eitaa logo
سِلوا
147 دنبال‌کننده
207 عکس
33 ویدیو
1 فایل
س ل و ا یعنی مایه تسلی و آرامش: می نویسم به امید آنکه سلوایی باشد برایتان🌱🌻 من اینجا هستم در کوچه ادبیات: @Z_hassanlu
مشاهده در ایتا
دانلود
__________ هانیه سر زایمان طبیعی‌اش درد کشید مثل خیلی از مادرها. می‌گفت "خدا به مادرا نعمت فراموشی داده وگرنه دیگه بچه نمیارن، بعد زایمان دردا یادشون میره". سال نودونه بود و من تازهِ عقدکرده بودم و تازه عروس. النگوی از مچ به بالایی برای چلینگ چلینگ صدا دادن نداشتم؛ اما حلقه‌ای آینه‌ای جا خوش کرده بود روی انگشت اشاره دست چپم. با همسرم خیابان سرخواجه گرگان و مغازه‌های لوازم خانگی ساری را متر می‌کردیم. چشم می‌دوختیم روی برندهای ایرانی یخچال تلویزیون و فروشنده‌ها را برای کیفیت و قیمت سوال پیچ می‌کردیم. ما به هر چیز ساده‌ای قانع بودیم تا زندگی را سرخوشانه زیر یک سقف آغاز کنیم؛ اما زندگی چوب لای چرخ نداشته‌یمان می‌گذاشت. مامان می‌رفت بازار و با آه و ناله بر می‌گشت. امروز جاروبرقی را قیمت می‌کردیم ۳و صد، مهتاب جایش را به خورشید فردا نداده، می‌شد ۳ و سیصد. فروشنده‌ها دست به تلفن بودند و قبل از جواب دادن به "چند؟" قیمت لحظه‌ای دلار را چک می‌کردند. برادرم گوشی به دست، هر روز صبح در صفحات بورس و تحلیل‌ها می‌چرخید و دست از پا درازتر با تراز منفی و افت دارایی نداشته‌اش رو به رو می‌شد. بعدازظهر بابا از نانوایی، خسته برای ناهار می‌آمد خانه. شربت را سر نکشیده، صدایش بلند می‌شد: واه واه واه، چه صفی کشیده بودن مردم" و از دریافت مرغ ساده با کارت ملی می‌گفت. تابستان همسایه‌مان دادش به هوا رفت که "یخچالم سوخت، خدا خیرشون نده" و قطعی بی رویه برق مردم را توی ادارات و پشت سیستم‌ها معطل می‌کرد. همه این‌ها را ما کنار روزهایی تجربه کردیم که روزی هفتصد نفر از هموطنانمان را کرونا پرپر می‌کرد و جان ما را به بیرون گره زده بودند. هانیه راست می‌گفت فراموشی گاهی نعمت است اما گاهی زایمان همین دردهاست. این روزها تولد دوباره دردها و سیاهی‌ها را نزدیک میبینم. شاید فراموشی همیشه نعمت نباشد! @selvaaa
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
___________ من فمینیست نیستم. مانیفستش هم سرم نمی‌شود. مطهری خوانم و قائل به تساوی زن و مرد در انسانیت. این را همان اول کار می‌نویسم تا موضعم روشن باشد. دیشب اما؛ مداح می‌خواند یا زینب، یا عقیله العرب... عقیله، معروف ترین لقب حضرت زینب (س) است. در عرب دو معنا دارد: زن خردمند و بانوی ارجمند و یکتا در میان خویشان خود‌. مداح همچنان با شور و حماسه می‌خواند. تا رسید به الفاظی که در ذهنم چرخ خوردند. مرد آفرینش به جانم نشست و به کلمه شیرمردش خیلی فکر کردم. در اشعار و توصیفات از حماسه حضرت زینب، جایی لب‌ها روی هم چفت می‌شود. زبان پشت دندان‌ها گیر می‌کند و مغز دنبال صفت می‌گردد. یکهو دهان با کلماتی مردانه طور، باز می‌شود. ما ضعف داریم که قیام و اقتدار زینب را زنانه توصیف کنیم! تهش او را مردی در میدان تصور می‌کنیم. از نظرم این خطاست. اتفاقا اینجای ماجرا، قلم باید بچرخد. سبک زندگی زینبی و فاطمی برای من این پیام را دارد: خداوند زن را قدرتمند آفریده. حرف‌هایم شعاری شد. به قول استاد جوان باید از مفاهیم بیرون بیاییم و دنبال مصادیق بگردیم. مصادیق اطراف ما هستند. به زندگی مادرها و مادربزرگ‌هایمان نگاه کنیم. به ستون بودنشان وسط خیمه خانواده. مشکل این است که یا این ظرفیت‌های عظیم بالقوه را بالفعل نکرده‌ایم یا هنوز خودِ زنانه را باور. این درک نداشتن، جامعه را می‌رساند به توصیفات مردانه از حضرت زینب (س). برای من زینب عقیله است؛ بانوی ارجمند و خردمند. @selvaaa
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
