🏴درك فناى كامل در برابر امام (عليه السلام)
⚫️از جمله چهره هاى تابناك عاشوراى حسينى، كه به حقّ شخصيّت دوّم سپاه اسلام، و به تعبير سيّدالشّهدا- عليه السّلام- «پرچمدار امام و سردار لشكر حقّ» بود، سقّاى كربلا، ابوالفضل العباس، قمر بنى هاشم است.
⚫️وقتى از امام اجازه جهاد خواست، حضرت به شدّت گريست ... و هنگامى كه شربت شهادت نوشيد، امام حسين- عليهالسّلام- به بالينش حاضر شد، گريست و ابياتى را قرائت و سپس فرمود: «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَ قَلَّتْ حيلَتى.» ...
🏴بیان نکته ها و معارف
⚫️ اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه حركت و گفتار امام معصوم، هم چون مردم عادى نيست، كه با احساسات و عواطفِ بى مبنا همراه باشد؛ بنابراين، گريۀ شديد امام در دو مورد (هنگام اجازهى جهاد خواستن برادر و هنگام حضور در كنار پيكر او) را نمى توان تنها به خاطر اين كه برادرش بوده، و يا به علّت بعضى از جهاتى كه در فصل پنجم (این کتاب) گذشت، دانست...
⚫️ جملۀ «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى» نيز سخن عميقى است كه بيانگر مقام و منزلت و بزرگى قمر بنىهاشم است، گويا امام با اين جمله مى خواهد بفرمايد: تمام مصايب، از شهادت مسلم بن عقيل- عليه السّلام- تاكنون به اين حدّ مرا ناراحت ننمود و دل مرا نشكست.
⚫️جملۀ «قَلَّتْ حيلَتى» ممكن است اشاره به ممكن نبودن حمل پيكر مطهّر وى به خيمه باشد. و يا اين كه بخواهد بفرمايد: من ديگر حامى و پشت گرمى ندارم. و يا اشاره به همان جمله اى باشد كه هنگام اجازه خواستن حضرت عبّاس-عليه السّلام- فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ، تَفَرَّقَ عَسْكَرى»
⚫️در نتيجه، ريشۀ اصلى صدور امورى از اين گونه از سوى سيّدالشّهدا- عليه السّلام- همان ديد معنوى آن بزرگوار نسبت به ياران و عظمت مقام و منزلت معنوى آن هاست. مردم عادى هم اگر گوشه اى از آن ديد امام را دارا شوند و يا حداقل به خصوصيّات اشخاص، بهتر عنايت داشته باشند، گريه و سخنان آنان در فقدان اشخاص، به حساب منزلت آنها در شدّت و ضعف، و كمى و زيادى، متفاوت خواهد بود.
📖برگرفته از کتاب #فروغ_شهادت تالیف فقیه عارف حضرت آیة الله سعادت پرور (قدس سره)
@serat_e_noor
🏴حضرت زينب- عليها السّلام- در مدخل شهر كوفه، خطبه اى ايراد نمود.
🏴 راوى گفته: آن روز، زينب، دختر علىّ- عليهالسّلام- را ديدم كه ... به مردم اشاره كرد كه ساكت شويد، پس نَفَسها برگشت و زنگ [مركبها] از كار افتاد.
🏴 سكوت ناگهانى مردم و خاموش شدن صداى زنگها، با اشاره ى حضرتش كه: «أَنِ اسْكُتُوا»،جز تصرّف ولايى حضرت زينب، چه مى تواند باشد، واگر شخصيّتى مثل حضرت زينب- عليها السّلام- به آثار «حديث قرب نوافل» كه مى فرمايد: «وَ لِسانَهُ الّذى يَنْطِقُ بِهِ.» نرسيده باشد، ديگر چه كسى غير از معصوم مى تواند برسد!
🏴شروع خطبه با جمله ى «أَلْحَمْدُ للَّهِ وَ ...» بعد از آن همه گرفتارى، تنها لفظِ بدون معنا نيست؛ بلكه اظهار «مافى الضّمير» است...
🏴 وقتى اين كلام به تنهايى استعمال شود، مراد توحيد خالص، در فعل و صفت و اسم و ذات است. يعنى شخصِ عارف، با اين كلام، ستايش را در تمام امور (فعل و صفت و اسم و ذات) مخصوص حقّ سبحانه قرار مى دهد، و خلاصه، همه ى چيزها و كمالات را به او، و از او، و به سوى او مشاهده مى كند، خواه امور به سود وى؛ و يا به ظاهر به ضررش باشد. و به اين ترتيب، در آرامش كامل است؛ اگر چه به ظاهر و به اقتضاى عالم بشرى و يا وظيفه، كلامى از او صادرشود، و يا اظهار ناراحتى كند.
📚برگرفته از کتاب #فروغ_شهادت 🌱
@javaneirany
@serat_e_noor