"ابرقدرت"
یعنی ملتی که پس از موشکباران کردنِ صهیونیستها، رئیس جمهورش در سفر رسمی به قطر می رود، وزیر خارجهاش با وجود تهدیدهای زیاد به لبنان سفر میکند و رهبرش در نمازجمعه حاضر می شود و جمعیتی میلیونی پشت سرش به نماز می ایستند.
سلام به دنیای جدید.
اینجا جمهوری اسلامی ایران است.
@semimm
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج آقا وسط خطبه تبر درآورد😳
والا اعصاب نمیزارن 😂😂
@semimm
یکی از سختترین پدیدهها اینه که هرکی تو هرچی تخصص داره، تو همون موضوع به بنبست بخوره!
یه متخصص قلب مشکل لاعلاج قلب بگیره، چه حالی داره وقتی داره قلب بقیه رو عمل میکنه و خوب میشن؟!
یه رواندرمانگر ماهر که داره مطمئن میشه دیگه نمودهای رفتاریش به خاطر درونگرایی نیست و افسرده شده، چه حالی داره وقتی مراجعش با یه ذوقی میاد تو اتاقش و کمی از افسردگی خارج شده؟!
یه تسهلیگر اجتماعی که مشاوره شغلی میداده و توصیه به «ابتکار داشتن» و «شروع کردن کار خودت» مثل نقل و نبات از دهنش میریخته ، چه حالی داره وقتی میفهمه آخرش تو این مملکت باس کارمند بود تا بتونی یکمی آروم باشی؟!
و از این دست مدل مثالا!
دعا کنیم
از تخصص خودمون هیچ وقت نا امید نشیم.
ابتلای بزرگیه!
#سه_میم
@semimm
بسم الله الرحمن الرحیم
نظریه #تئوری_انتخاب توسط ویلیام گلسر ارائه شده است و معتقد است که رفتارهای انسانها بر اساس تلاشهایشان برای ارضای پنج نیاز اساسی (بقا، قدرت، عشق و تعلق، آزادی و تفریح) صورت میگیرد. تئوری انتخاب بر این باور است که انسانها تنها قادر به کنترل رفتارهای خود هستند و نمیتوانند دیگران را به تغییر وادارند. تفاوت عمده این نظریه با سایر تئوریهای روانشناسی این است که به جای تمرکز بر گذشته، بر مسئولیتپذیری فرد و انتخابهای او برای برطرف کردن نیازهایش تمرکز میکند، در حالی که بسیاری از تئوریهای دیگر رفتار انسان را بر اساس تجربیات و محیط گذشته او تحلیل میکنند.
ئوری انتخاب میتواند رفتار خشونتآمیز دولت اسرائیل را تبیین کند. در این دیدگاه، خشونت اسرائیل به عنوان واکنشی به عدم همخوانی "دنیای مطلوب" این دولت با واقعیتهای خارجی تفسیر شده است. اسرائیل خود را قوم برگزیده میداند و از دیدگاه صهیونیستها، فلسطین به عنوان سرزمینی وعده داده شده محسوب میشود. از این رو، وقتی واقعیتهای بیرونی با این خواستههای مطلوب هماهنگ نیستند، دولت و ارتش اسرائیل به رفتارهای خشونتآمیز برای تغییر شرایط و کنترل مردم فلسطین روی میآورند تا آنها را به خواستههای خود تطبیق دهند.
#اسرائیل به دلیل عدم توانایی در ارضای مسئولانه نیازهای خود، به خشونت و اعمال فشار علیه فلسطینیان دست میزند. این رفتارها ناشی از تلاش برای کاهش شکاف میان "دنیای مطلوب" و واقعیت است. مقاله همچنین نشان میدهد که دولت اسرائیل اغلب به دو روش مختلف رفتار میکند:
1.مظلومنمایی برای جلب همدردی و حمایت جهانی.
2.خشونتآمیز، با هدف کنترل و سرکوب فلسطینیان.