________ دو تایی آمدند دم در کلاس. خواهر بزرگتر، یک وجب قدش بلند تر از خواهر کوچکتر بود. لبه چادرش را از جلو صاف کرد. از پشت عینک خیره شد به خانم محسنی: من و خواهرم، برای شهادت حضرت علی اصغر، نذری دُرس کردیم ولی بچه‌های قرآن نبودن بهشون بدیم. بقیه حرفشان را نشنیدم و حواسم باید به حرف مربی جمع می‌شد؛ اما دلم پیش بسته‌هایش بود. چند دقیقه بعد، خواهر کوچکتر که قدش یک متر هم نمی شد، آمد دم کلاس. انگشت کوچکش را به سمت تک تک بچه ها گرفت. لب‌هایش می‌جنبید. بعدش با یک بشقاب شیشه‌ای آمد داخل و نذریش قسمت ما شد. @selvaaa
______ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع @selvaaa
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
سِلوا
____________ طهورا را هنوز ندیده‌ام. توی لیست، زیر نام دانشگاه، مدرسه فرزانگان توجهم را جلب کرد. طهورا دانش‌آموز است و اندیشه جوی طلیعه حکمت استاد غلامی. مثل بقیه خادم‌ها، خوشحال است که استاد پنج شب مهمان ماست. پیامکش را بعد نماز صبح دیدم. سنگینی پلک‌هایم را صفای کلماتش، سبک کرد. طهورای امروز، قطعا دوران دانشجویی چند پله از من و دوستانم جلوتر خواهد بود. از دوستان دانشجوی دهه هشتادی که این‌روزها، توان و آبروی خود را برای هیئت دانشجویی امام حسین وسط گذاشته‌اند. فاطمه حسابداری می‌خواند. امور مالی را خوب می‌چرخاند. امروز روی دفتر حساب کتاب می‌کرد. دادش به هوا که "پنج روز دیگه هیئته، ما هنوز ۸۰ میلیون کم داریم". نگرانی ریخت توی چشم‌هایمان؛ اما ته دل همه‌مان روشن است. هشتاد میلیون برای دانشجو صفرهایش زیاد است اما برای امام حسین یک نظر است و بس. خودش گلچین می‌کند که کدامین کریمانش را واسطه کند تا قطره قطره، این دریا آبی شود. من تا به‌حال در سلوا، درخواست مالی از طرف خودم نگذاشته‌ام. امروز که تقلای دوستانم را دیدم حیفم آمد من دور از این سفره بنشینم. حرف همیشگی رفیقم شهلا آمد توی سرم که " تک خوری ممنوع". من تک خور نیستم. بیاید با هم سر سفره امام حسین بنشینیم. 5892107046677087 ودجا _ بانک سپه (با کلیک روی شماره کارت کپی می‌شود) @selvaaa
_____________ پلک‌هایم کش می‌آیند. مغزم پرش می‌کند. خاطرات به کاسه سر چنگ می‌زنند. اعداد تقویم رژه می‌روند. چهارشنبه هم جمعه‌ می‌شود. جمعه‌‌ها بزرگتر می‌شوند. جمعه‌ها طغیان خواهند کرد. @selvaaa
هدایت شده از راه پُر اُمید🪴
یه سی میلیون کم داریم برای موکب یه تکون بدیم باهم جور بشه؟ ☺️ ۲۱۰۰ نفر همراهی کنن نفری ۱۴ هزار تومان بدن حل میشه 😉 بریم باهم برای شروعش؟ هرکدومتون ۱۴ هزار تومان نذر کنید به ۱۴ نفر هم ارسال کنید بفرستید ۱۴ هزار تومان زیاده واقعا؟ فکر کنید دارید از زائرای امام حسین تو اون گرمای ۵۰ درجه پذیرایی میکنید وقتی شربت و اب خنک میخورن و بیاد شما براتون دعای خیر میکنن😊 حساب کردیم رو شما : شماره کارت اینه👇
6037998136260022
روی شماره کارت بزنید کپی میشه به نام معصومه پوراحمد