⚜ ذکر صالحین ⚜
🌺 لقمه_حرام ، آهن ربای معصیت
⚠️تمثیلی زیبا برای تبیین نقش لقمه_حرام در ابتلای به گناهان
☘آهن ربا#براده آهن راهرجا باشد،به سمت خود می کشد.اگر#پنبه را از کنار آهن ربا عبور بدهید،آهن ربا #کششی نسبت به پنبه ندارد،اما اگر براده آهن را #درون پنبه بگذارید،دراین حالت پنبه به سمت آهن ربا کشیده میشود.دراینجا خود پنبه جذب نمیشود،بلکه براده های آهنی که با خودآهن ربا #هم جنس هستند،به سمت آن کشیده میشوند.
⛔️ معصیت ها مثل آهن ربا و #نان حرام مانند#آهن است،وقتی که انسان گوشتش از #حرام نروییده باشد،می تواند از کنار #معصیت ها
بگذرد.امّا اگر #لقمه حرامی بخورد، از کنارمعصیت که می گذرد#مجذوب آن می شود!!این خاصیّت درونیِ #لقمه حرام است.لقمه اگر صد در صد حلال باشد و علاوه بر این اجرت وحقوق درآمد#طیب و طاهری در مقابل آن گرفته باشد(که البته این به سختی پیدا میشود!!!)از کنار #عبادات که می گذرد,عبادات او را جذب می کنند،از کنار# امامزاده که می گذرد به #زیارت آن میل پیدا میکند.
♻️ نه تنها لقمه ی حلال،بلکه# مسکن و# لباس حلال هم به همین منوال است.در محلی هم که از #راه حلال به دست آورده اید،#نماز که فرا می رسد،نسبت به نماز شوق ورغبت پیدا می کنید،امّا اگر #ملک غصبی باشد،در آن محل مثلا#ً غیبت مردم می شود و توان# اجتناب از معصیت را ناخود آگاه از دست می دهید.حلال و حرام وقتی با هم #مخلوط شود،طاعت و معصیت هم،با هم مخلوط می شود.
📚کانال گناه شناسی
🚸 افرادی که فرزندانشان ویاهمسرو...ازمسیردرست #منحرف شده،#احترام رانگه نمی دارند،به #نماز،عبادت وپاکی رغبتی نشان نمی دهند،به #پوشش مناسب،غیرت وپندپذیری بی توجه هستند!وازآداب ورسوم #مذهبی وملی رویگردانند!!♻️بدنیست #درآمد#کسب وکار#معاشران و همنشینان خودوآنان رامورد#بررسی وتجزیه وتحلیل قرارداده #منفذ و معایب رابررسی کرده و#اصلاح نمایند،وگرنه #دود آن نه تنها چشم خودشان می رود،بلکه جامعه نیزازمفاسدوعواقب آن#ضررخواهدکرد
@seiro_solook_ta_khoda
🚨ما منتظر #غذای_اصلی بودیم!
💠 برای قضیه #استهلال، ما در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستانِ دفتر، به نمازِ #حضرت_آقا رفتیم. بعد از نماز، آقا فرمودند: چطور شما این موقع (موقع افطار) در دفتر هستید؟ گفتیم: برای استهلال ماندهایم. فرمودند: خیلی خب، #افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان میخواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی #تعارف هم میکردیم. گفتیم: نه آقا در دفتر غذا تهیه کردند. فرمودند: بیایید برویم!
ما هم رفتیم. این آقای #حاج_ناصر که پذیرایی میکند، مقداری #نان و #پنیر و #سبزی و #حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر یک مقدار هم حلوا خوردیم ولی #منتظر بودیم که غذا را بیاورند بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار #آقا نشسته بودیم ایشان چشمشان توی چشم ما نمیافتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد ، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه؟ که اگر ادامه ندارد ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد خب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم و ایشان گفت: نه ادامه ندارد. ما هم همان نان و حلوا و نان و پنیر را خوردیم، ولی اگر دفتر میآمدیم ، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند، برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند #چرب_تر از غذای حضرت آقا بود.
💠 بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟! اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا #مشهد مشرف شدند و قبل از رفتن، یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هرشب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم #سحر چه کار میکنید؟ ایشان گفت: برای سحر، ما #آبگوشت درست میکنیم و به اندازه #یک_پیاله، برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیه اش را هم خودمان میخوریم.
📚به نقل از حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🚨ما منتظر #غذای_اصلی بودیم!
💠 برای قضیه #استهلال، ما در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستانِ دفتر، به نمازِ #حضرت_آقا رفتیم. بعد از نماز، آقا فرمودند: چطور شما این موقع (موقع افطار) در دفتر هستید؟ گفتیم: برای استهلال ماندهایم. فرمودند: خیلی خب، #افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان میخواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی #تعارف هم میکردیم. گفتیم: نه آقا در دفتر غذا تهیه کردند. فرمودند: بیایید برویم!
ما هم رفتیم. این آقای #حاج_ناصر که پذیرایی میکند، مقداری #نان و #پنیر و #سبزی و #حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر یک مقدار هم حلوا خوردیم ولی #منتظر بودیم که غذا را بیاورند بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار #آقا نشسته بودیم ایشان چشمشان توی چشم ما نمیافتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد ، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه؟ که اگر ادامه ندارد ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد خب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم و ایشان گفت: نه ادامه ندارد. ما هم همان نان و حلوا و نان و پنیر را خوردیم، ولی اگر دفتر میآمدیم ، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند، برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند #چرب_تر از غذای حضرت آقا بود.
💠 بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟! اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا #مشهد مشرف شدند و قبل از رفتن، یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هرشب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم #سحر چه کار میکنید؟ ایشان گفت: برای سحر، ما #آبگوشت درست میکنیم و به اندازه #یک_پیاله، برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیه اش را هم خودمان میخوریم.
📚به نقل از حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