در نتیجه، پژوهشها نشان میدهد که اعمال خشونت و مظلومنمایی دو راهبرد اصلی اسرائیل برای رسیدن به دنیای مطلوب خود و کنترل محیط پیرامون هستند. این پژوهشها پیشنهاد میکند که آگاهی جهانی نسبت به این رفتارها میتواند به فلسطینیان کمک کند تا در برابر اقدامات غیرمسئولانه اسرائیل حمایت بیشتری دریافت کنند .
#روان_شناسی_نظامی
#مددکاری_اجتماعی_جنگ
#وعده_صادق3
#سه_میم
@semimm
بسم الله الرحمن الرحیم
#شخصیت_مجزا
هارنی یکی از روانشناسان نوفرویدی است که به شدت بر روی تاثیرات روابط میان فردی و نحوه واکنش افراد به نیازهای روانی توجه داشت. او در مدل شخصیت خود سه نوع الگوی رفتاری اصلی را مطرح کرده است: شخصیت مطیع، شخصیت قدرتطلب و شخصیت مجزا یا جدا.
شخصیت مجزا (Detached Personality) در نظر هورنای به افرادی اطلاق میشود که در موقعیتهای دشوار و اضطرابآور بهجای اینکه وارد تعاملات نزدیک یا مؤثر با دیگران شوند، ترجیح میدهند از روابط اجتماعی فاصله بگیرند و به نوعی انزوا طلبی روی بیاورند. این افراد به نوعی به دنبال "فرار" از فشارهای دنیای بیرونی و نیازهای عاطفی هستند.
ویژگیهای شخصیت مجزا:
1. بیاحساسی و بیتفاوتی: افراد با این شخصیت تمایل دارند که از احساسات خود و دیگران دوری کنند. آنها ممکن است نسبت به روابط انسانی یا مشکلات دیگران بیتفاوت و سرد به نظر برسند.
2. علاقه به استقلال کامل: آنها ممکن است شدیداً به دنبال استقلال باشند و هر گونه وابستگی به دیگران را تهدیدی برای آزادی خود تلقی کنند.
3. پیشگیری از صمیمیت: افراد با این ویژگیها تمایلی به نزدیکی و روابط صمیمانه ندارند. آنها ممکن است از ابراز احساسات خود یا درک و پذیرش احساسات دیگران خودداری کنند.
4. تمرکز بر عقل و تفکر: این افراد به جای تعاملات احساسی یا اجتماعی، تمایل دارند که بیشتر بر جنبههای عقلانی و منطقی زندگی تمرکز کنند.
5. دوری از وابستگی به دیگران: این افراد ممکن است از برقراری روابط عاطفی به دلیل ترس از آسیب دیدن یا وابستگی خودداری کنند.
عوامل مؤثر در شکلگیری شخصیت مجزا:
1. تجربیات دوران کودکی: هارنی معتقد بود که روابط والدین با فرزند، بهویژه نحوه برآورده کردن نیازهای عاطفی و روانی، میتواند نقشی مهم در شکلگیری این نوع شخصیت ایفا کند. کودکانی که به دلایلی مانند بیتوجهی، بیمحبتی، یا احساس تهدید از سوی والدین مواجه بودهاند، ممکن است به این الگوی دفاعی پناه ببرند.
2. اضطراب و فشارهای روانی: افرادی که در معرض فشارهای روانی شدید یا اضطرابهای مزمن هستند، ممکن است به انزوا پناه برند و از دنیای اجتماعی و عاطفی جدا شوند تا خود را از تهدیدات بیرونی محافظت کنند.
3. افراط در استقلالطلبی یا تحقیر احساسات: در برخی موارد، افراد ممکن است به دلیل آموزهها یا فشارهای اجتماعی یا فرهنگی که به آنها تاکید میکند که احساساتشان را نادیده بگیرند و تنها به عقل و منطق توجه کنند، به تدریج این سبک رفتاری را بهطور مداوم در پیش گیرند.
