eitaa logo
🌟سیرسلوک تاخدا🌟
6.3هزار دنبال‌کننده
43.8هزار عکس
11هزار ویدیو
179 فایل
⛔هرگونه کپی برداری از کانال کاملا آزاد و بدون اشکال شرعی میباشد درانتشار مطالب مذهبی کانال کوتاهی نکنید،هدف ما ترویج فرهنگ مهدویت میباشد. #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
راهے ڪه باید رفت: ⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولےن ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایے آرام و لحنے دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومےن ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هواے عجیبے رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسےن آمد! صداےم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهےد محمد حسین علم الهدی... به صدایے ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجاے زندگے ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانے ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهےد عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدے اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر براے روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفے براے گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفے چمران... صدای نجوا و شهید مے آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوے ام... گذشتم... 🌷🍃ششمےن ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصے داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمےن ڪوچه انگار بود! بله؛ شهےد ابراهیم هادی... انگار مرڪز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضاے مجازی! مراقب دل هاے دختران و پسرانے بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪارے ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمےن ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪے هم ڪنارش بود! پرونده هاے دوست داران شهدا را میڪردند! آنها ڪه اهل به وصیت شهدا بودند... شهےد محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪے مے سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده هاے باقیمانده روے زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه هاے دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 📌راهے ڪه باید رفت عذر خواهے میڪنم بابت طولانے بودن متن🙏🙏🌹🌹 @seiro_solook_ta_khoda
راهے ڪه باید رفت: ⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولےن ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایے آرام و لحنے دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومےن ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هواے عجیبے رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسےن آمد! صداےم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهےد محمد حسین علم الهدی... به صدایے ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجاے زندگے ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانے ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهےد عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدے اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر براے روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفے براے گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفے چمران... صدای نجوا و شهید مے آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوے ام... گذشتم... 🌷🍃ششمےن ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصے داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمےن ڪوچه انگار بود! بله؛ شهےد ابراهیم هادی... انگار مرڪز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضاے مجازی! مراقب دل هاے دختران و پسرانے بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪارے ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمےن ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪے هم ڪنارش بود! پرونده هاے دوست داران شهدا را میڪردند! آنها ڪه اهل به وصیت شهدا بودند... شهےد محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪے مے سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده هاے باقیمانده روے زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه هاے دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 📌راهے ڪه باید رفت عذر خواهے میڪنم بابت طولانے بودن متن🙏🙏🌹🌹 @seiro_solook_ta_khoda
امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر کس و ما اهل‌ بیت (علیهم السلام) را داشته باشد در بالاترین منزلگاه بهشت است و در کنار ما خواهد بود، و هر کس از ما روی برگرداند در آتش دوزخ خواهد بود. منابع: بحارالانوار ج۷۲ص۴۴ @seiro_solook_ta_khoda
🌹 وصیت نامه در خط ولایت و پشتیبان باشید که چراغ راه است. نگذارید که دشمن چه از راه جنگ سخت و چه از راه جنگ نرم، دین و کشورتان را از شما بگیرد. توکلتان بر خدا و ائمه(ع) باشد. 🕌🚩 @seiro_solook_ta_khoda
❗️ آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره: چقدر باید کنند که سروکارشان با علیهم‌السلام است و را به آنها عطا نموده است ، ص۳۹
