این روز ها دلم میخواهد دوباره
#رمان_دشتهای_سوزان را بخوانم...
(....... شیخ صالح گفت: اتفاقی افتاده!؟
یکی گفت: آمدهایم تا جلوی اتفاق را بگیریم!
دیگری گفت: مواجب انگلیسیها چشمشان را پر کرده!
آنیکی گفت: زور و بازو به کار میگیریم نون حلال میخوریم!
...
شیخ صالح گفت:
اگر مواجب انگلیسیها چشمتان را پر کرده، بهتر است بدانید که
آنها پول زور و بازویتان را نمیدهند پول خونتان را میدهند! وقتی آدم آنها بشوید فردا خانهتان را هم روی سرتان خراب میکنند و نمیتوانید جلودارشان بشوید!
_ اگر اینجور بود، دولت مرکزی باهاشان عهدنامه نمینوشت!؟
صالح گفت: من آنچه باید، گفتم!
از این به بعد خود دانید...
بدران رسید و گفت:
ولی بدران اگر از گرسنگی هم بمیرد نان انگلیسی به خانهاش نمیبرد.... انگلیسیها توی خمیر مایه لیرهشان تخم نفاق بین مسلمین گذاشتهاند.....)
#بوقت_کتاب 📚
☔️ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•❄️•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•❄️•°━━┛
#بوقت_کتاب 📚
پست شماره 15
(....... شیخ صالح گفت: اتفاقی افتاده!؟
یکی گفت: آمدهایم تا جلوی اتفاق را بگیریم!
دیگری گفت: مواجب انگلیسیها چشمشان را پر کرده!
آنیکی گفت: زور و بازو به کار میگیریم نون حلال میخوریم!
...
شیخ صالح گفت:
اگر مواجب انگلیسیها چشمتان را پر کرده، بهتر است بدانید که
آنها پول زور و بازویتان را نمیدهند پول خونتان را میدهند! وقتی آدم آنها بشوید فردا خانهتان را هم روی سرتان خراب میکنند و نمیتوانید جلودارشان بشوید!
_ اگر اینجور بود، دولت مرکزی باهاشان عهدنامه نمینوشت!؟
صالح گفت: من آنچه باید، گفتم!
از این به بعد خود دانید...
بدران رسید و گفت:
ولی بدران اگر از گرسنگی هم بمیرد نان انگلیسی به خانهاش نمیبرد.... انگلیسیها توی خمیر مایه لیرهشان تخم نفاق بین مسلمین گذاشتهاند.....)
#رمان_دشتهای_سوزان
☔️ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•❄️•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•❄️•°━━┛