در مجموع، شخصیت مجزا در نتیجه تلاش فرد برای اجتناب از آسیبدیدگیهای عاطفی و بهمنظور محافظت از خود در برابر تهدیدهای روانی و اجتماعی شکل میگیرد. این افراد در روابط خود کمتر متکی به دیگران هستند و ترجیح میدهند دنیای درونی خود را از دیگران جدا نگه دارند.
#روان_شناسی
#مددکاری_اجتماعی
#سه_میم
@semimm
بسم الله الرحمن الرحیم
#ارزش_رفتار
#عبادت
رفتارهای دینی، اگر بر پایهی عقدهها و آسیبهای روانی بنا شوند، ارزش واقعی خود را از دست میدهند.
🔹اگر اعمال دینی تنها نمودهایی از زخمها و شاکلههای آسیبدیدهی روانی ما باشند، حتی اگر با اصول و آموزههای دینی همخوانی داشته باشند، دیگر معنای حقیقی نخواهند داشت. به عبارتی، وقتی رفتارهای ما، همچون گریه و اشکریزی که در متون دینی و سخنان عالمان بزرگ بهطور برجسته آمده، تنها واکنشهای هیجانی ناشی از «عدم ثبات هیجانی» باشند، دیگر نمیتوان آنها را جلوهای از بندگی حقیقی و معنوی دانست. این اعمال، گرچه در ظاهر دینی به نظر میآیند، ممکن است تنها عکسی از بیثباتی درونی ما باشند.
♦️همچنین، واژههایی مانند « #جهاد » و تلاش در متون دینی، که بار معنایی بسیار بالایی دارند، ممکن است در حقیقت بازتابی از جبران «حقارتهای دوران کودکی» یا شکستهای روانی باشند که در قالب احساس وظیفه و تکلیف مذهبی بروز میکنند. در این صورت، این اعمال نه بهعنوان جهاد در راه خدا، بلکه بهعنوان تلاشی برای فرار از اضطرابها و ضعفهای درونی، ظاهر میشوند.
▪️در نهایت، باید بدانیم که اعمال دینی ما باید نشانهای از سلامت روانی و آگاهی راستین باشند، نه تلاشی برای فرار از خود یا بازسازی عقدهها و زخمهای روحیمان. تنها در چنین صورتی است که رفتارهای دینی ما از عمق و اصالت برخوردار خواهند بود و به حقیقت معنوی خود میرسند.
🔰حالا از کجا باید بفهمیم رفتار ما از کدام نوع است؟
برای تشخیص اینکه رفتار دینیمان نشأت گرفته از آگاهی و سلامت روانی است یا ناشی از عقدهها و زخمهای درونی، باید به دقت به نیات و انگیزههای خود نگاه کنیم. آیا عمل ما از سر آرامش و فهم است، یا تلاشی برای فرار از احساسات ناخوشایند و ناتمامی در درون؟ آیا در عمل خود، بهدنبال تصحیح رابطهام با خدا و دیگران هستیم یا میخواهیم بهطور ناخودآگاه کمبودهای روانی خود را پر کنیم؟ پاسخ به این سوالات میتواند راهگشای ما در فهم ماهیت رفتارهای دینیمان باشد.
اما این کار نیز دشوار است و نیازمند خودآگاهی عمیق و تمرین مداوم. امیدوارم که بتوانم به زودی در پستی مهارتهای آن را با شما به اشتراک بگذارم.
#روان_شناسی
#مددکاری_اجتماعی
#سه_میم
#شخصیت
#مقاله
#رشد
@semimm
سرمایه روانی انقلاب؛ محدود و نیازمند هدایت
به نام خداوند
🔹سرمایهی روانی انسانها محدود است، درست مانند توان جسمانی.
اگر فردی از صبح تا شب در یک کار سخت جسمی مشغول باشد، نمیتوان انتظار داشت که شب هم با همان انرژی به فعالیت ادامه دهد. همینطور انرژی روانی نیز وقتی بیش از حد معمول مصرف شود، به تدریج تحلیل میرود.