❌چڪار ڪنيم ڪه در روز نشويم؟ ⚠️❓ مساله ي در و نه در برزخ در روايات بسيار زيادي مطرح شده است. ⭅ در روايتي داريم ڪه يڪي از همسران پيامبر همين سوال را از پيامبر اڪرم (ص) پرسيد، پيغمبر (ص) فرمود: ✦ آنجا هر ڪسي به و وحشت بسياري وجود دارد. ✦ اين مسئله آنقدر افراد را از يڪديگر باز مي دارد ڪه مانند نظام دنيا چشم چراني و نگاه وجود ندارد. ☜اما نڪته ي مهمتر اين است ڪه در روايات داريم ڪه ڪه ولايت اهل بيت (ع) را دارند مستور() هستند. 🔻درروايتي ازپيامبراڪرم(ص)است‌ڪه‌فرمود: (ع) ڪساني هستند ڪه با در قيامت از ها برانگيخته مي شوند. اين لباس هاي سفيد يا همان ڪفن ها است ويا اينڪه به آنها را فرا گرفته ڪه بدن آنها قابل ديدن نيست. درروايت ديگري از امام صادق (ع) داريم ڪه شيعيان ما از برانگيخته مي شوند در حالي ڪه بدن آنها و پوشيده هستند. 📕🌿بنابراين بايد خود نسبت به اهل بيت (ع) را تقويت ڪنيم و جزو همين شيعياني باشيم ڪه مستور هستند.. 📚حجت الاسلام عالے 💞 @seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨ ✳️ دلت کجاست؟ ✍ یکی از اقوام امیرالمومنین علیه السلام به خدمت ایشان آمدند. برادر یا دوست او مدتی بود از دنیا رفته بود و او بسیار اظهار دلتنگی می‌کرد. حضرت به وی فرمودند: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ پاسخ داد: بله. حضرت امیر علیه السلام ردای را بر دوش انداختند، عصای پیامبر را به دست گرفتند و به قبرستان رفتند. سپس از خداوند طلب کردند که آن فرد از قبر خارج شده و قیام کند. وقتی که وی از قبر بیرون آمد، سلامی کرد که به غیر از لسان عربی بود. علیه السلام از او پرسیدند: مگر هنگام فوت، عرب‌زبان نبودی؟ پاسخ داد: بله. دوباره پرسیدند: پس این چه زبانی است؟ آن فرد پاسخ داد: من و کسی را پذیرفتم که زبان او این بود؛ تمام وجود من تبدیل شد به آن چیزی که محبوبم بوده است. زبانم نیز تغییر کرد. و این، زبان است. چون محبوب و ولیّ من اهل نار بود. این روایت برای ما، با وضعی که داریم و محبت‌هایی که در دل داریم تأثرآور است. ببینید و محبت چیست و چه اثری دارد! انسان ممکن است ماشین یا خانه‌ای را دوست داشته باشد و عشق و علاقه‌اش را به این امور منصرف کند. اگر انسان در این حالت بمیرد، در روایت آمده است با این تعلقی که دارد، همراه با محبوبش محشور می‌شود. 👤 استاد محمدرضا عابدینی 📚 از کتاب ادب عاشقی ص ۸۰ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
❗️ آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره: چقدر باید کنند که سروکارشان با علیهم‌السلام است و را به آنها عطا نموده است ، ص۳۹ 👈 کمی تا بهجت🌷
✨﷽✨ ✳️ دلت کجاست؟ ✍ یکی از اقوام امیرالمومنین علیه السلام به خدمت ایشان آمدند. برادر یا دوست او مدتی بود از دنیا رفته بود و او بسیار اظهار دلتنگی می‌کرد. حضرت به وی فرمودند: آیا می‌خواهی او را ببینی؟ پاسخ داد: بله. حضرت امیر علیه السلام ردای را بر دوش انداختند، عصای پیامبر را به دست گرفتند و به قبرستان رفتند. سپس از خداوند طلب کردند که آن فرد از قبر خارج شده و قیام کند. وقتی که وی از قبر بیرون آمد، سلامی کرد که به غیر از لسان عربی بود. علیه السلام از او پرسیدند: مگر هنگام فوت، عرب‌زبان نبودی؟ پاسخ داد: بله. دوباره پرسیدند: پس این چه زبانی است؟ آن فرد پاسخ داد: من و کسی را پذیرفتم که زبان او این بود؛ تمام وجود من تبدیل شد به آن چیزی که محبوبم بوده است. زبانم نیز تغییر کرد. و این، زبان است. چون محبوب و ولیّ من اهل نار بود. این روایت برای ما، با وضعی که داریم و محبت‌هایی که در دل داریم تأثرآور است. ببینید و محبت چیست و چه اثری دارد! انسان ممکن است ماشین یا خانه‌ای را دوست داشته باشد و عشق و علاقه‌اش را به این امور منصرف کند. اگر انسان در این حالت بمیرد، در روایت آمده است با این تعلقی که دارد، همراه با محبوبش محشور می‌شود. 👤 استاد محمدرضا عابدینی 📚 از کتاب ادب عاشقی ص ۸۰ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
❗️ آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره: چقدر باید کنند که سروکارشان با علیهم‌السلام است و را به آنها عطا نموده است ، ص۳۹ 👈 کمی تا بهجت🌷
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 📣 از انتشار این متن کوتاهی نکنید •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• [ 🌿]
🔘 تولی و تبری در آموزه‌های اسلامی 🔸اگر چه و را در اصطلاح از دین شمرده‌اند، ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزه‌های مکتب اهل بیت(ع) چنین برمی‌آید که این‌دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همه دین و تمامیت هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن (دوری گزیدن) به خاطر خدا نیست. 🔸 ، یکی از یاران امام صادق(ع)نقل می‌کند: از امام صادق(ع)پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز و است؟ 🔸 در روایت دیگری، امام صادق(ع)می‌فرماید: آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است. و باز می‌فرماید: کسی که دوستی و دشمنی‌اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد. 🔸 این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستی‌ها و دشمنی‌های آدمی مبدأ همه کنش‌ها و واکنش‌ها و اثرگذاری و اثرپذیری‌های او و تعیین‌کننده منش و روش او در زندگی و است. و یا و هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود به چه کسی یا چه چیزی دل‌بسته و به که سرسپرده است. 📚 برگرفته از کتاب , ج 3: ؛ اثر 📬 خرید از یاران شاپ https://b2n.ir/darsnameh از کتابراه: https://b2n.ir/504402 از فراکتاب: https://b2n.ir/790748 از طاقچه: https://b2n.ir/878540