سخنرانی شب های قدر رسید🖤 کلیک‌کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207 ⚫️جدید ترین و و شب های قدر و شهادت حضرت علی (ع)👆👆
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
📛 این کانال برای افرادی که ناراحتی قلبی دارن توصیه نمیشود ⛔️ 🌍 اتفاقات عجیب و غریب جهان🚷 🎥 📝 📸 عجیب غریب و باورنکردنی 😳❌🔞 https://eitaa.com/joinchat/1337327710Cdd6e075417 ⛔️ تاکید میکنم ورود افراد زیر 18 سال ممنوع میباشد 😱🚨
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
❤️‍🩹فقط با دیدن هاش آروم میشم❤️‍🩹 برای خلوت شبات ناب می خوای ؟😢 اینجا و عکس هایی میزارم که میشه بغلشون کرد...😍 کلی حس و حال خوب منتظرته . قراره روحتو بدم...🫀🔗 <<<< https://eitaa.com/joinchat/1586496025Ca13e7d6ee0 صدای آرامش...🎼🔥👉
یا مهدی ❤️ 🍁خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود ز دام خال سیاهش کسی رها نشود 🍁خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود 🍁جواب ناله ی ما را نمی دهد "دلبر" خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود .. ‌ | 🌱
💕 💕 ❇️جلسه امتحان یا ؟! 🙍🏻‍♂احمد به شدت مراقب نماز اول وقتش بود و وقتی اذان می‌شد همه کارهایش را تعطیل می‌کرد . 👈🏻 آن هم چه نمازی، مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود! ▪️توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها امتحان بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می‌گردد . چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از 🕌مسجد محل بلند شد . 🙍🏻‍♂احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه . من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم. ✴️گفتم: این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی‌گیره. اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان! بیست دقیقه می‌شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمدعلی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می‌کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم. 👨🏻‍🏫بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر، کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود!😠 👨🏻‍🏫تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش ، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد گفت: نیری برو بشین سر جات! من و احمد علی هر دو امتحان دادیم ، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه...😢 📚کتاب عارفانه