🔰اما گاهی این انرژی در مسیر درست و بهطور منسجم و برنامهریزیشده مصرف میشود که نتیجهبخش است و این مسأله کاملاً مثبت است. به عبارت دیگر، زمانی که انرژی روانی در مسیر هدفهای مشخص و در زمانهای مناسب بهکار گرفته میشود، نه تنها به تحلیل نمیرود بلکه به پیشرفت و موفقیت منجر میشود.
♦️اما در بسیاری از مواقع، انرژی روانی بهطور پراکنده و بیهدف مصرف میشود. فعالیتهایی مانند شرکت در مراسمهای مختلف، نوشتن مطالب پراکنده و ابراز نظرهای بیهدف در فضای حقیقی و مجازی، به ظاهر فعالیتهای مفیدی به نظر میرسند، اما در عمل تنها باعث هدر رفتن انرژی روانی میشوند.
♦️این برنامهها و فعالیتها غالباً با عناوین زیبای «حضور در میدان»، «عمل به وظیفه»، «انقلابیگری» یا حتی با نیتهای مقدس انجام میشوند، اما گاهی بدون راهبری درست و برنامهریزی هدفمند، تنها باعث تحلیل انرژی روانی نیروهای انقلاب میشوند. این فعالیتها با ظاهری مثبت ممکن است بهطور موقت حس مفید بودن را القا کنند، اما در نهایت باعث میشوند که در زمانهای حساس و حیاتی، این نیروها فاقد انرژی لازم برای اقدامهای مؤثر و تغییرات واقعی باشند.
🔹راهبری نیروهای انقلاب، برای موفقیت، نیازمند آگاهی، برنامهریزی دقیق و دانش کافی است. متأسفانه در بسیاری از جریانهای انقلابی، این مسأله نادیده گرفته میشود و همین باعث میشود که انرژی روانی بهجای استفاده مؤثر، به هدر رود.
#روان_شناسی
#مددکاری_اجتماعی
#سه_میم
#رشد
@semimm
هدایت شده از مرکز علمی فرهنگی و نیکوکاری بشری
#مقاله
#مددکاری_اجتماعی_اسلامی
#جهادگران_حوزوی
#نقد
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹افتتاح سامانهی جدید جهادگران حوزوی، فرصتی است برای بازنگری در گفتمان جهادی و چگونگی حضور فعال و موثر روحانیت در جامعه. این سامانه که به همت حضرت آیتالله اعرافی راهاندازی و در این روزها افتتاح شده، تلاش دارد تا جهادگران حوزوی را در مسیر خدمت به مردم، به ویژه در مناطق محروم، همگام کند. از ساخت خانهها و سیلبندها گرفته تا خدمترسانی در قالب پروژههای کوچک و بزرگ، همه نشان از دغدغهمندی برای رفع محرومیت و بهبود وضعیت معیشتی دارد.
♦️اما آنچه که در این میان نگرانکننده است، فلسفه و گفتمان پشت این حرکتهاست. واژههایی همچون «جهادی» که معمولاً با مفاهیمی چون «رفع محرومیت» و «خدمت به مردم» همراه است، در بسیاری از موارد برگرفته از قرائتهایی ناقص و بعضاً التقاطی از دین و علم هستند. این در حالی است که ما نیازمند یک نظام فکری منسجم برای گفتمان جهادی هستیم که نه تنها به مشکلات جامعه پاسخ دهد، بلکه نقشی اساسی در حفظ و گسترش هویت دینی در سطح فردی و جمعی ایفا کند.
🔰آیتالله اعرافی در مراسم افتتاح این سامانه، ضمن اشاره به حرکتهای جهادی، به اهمیت ترکیب این حرکتها با رسالتهای طلبگی پرداختند. ایشان به درستی تلاش دارند تا فعالیتهایی جهادی متعارف در مناطق محروم را جزو وظایف جهادگران حوزوی بدانند، اما سوالی که باید پرسید این است که آیا این اقدامات، تنها در قالب خدمترسانی محدود میشوند یا باید در یک چهارچوب بزرگتر و دقیقتر به مسئله نگاه کنیم؟
▪️یکی از مشکلات اصلی این است که حوزههای علمیه نه تنها گفتمان جامع و منسجمی برای تعریف «حضور اجتماعی روحانی» ندارند، بلکه حتی تلاشی هم برای فهم و استقرار آن در عرصه عمل نکردهاند.
📍این در حالی است که ما به شدت نیازمند یک «مددکاری اجتماعی اسلامی» هستیم که بتواند حضور روحانیت را در جامعه به شکل هدفمند و موثر ترسیم کند.
آرمان ما این است که این حرکتهای جهادی که در ظاهر نیکو و پرخیر به نظر میرسند، در بستر یک نظام فکری درست و مبتنی بر فلسفههای صحیح اجتماعی، فرهنگی و دینی قرار گیرند. تا شاید روزی بتوانیم پاسخگوی دغدغههای اصلی روحانیت در زمینه حضور اجتماعی و تاثیرگذاری در جامعه باشیم. برای این منظور نیاز به تلاش و همت مضاعف داریم، تا نه تنها در کلمات، بلکه در عمل نیز جهادگرانی واقعی و تاثیرگذار در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و دینی پرورش دهیم.
✍ محمد دهقانی شورکی
روابطعمومی
#مرکز_علمی_فرهنگی_نیکوکاری_بشری
🌐 boshra.info
🆔 @boshra_info
خاطره ای از آیت الله شبیری حفظه الله
نگارنده (استاد وکیلی) در تابستان دو سال قبل روز شانزدهم شعبان المعظم از سنه ۱۴۳۱ هجریه قمریه برای زیارت و استفاده از محضر فقیه محقق حضرت آیة الله شبیری زنجانی دام ظله العالی به منزل ایشان در مشهد مقدس رفتم. از آنجا که روز اولی بود که معظم له بعد از تشرف به مشهد جلوس داشتند و فضلا هنوز از ورود ایشان مطلع نشده بودند، مجلس خلوت بود و غیر از بنده فقط دو نفر از طلاب که هنوز ملبس به لباس روحانیت نبودند و در خلال صحبت معلوم شد از ارادتمندان مكتب تفکیک هستند حضور داشتند. حقیر فرصت را غنیمت شمرده و از محضر ایشان مطلبی را که از مدت ها قبل برایم جای سؤال داشت مطرح نمودم و آن اینکه دیدگاه معظم له نسبت به فلسفه و عرفان چیست؟ و آیا در این دو فن هم به تحصیل پرداخته و مانند فقه و اصول تبحر دارند یا خیر؟
توضيح مسأله اینکه فضلایی که از نزدیک ایشان را مشاهده کرده اند، مطلعند که معظم له در دیدار با علمای مختلف چه آنها که اهل حکمت و عرفان هستند و چه مخالفین همیشه با روی باز برخورد نموده و مراتب احترام و تجلیل را بالنسبه به جایگاه آنها به جا می آورند. و غیر از برخوردهای ظاهری در مجالسشان نیز لا أقل بنده ندیده ام که اقدام به طعن و بدگویی نسبت به عرفا و حكما نمایند. لذا برای بنده سؤال شده بود که این عملکرد ایشان با اهل فلسفه و عرفان و عدم تعریض به آنها از باب حفظ ظاهر و احترام متقابل و به تعبیری از روی تقیه است، یا اینکه ایشان خود به مسائل فلسفی و عرفانی واقفند و سوءتفاهمی نسبت به این مسائل ندارند یا نکته دیگری در کار است؟ این بود تا اینکه در جلسه مزبور از محضرشان این سؤال را مطرح نمودم.
ایشان در پاسخ فرمودند:
خود من ذوقاً از این عرفانی که اینها گاهی ادعا میکنند خوشم نمی آید، یا بعضی مباحث فلسفی ذوق من را نگرفته است. من یکی دو روز نزد آقای طباطبائی به صورت شخصی درس خواندم و ایشان تنها به من میگفت و البته درس عمومی هم داشت و چون درس شلوغ بود و جا هم برای من نگه می داشت، من دیدم ذوقم که قبول نمیکند جا نگه داشتن هم خلاف اخلاق است این بود که بالکل درس فلسفه را ترک کردم حاج آقای ما هم در زنجان نزد شخصی به نام آقا سید حسن قناد یک مقداری فلسفه خوانده بودند؛ اما عرفان را نشنیده ام که خوانده باشند ایشان هم می فرمود ذوقم نمی گیرد. البته ایشان نزد آمیرزا ابراهیم حکمی ریاضی که در ریاضیات به تعبير آقا سيد أبو الحسن رفيعي وحید عصر خود بود ریاضی خوانده بودند و ریاضیات ایشان خوب بود و فکر ریاضی خیلی خوبی داشتند.
در اینجا بنده خدمت معظم له عرض کردم در عین حال لا أقل بنده از حضرتعالی ندیده و از کسی هم نشنیده ام که تعریض یا ردی نسبت به اهل عرفان و فلسفه داشته باشید.
فرمودند:
به دلیل اینکه نمیدانم. ورود انسان در رشته ای که اهلش نیست و تخصص ندارد، درست نیست. قبول یا رد هر مطلبی متوقف بر آن است که انسان کاملا وارد باشد. کسی که وارد نیست وجهی ندارد که رد بکند یا اثبات بکند. بله اینکه ذوقم قبول نمی کند بحث دیگری است و به خاطر همین هم اصلاً به دنبال فلسفه نرفتم.»
معظم له سپس فرمودند:
مطالب فلسفی بخصوص مطالب إلهيات مباحث عميق و مشکلی است، استاد خیلی ماهری میخواهد و زحمت زیادی باید کشیده شود.
در اینجا یکی از آن دو طلبه محترم به معظم له عرض کرد در مورد اینکه فرمودید اثبات و نفی عرفان و فلسفه نیاز به تخصص دارد؛ باید گفت بسیاری از مباحثی که در فلسفه مطرح شده مانند اینکه اراده خدا صفت ذات است یا فعل با صریح روایات تضاد دارد و این نیاز به تخصص ندارد.
معظم له در اینجا با لحنی متغیر فرمودند: عرض می کنم؛ اینها کاملاً تخصص میخواهد کار من و شما نیست! من نمی خواهم بگویم حرف هایشان درست است. میگویم شما در این سطح های پائین نمی توانید قضاوت کنید؛ چون اینها اشخاص کمی نبوده اند؛ همه آن مراحل درسی که شما گذرانده ای، اینها هم خوانده اند و رد شده اند. اینها هم این روایات را دیده اند و این مطالب را گفته اند من که عرض کردم ذوقم قبول نمیکند اما قضاوت هم نمی توان کرد.
باری این بود آنچه که حقیر بعینه از زبان این مرجع معظم تقلید شنیدم. کلام ما با منتقدین حکمت و عرفان الهی در همین یک جمله است که نقد احتیاج به تخصص و اجتهاد دارد و تخصص احتیاج به تدرس و تعلّم و مادامی که انسان احاطه لازم بر مسائل یک علم پیدا نکرده است حق إظهار نظر و نقد مطالب آن علم را ندارد.
هیچ یک از مدافعین حکمت و عرفان تا به حال مدعی نشده اند که محیی الدین و ملاصدرا و أمثال آنها معصوم اند و هر آنچه گفته اند حق است و قابل خدشه نمیباشد. صحبت در این است که در هر علمی نقد باید بعد از طی مقدمات آن علم و بر طبق موازین منطقی و مقبول در نزد اهل فن باشد.
+استاد وکیلی، کتاب عشق مجازی، صفحه۱۲۷
#عرفان
#فلسفه
#مکتب_تفکیک
#استاد_وکیلی
#آیت_الله_شبیری
@semimm
الگوی سرنگونی بشار اسد، الگویی برای فروپاشی ایران
در شرایط امروز ایران، دو آسیب اساسی در تحلیل واقعیتها و اقدامات اجتماعی از سوی جریان حزباللهی به چشم میخورد که نیاز به بازنگری جدی دارد:
1. فقدان عمق در تحلیل و اقدام اجتماعی
متأسفانه در جریان حزباللهی، تحلیل وضعیت موجود و مداخلات اجتماعی غالباً توسط افرادی انجام میشود که از بینش عمیق و نگاه تخصصی برخوردار نیستند. در مقابل، اندیشمندان و نیروهای ژرفنگر به دلیل فضای حاکم بر سبک مدیریتی و تعامل حاکمیت، به حاشیه رانده شده و در کنج کتابخانهها محصور ماندهاند.
برای مثال:
در موضوع حساسی مثل جمعیت، افرادی که صرفاً به دلیل بنیه ی جنسی_جسمی مناسب تعداد فرزندان بالایی دارند، متصدی امور راهبری در حوزه جمعیت کشور میشوند. در حالی که این حوزه به اطلاعات دقیق علمی، نگاه تخصصی و روحیه مدیریتی ویژهای نیاز دارد. این تنها یک نمونه از مشکلات کلانی است که در سایر مسائل اجتماعی و فرهنگی کشور هم دیده میشود.
2. عدم شفافیت حاکمیت و گسست اجتماعی
یکی از آسیبهای جدی، یکرو نبودن حاکمیت با مردم است. به دلیل فقدان شفافیت و نبود روایتهای دست اول، مردم با حاکمیت احساس همدلی و اعتماد نمیکنند و به همین دلیل، بلندگوهای رسمی کشور کمتر مورد توجه و اعتنا قرار میگیرند. نتیجه این گسست را میتوان در همه مسائل کشور، از جمله مسأله سوریه مشاهده کرد.
در موضوع #سوریه بهعنوان یک نمونه روشن:
اولا روایت شفاف و قابل اتکایی وجود ندارد که توضیح دهد چرا دستاوردهای بیستساله ایران در سوریه ظرف چند روز از بین میرود.
ثانیا جریان حزباللهی نیز به جای ارائه تحلیلهای عمیق و راهگشا، بیشتر واکنشهای هیجانی و احساسی نشان میدهد. به عنوان مثال، انتشار عکس شهدا، کلیپهای احساسی از حرم حضرت زینب (س) یا جملاتی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، هرچند ارزشمند، اما نمیتواند جای خالی تحلیلهای عمیق و واقعی را پر کند.
اما واقعیت چیست؟
یکی از تحلیلهای کلیدی درباره وضعیت سوریه این است:
"الگوی سرنگونی بشار اسد، الگویی برای فروپاشی ایران است."
این بار، طراحی به گونهای است که برخلاف عراق و افغانستان، ضعفهای مداخلات گذشته پوشش داده شود. هدف این است که نشان دهند:
میتوان دیکتاتور را کنار گذاشت؛
بدون آنکه جنگ داخلی رخ دهد؛
بدون آنکه کشور چندپاره شود؛
و در عین حال، مردم میتوانند هویت دینی خود را حفظ کنند.
چنین طرحی با این مختصات اگر در سوریه محقق شود، برای مردم ایران به نمونهای از تغییر حکومت تبدیل خواهد شد؛ الگویی که ظاهر آن کمتر به ویرانی میانجامد و با نمایش یک تحول "موفق" بدون جنگ و بحران، برای تودههای مردمی در ایران خصوصا پس از به ریاست جمهوری دکترپزشکیان که مسیر را روز به روز برای سکولاریزه کردن ایران بیشتر فراهم می کند، الگویی جدید به شمار میآید .
امروز بیش از هر زمان دیگری، جای تحلیلهای عمیق، تخصصی و واقعگرایانه در مسائل داخلی و خارجی کشور خالی است.
✍سه_میم
@semimm